حاج مالک

خاطرات شفاهی غلامرضا مالکی از فرماندهان مهندسی لشکر 17 علی‌ بن ابی‌طالب(ع)

مجید مالکی
تحقیق

محمدعلی نظیری
تدوین

راه‌یار
نشر
حاج غلامرضا مالکی در بسیاری از عملیات‌‌های دفاع مقدس از جمله رمضان، محرم، بدر، خیبر و مرصاد حضور داشته است و در عملیات خیبر به‌عنوان فرماندۀ مهندسی لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب در منطقه بود و با شهید مهدی زین‌الدین همکاری می‌کرد.
«حاج مالک» همچنین مسئول «دفتر طرح و تحقیقات» سپاه بود تا نیازهای مهندسی جنگ را از ظرفیت‌های صنایع اراک تأمین کند. تویوتا شنی‌دار، کانال نهرکن و… حاصل آن دوران است…

دکل‌های دیدبانی متحرک
برای مقابله با دیده‌بانی و رصد آنها هم باید متقابلاً تجهیزات دیده‌بانی درست می‌کردیم. دیده‌بانی چشم‌وچراغ هر تشکیلات نظامی در منطقه بود. دیده‌بانی که خوب کار می‌کرد می‌توانست با آتش توپخانه دشمن را از هم بپاشاند تا نتواند پاتک بزند. دیده‌بان‌های ما جای درستی نداشتند و برای دیده‌بانی روی خاکریز یا درخت می‌رفتند. مدتی بعد دکل‌های دیده‌بانی معمولی در منطقه قرار گرفت؛ اما دشمن همه را شناسایی می‌کرد و سریع می‌زد. پس صِرف یک دکل دیده‌بانی نمی‌توانست مشکل را حل کند و باید تدابیر دیگری می‌اندیشیدیم. برای این کار به دکل متحرک نیاز بود تا دیده‌بان هر اندازه‌ای که می‌خواهد بالا برود و هر موقع هم که میاید پایین جایش را عوض کند تا نتوانند او را بزنند. برای این پروژه پنج تا لولۀ شش‌متری انتخاب کردیم تا بروند داخل همدیگر، دقیقاً مثل آنتن ماشین. زنبیلی هم بالایش گذاشتیم تا دیده‌بان داخلش قرار بگیرد. برای حرکت لوله‌های داخل هم به موتور وینچ و سیم‌بکسل نیاز بود. با تحقیقاتی که کردم فهمیدم در ملایر سیم‌بکسل تولید می‌شود. سیم‌بکسل را تهیه کردیم و به موتور وینچ وصل کردیم. طرز کارش هم به این صورت بود که دیده‌بان داخل دکل قرار می‌گرفت و با استفاده از دکمۀ متصل به موتور وینچ، ارتفاع لازم را تنظیم می‌کرد. به‌محض اینکه کار دیده‌بان تمام می‌شد، ارتفاع دکل را به‌اندازه اولیه درمی‌آورد و بعد، از دکل پایین می‌آمد. دکل جابه‌جا می‌شد و دیده‌بان می‌توانست در مکان دیگری کار دیده‌بانی را انجام دهد. این لوله چون گرد ساخته شده بود خاصیت آیرودینامیکی داشت و گلوله به‌آسانی رویش اثر نمی‌کرد. در بادهای شدید هم مقاوم بود.
لندکروزهای شنی‌دار
طرح موفق کانال‌کن باعث شد در حوزۀ مهندسی ابتکار عمل را به دست بگیریم؛ اما منطقه جنوب به‌خاطر موانع طبیعی‌اش، همچنان به کارهای وسیع‌تری در حوزه مهندسی نیاز داشت. از جمله این موانع طبیعی نی‌های موجود در جزیره‌هایی مثل جزیرۀ مجنون بود برای ازبین‌بردن اینها به نی‌کوب نیاز داشتیم از عملیات خیبر یک دستگاه نی کوب عراقی غنیمت گرفته بودیم؛ اما یک دستگاه کافی نبود. نی‌کوب غنیمتی را بردیم هپکو و مهندسان هپکو با مهندسی معکوس توانستند چندین دستگاه بسازند و سریع بفرستند منطقه؛ اما مشکل نی‌ها کامل حل نشد؛ چون نی‌ها را که می‌خواباندی بعد از مدتی دوباره سبز می‌شد؛ برای همین یک دستگاه نی‌بٌر هم ساخته شد.رمل‌های جنوب هم مشکل دیگر منطقه جنوب بود. تانک‌های چیفتن ما همین که به رمل می‌رسیدند، دیگر توانایی حرکت نداشتند تازه این‌ها بهترین تانک‌هایمان بودند وای به حال عبور بقیه تجهیزاتمان. با بچه‌های مهندسی به فکر افتادیم که به‌جای چرخ، از شنی در ماشین‌های ترابری‌مان استفاده کنیم. ماشین‌های معمولی‌مان هم تویوتا‌ لندکروز بود. شنی باید زیر این لندکروزها بسته می‌شد.
تسمه را دادیم بافتند. جنس تسمه سبک بود و با شنی تانک که سنگین بود تفاوت داشت. این شنی‌ها را بردم لرستان. آنجا شنی‌ها را بستیم زیر تویوتا. تویوتا در حدود دو متر برف از ارتفاع بالا می‌رفت بعد شنی‌ها را بردیم خوزستان در تپه شنی‌های بستان، لندکروز شنی‌دار را پر از نیرو کردم. ماشین راحت با سرعت سی کیلومتر در ساعت از شیب سی‌درجه‌ای عبور کرد. شنی‌ها را به مناطق باتلاقی و گلی هم بردم. در این مناطق هم جواب می‌داد. آخرین آزمون منطقۀ کناره اروند بود. در اروند، موقع جزر، پنجاه شصت سانت باتلاق درست می‌شد و چاله‌های منطقه پرازآب. این چاله‌ها بر اثر بمباران دشمن به وجود آمده بود. شنی تویوتا آنجا هم به‌راحتی مانور می‌داد ، درحالی‌که ماشین عادی تا کاپوت می‌رفت توی آب و نمی‌توانست حرکت کند. بعد از آزمایش موفق این پروژه، جلسه‌ای با ستاد فوریت‌های جنگ جنوب برگزار کردم در این جلسه، محمد فروزنده از ستاد مهندسی کل سپاه و مهندس کرمیار و مهندس پاداشی از ستاد فوریت‌های جنگ جنوب حضور داشتند. در نهایت، مقرر شد طرح و تحقیقات اراک چهل شنی تویوتا تحویل ستاد مهندسی سپاه دهد.
نارنجک زیر مین
شب‌های بعد هم خاکریززنی‌ها ادامه داشت تا یک شب برای خاک‌ریز زدن به جاده‌ای در آن حوالی رفتیم و یکی از بچه‌های تخریبچی را هم با خودمان بردیم. در این جاده قبلاً عراق شن و ماسه ریخته و مین کاشته بود و بچه‌های تخریب پاک‌سازی کرده بودند؛ اما هنوز مین‌هایی در جاده یافت می‌شد. تخریبچی مشغول بررسی جاده شد تا مین‌های جامانده را خنثی کند، من هم پشت سرش راه افتادم. یک مین والمری پیدا کرد و دورش را خالی کرد. چاشنی‌اش را باز کرد و بلندش کرد. دیدم یک نارنجک زیرش است. عراق پدر‌سوخته نارنجک را گذاشته بود زیر مین و مین را گذاشته بود روی نارنجک. گوشت بدنم ریخت. تخریب‌چی زیر مین را نمی‌دید. گفتم مین را تکان نده. با خودم گفتم: «یا امام زمان خودت کمک کن، الان همه را از بین می‌برد.» پشت‌سرهم بچه‌های مهندسی بودند که اگر منفجر می‌شد، همه‌مان را ترکش می‌گرفت. کار خدا بود که باران آمده بود و گل‌ولای باعث چسبیده شدن نارنجک به مین شده بود. چاله‌ای آنجا بود. گفتم: «مین را بنداز داخل چاله و بگیر بخواب.» مین را انداخت در چاله ولی باز هم نارنجک از مین جدا نشد. آمدیم عقب‌تر و با کلاش و نارنجک، مین را همراه نارنجکی که بهش چسبیده بود منفجر کردیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی