کرزی میان طالبان

مصاحبه با دکتر حامد کرزی، رئیس جمهور اسبق افغانستان

سلام علیکم جناب کرزی، خیلی خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. علاقه من به شما چند برابر شد، در کتابخانه شما یک مجموعه گل آقا است، آن طرف کتاب پروین اعتصامی و مثنوی را دیدم، کتاب استاد فرشچیان و فردوسی را دیدم. فکر می‌کنم آمده‌ام خانه یک پدربزرگ دوست داشتنی.
مهربان هستید، مهربان هستید.
برویم به روز سقوط دولت موسوم به جمهوریت. شاید اگر تدبیر شما نبود طالب‌ها وارد کابل نمی‌شدند و در فضای خلأ قدرت، دزدی و غارت و کشتار اتفاق می‌افتاد. سنگینی وزنه شما در دوحه هم اتفاق بزرگی را برای مردم افغانستان رقم زد و تاریخ حتماً به شما به عنوان سیاستمداری فارغ از تعلق خاطر به قدرت نگاه می‌کند. این روایتی است که ما دیدیم، ولی می‌خواهیم از زبان شما هم بشنویم.
روز پانزدهم آگوست بود. ساعت 10 صبح قرار بود ما و عبدالله عبدالله رئیس شورای صلح‌ با هم بنشینیم و بعد از توافقی که روز قبل با دکتر اشرف غنی کرده بودیم، لیستی فوری تنظیم شود و به صورت فوری مذاکره با تحریک طالبان در قطر آغاز شود و از طریق یک تفاهم ملی، صلح افغانستان تثبیت و مشکلات حل بشود. دکتر عبدالله همیشه بر وقت می‌آمدند اما آن روز معطل‌تر شدیم، تأخیر شد در آمدن‌شان. گفتیم چرا دیر آمدی، گفت که راه‌بند بود، مردم بسیار هجوم داشتند، هر کس هر طرفی می‌رفت. گفتیم چرا؟ گفت شایعه داخل شدن طالبان به شهر است.
خب ما لیست خود را ساختیم و تنظیم کردیم و دکتر عبدالله بعنوان رئیس صلح گرفتند تا با آقای اشرف غنی شریک بسازند و همان روز پرواز کنیم که دیدیم اوضاع وخیم‌تر شد، وخیم‌تر شد و به نان چاشت بودیم که کسی احوال داد طالبان وارد کابل شدند و در چهار طرف نزدیک شهر حتی در خود شهر دیده شدند.
شما قرار بود به دوحه بروید؟
ما قرار بود به دوحه برویم، همان شبش یا فردایش. از همان جانب طالبان اطمینان دادند که نخیر ما به کابل نیامدیم، حکومت وقت هم گفت چنین چیزی نیست، ما صاحب شهر هستیم همه چیز تحت کنترل است، در حالی که باقی کشور فرو ریخته بود.
خب نان چاشت را تمام کردیم و بیرون شدیم در باغ، من ساعت بیست کم سه (14:40) رفتم درون خانه که استراحت کنم و ترتیبات عصر را بگیریم که فوراً کسی آمد و گفت که محافظان ریاست جمهوری آمدند با شما کار دارند. من آمدم بیرون در صحن حولی (حیات) آنها ایستاده بودند، گفتند که رئیس اشرف غنی رفت. گفتم چه وقت رفت، گفت نیم ساعت، چهل و پنج دقیقه پیش. از آنجا این کوشش جدید آغاز شد. زمانی که شنیدیم که آنها رفتند، کسی گفت که برویم به ریاست جمهوری، گفتم من به ریاست جمهوری کاری ندارم. یک فرد عادی کشور هستم.
 آنجا یک مکان رسمی کشور هست. تماس‌هایی گرفتیم؛ از بزرگان دولت افغانستان کسی نبود، هیچ کسی، صرفاً بسم‌الله خان وزیر دفاع را پیدا کردم که دوست قدیمی و شخص مجاهد این خاک است، او گفت که ما در قرارگاه نظامی هستیم و اوضاع دارد درست پیش نمی‌رود و گفتمش که رئیس جمهور اشرف غنی رفته خبر داری؟ حالا یادم نیست آنها گفتند خبر دارند یا خبر ندارند. با او مشورت کردیم به این فیصله رسیدیم که در این نبود کامل نظام حکومتی یا نیروی امنیتی و در نابسامانی عظیمی که در ذهن‌های ما از نبود دولت ایجاد شده، بهتر است چیزی به مردم کابل بگوییم. همان بود که همراه دخترهایم یک جایی ایستادم و به مردم گفتم هر جایی هستید در خانه‌هایتان باشید، نیروهای دولتی را گفتم هر جا که هستید امنیت و زندگی مردم را نگاه دارید و به طالبان صلاح کردم که اگر به کابل آمدید، به هر جایی که هستید زندگی مردم را نگه‌داری کنید تا اوضاع روشن‌تر بشود.
آن لحظه نگران ملالی، نازو و دُرخانه نبودید؟
نخیر، نخیر آنها هم اینجا بودند، مثل باقی افراد کشور.
چرا از کشور خارج نشدید؟
یعنی نگرانی برای تمام اطفال کشور اعم از دخترک‌ها و پسرهای کابل بود. این کشور ما است. خانه ما است. چطور می‌توانیم که در روزهای خوشی باشیم ولی در روزهای مشکل ترکش کنیم!
آیا ممنوعیتی بود، یا برنامه‌ای داشتید که ماندید.
نخیر، نه برنامه‌ای داشتیم نه ممنوعیتی بود. البته رفتن بسیار آسان بود، بسیار کشورهایی بودند که هواپیمایشان اینجا بود و بزرگان کشور افغانستان را انتقال می‌دادند ولی من فیصله کردم که در خاک خودم باشم و نروم.
اشرف غنی از آینده‌اش یا حتی برنامه فرارش با شما مشورتی کرده بود؟
ابداً، ابداً یک روز قبل دیدیمش و از اوضاع کشور برایش گفتیم که تمام چیز از بین رفته، دولت فرو ریخته و نباید درد مردم افغانستان زیادتر شود. موافقت کرد، بر‌اساس همان موافقت قرار بود که ما و دکتر عبدالله لیستی بسازیم و لیست هم فردایش ساختیم ولی پیش از اینکه ما ترتیبات سفر به دوحه را بگیریم، اوضاع به هم ریخت و فرو ریخت و اتفاقاتی افتاد که شما می‌دانید.
شما در 2001 در کنفرانس بن حاضر شدید، شش ماه دولت موقت و دو سال تمدید آن را به عهده گرفتید، در دو دوره انتخابات منتخب مردم‌تان بودید و بعد میراث شما به دکتر اشرف غنی رسید. چه شد که این میراث، این تلاش و امید با فرار فردی که جانشین شما بود به پایان رسید؟
کارهای درستی نشد، اگر می‌شد کشور ما به این جایی که حال است نمی‌افتاد، ولی من راضی نیستم بر کارکردهای جانشین خودم صحبت کنم. بگذاریم به تحلیل مردم افغانستان و جهان آزاد که تحلیل کنند. هر چیزی که شد اسفناک بود و باعث درد و رنج ملت افغانستان شد.
اختلاف شما با دکتر اشرف غنی از کی شروع شد؟
اختلاف شخصی به هیچ عنوان نداشتیم، رابطه نیک و حسنه داشتیم، طبعاً در مسائل ملی، طرز دید من کاملاً متفاوت بود. من طرفدار پروسه صلح سریع و مخالف جدی عملیات نظامی امریکا در افغانستان و عملکرد دولت افغانستان در مقابل دهات کشور و افرادی از کشور به نام طالب بودم، طالبان را جزو خاک افغانستان می‌دانستم، جزئی از همین سرزمین می‌دانستم حتی اینها را برادر خطاب کردم.
آقای دکتر شما جانشین دولت گذشته طالبان شدید، در زمان شما اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو اتفاق افتاد و شاید آن روز دولت شما و شما بعد از اشغالگران بزرگترین دشمن برای طالبان بودید، اما در 2007 شما آنها را برادران ناراضی خطاب کردید و در پروسه صلح تلاش کردید با آنها گفت‌و‌گو کنید، چه اتفاقی افتاد این تغییر رویکرد رقم خورد، چه اتفاقی افتاد که بازگشت طالبان جدی‌ترین گزینه جانشینی جمهوریت شد؟
هیچ زمانی من مخالف حضور طالبان در افغانستان از حیث مردم افغانستان نبودم. زمانی که طالبان حکومت اول‌شان در افغانستان بود هم ما با آنها مشورت داشتیم و باعث اتحاد و اتفاق ملی کشور بودند. نامه‌هایی برایشان نوشتیم و گفتیم جنگ با مجاهدین را ول کنند، برایشان نوشتیم احمدشاه مسعود یک قهرمان این خاک است، از مردم افغانستان است چرا با آنها و دیگر مجاهدان افغانستان جنگ دارید. مخالفت من در آن زمان مخالفت با طالب نبود، مخالفت با حضور پاکستان و مداخلات پاکستان در امور افغانستان، حضور القاعده و آمدن اسامه بن لادن و دیگر اجنبی‌ها در خاک ما بود که داشتند روی مردم ما تربیت نظامی می‌دیدند در قتل مردم ما و آزار و اذیت آنها، اهداف خود را پیش می‌بردند. حادثه یازده سپتامبر باعث این شد که امریکا و جهان با هم متحد شوند و از طریق تصویب ملل متحد، امریکا و متحدانش به افغانستان بیایند و همکاری تمام جهان را با خود داشته باشند حتی کشورهایی که با امریکا سازگار نبودند، مثل روسیه، مثل چین و ایران با این حضور مخالفت نکردند و با دولت جدید جمهوریت افغانستان همکار شدند و بهترین همکاری را کردند. اینکه باز پسان‌تر امریکا نتوانست از این نیت نیک جهان در آوردن امنیت به افغانستان استفاده درست بکند، مسأله علی‌حده‌ای است ولی هیچ زمانی مخالف طالبان نبودیم، بلکه به آنها مشورت دادیم که با همه مردم یک جا زندگی کنیم. آن زمان هم مخالفت اگر داشتیم و کوشش‌هایی اگر کردیم برای استقلال افغانستان بود، برای این بود که مملکت ما اتحاد و اتفاق ملی داشته باشند و از مداخلات بیرونی بخصوص مداخلات پاکستان که در خاک ما بسیار شدید بود، محفوظ باشد.
آیا این مداخله‌ای که از طرف خارجی‌ها می‌گویید، از طرف امریکا در زمان شما نبود؟
دو مسأله است؛ یکی آمدن امریکا و دیگری عملکرد او بعد از آمدنش، ‌این دو تا موضوع با هم فرق دارد. آمدن امریکا بر اساس فیصله ملل متحد و توافق تمام کشورهای جهان بود، همگی کشورها حتی ایران در کنفرانس بُن حضور داشتند.
 ایران موافق اشغال نبوده.
ولی با کنفرانس بُن و کوشش ملل متحد همکار بود. چیزی که بعداً باعث مخالفت ما با امریکا شد، عملکرد امریکا در افغانستان بود. به نام مبارزه علیه تروریسم اینها مردم افغانستان را هدف قرار دادند. دهات مردم افغانستان را بمباران کردند، در خاک خود ما زندان ایجاد کردند و مردم ما را به زندان انداختند. اگر در 2005 شک کرده بودیم که شاید اینها درست عمل نمی‌کنند، در 2006 یقین حاصل کردیم کار اینها به نقص افغانستان تمام و امنیت افغانستان تخریب می‌شود. به همین دلیل بود در 2007 با طالبان صلاح کردیم که شما برادر هستید، بیایید با هم بنشینم و خاک خود را از این مشکلات عظیمی که در آن روز به روز زیاد شده نجات بدهیم، اختلاف ما با امریکا در عملکرد نظامی‌اش، ایجاد زندان بگرام و ایجاد شرکت‌های خصوصی شخصی امنیتی بود.
مثل بلک واتر.
بعضی شرکت‌هایی که ساختند از افغان‌ها بودند. آنها باعث بی‌امنی بزرگی در کشور ما می‌شدند.
و امریکا با مخالفت‌هایتان حمایتش را از شما برداشت یا باز هم از شما حمایت می‌کرد؟
امریکا کمک‌های بازسازی و ساختن تشکیلات دولت را ادامه داد ولی در مورد شخص خودم حساسیت بسیار عظیمی نشان داد. می‌خواستیم که آن روش اصلاح بشود، ما نمی‌خواستیم با امریکا اختلافی بکنیم و حال هم نمی‌خواهیم با اینها در اختلاف باشیم، بلکه من‌حیث افغانستان می‌خواهیم با اینها دوستی و رابطه نیک داشته باشیم. اما صحبت ما با آنها بسیار صریح بود، مثلاً در مورد ایران بسیار صریح به اینها گفتیم که ایران همسایه و همزبان و هم‌فرهنگ افغانستان است و ارتباطات مردمی عظیم و تاریخی بین ما است و کسی از ما این توقع را نکند که ما با ایران رابطه خود را کمتر یا خراب کنیم، بلکه ما با ایران بهترین رابطه را نگه می‌داریم و آنها پذیرفتند. ایران هم در حالی که امریکا در افغانستان حضور داشت و با او مخالف بود، ولی ضرورت مردم افغانستان را دانست. با وجود حضور امریکا و ناتو در افغانستان، ایران با مردم افغانستان همکاری عظیم کرد، عظیم، در بازسازی ما، در بهبود نهادهای ما، در رابطه نیک و حسنه ما یعنی تفکیک کرد که کجایش افغانستان است، کجایش حضور بیرونی است. با حضور بیرونی همکاری نکرد ولی با مردم افغانستان و دولت افغانستان همکاری بسیار حسنه کرد. از آن متشکرم بسیار خوشحال هستم.
توصیه همیشه رهبری جمهوری اسلامی ایران و مقامات دلسوز، حمایت از مردم افغانستان بوده.
کاملاً، کاملاً.
اما شما از دوستی با امریکا صحبت می‌کنید، امریکایی که در لحظه رفتنش یک تصویر هالیوودی از آویزان شدن مردم افغانستان به نمایش می‌گذارد.
از آن بدتر، از آن بدتر متأسفانه.
و رگبار در آن کوچه منتهی به «میدان هوایی حامد کرزی»[1].
بله، چگونگی پیشبرد پروسه صلح توسط امریکا و به انجام نرساندنش بلکه به ناکامی کشاندنش و نحوی که امریکا از افغانستان بیرون شد، به نهایت دردانگیز بود، صحنه‌های میدان هوایی کابل به مردم افغانستان توهین‌آمیز بود، در تاریخ، در ذهن‌های مردم می‌ماند، در خاطرات مردم می‌ماند و ما از آن نارضایتی شدید داریم، عصبانیت شدید داریم ولی من حیث ملت و مردم افغانستان، کشور افغانستان خواهان دوستی با کشورها است، خواهان اختلاف با کشورها نیست، تاریخ خود را دیده، درد خود را شناخته، منفعت ملت افغانستان را جست‌و‌جو داریم و منفعت مردم افغانستان در رابطه حسنه با همه کشورهای
 جهان است.
اگر امریکا با افغانستان رابطه حسنه می‌خواهد ما هم آرزویش را داریم. من در زمانی که با امریکایی‌ها در تماس بودیم، بسیار و متواتر مشغله شدید من با امریکایی‌ها تا روز آخر حکومتم این بود که ایران یک کشور عظیم این منطقه است، خیر امریکا این است که با ایران رابطه حسنه داشته باشد و کوشش به تخریب و تضعیف ایران نکند، بلکه برای بهبود رابطه کار کند به خیر خودشان و به خیر منطقه، این یک کوشش انسانی است یعنی روش انسانی و روش شخص یک فردی که جهان صاحب صلح و آرامش و زندگی با عزت برای همه می‌خواهیم این است که با کسی اختلاف نباید بکنیم و اگر کسی با ما دوستی می‌کند او را جواب مثبت و با آغوش باز بدهیم.
سؤال مهمی که ذهن همه را مشغول می‌کند این است که 20 سال امریکایی‌ها اردو و ارتشی را در افغانستان تعلیم دادند که هیچ‌گونه مقاومتی برای از هم نپاشیدن جمهوریت نکرد و شهرها یکی پس از دیگری سقوط یا به قول حکومت سرپرست، فتح شد. چرا هیچ‌گونه مقاومتی صورت نگرفت، آیا معامله‌ای در پشت‌پرده‌ها اتفاق افتاده بود؟
خب اینکه چرا مقاومت نشد دلیلش نبود جرأت یا نبود همت در عسگر ما نبود. جوان عسگر جمهوری افغانستان مثل طالب‌ها جوان این خاک است، پس اگر عسگر طالب‌ها قوت و جرأت جنگی داشت، جوان جمهوریت هم این جرأت جنگی را داشت، هر دویشان از این خاک هستند. اینکه جنگ نشد و تلفات رخ نداد، افغانستان درد عظیمی دیده. هزارها هزارها هزار بلکه صدها هزار جوان این کشور شهید شده و خانه‌های بسیاری ویران شدند. ما خوشحال هستیم که جنگ نشد که افغان کشته نشد. یکی از دلایل بسیار مهم مخالفت ما با امریکا این بود که خود و متحدانش افغانستان را به برادرکشی تشویق
می‌کردند.
این یکی از دستاوردهای همان امریکایی است که شما از دوستی با او یاد می‌کنید!
نه، من از حیث رابطه ملت‌ها گفتم، اگر ملت امریکا با افغانستان دوستی بخواهد، ما می‌خواهیم با آنها دوستی کنیم، چرا با آنها اختلاف کنیم؟ بالاخره ما خوش هستیم که یک افغان، خون افغان هموطن خود را نریخت ولی اینکه عسگر افغانستان نجنگید دلیلش نبود همت یا جرأت نبود، بلکه دلیلش ملاحظات ملی بود. این هم که آیا توطئه‌ای در کار بود، مسأله‌ای است که باید تحلیل و بررسی بشود.
تحلیل شما چیست؟
من نمی‌دانم که در این مورد چی بگوییم، معلومات درست و اساسی که مبتنی بر آن یک فیصله‌ای بدهیم که آن حقیقت باشد فعلاً نمی‌دانم.
اما چرا طالبان گزینه جایگزین دولت جمهوریت شد، با وجود فساد وحشتناکی که از این دولت و میزهایی که با پول جابه‌جا می‌شد، روایت می‌شود، مجلس و پارلمانی که نمایندگی مردم را ندارد، خیلی از گروه‌ها مخالف دوره اشرف غنی بودند. چرا طالب‌ها شایسته فتح کابل شدند؟
فقط طالب در این مقاومت بود، کس دیگری نبود.
گروه‌های مدنی مختلف، گروه‌هایی که تلاش کنند و جایگزین اشرف غنی بشوند، وجود نداشت؟
آنها کوشش نظامی نداشتند، این حرکت یک حرکت نظامی بود، نه یک حرکت مردمی مدنی.
چرا مدنیت در مقابل لشکر و ارتش مجاهدین شکست خورد؟
نخیر، مدنیت شکست نخورد، تحلیل سیاسی و اجتماعی این فراتر از وقت گفت‌و‌گوی با شما است.
حس می‌کنم ناگفته‌های زیادی دارید اما سعی می‌کنید در این مقطع سکوت کنید. یک سالگی حکومت سرپرست را چگونه دیدید؟
از لحاظی که صلح آمد و مردم افغانستان با آن تعداد عظیمی که کشته می‌شدند و زندگی‌شان آ‌سیب می‌دید به راحتی رسیدند از آن خوشحال هستیم. از بند شدن جنگ خوشحال هستیم. از بند شدن ناامنی‌های گسترده نهایت خوشحال هستیم اما از اینکه میلیون‌ها افغانستان کشور خود را ترک کردند، بسیار ناراحت هستیم. از اینکه اقتصاد کشور فرو ریخت، ناراحت هستیم، از اینکه امریکا پول خزانه افغانستان، خزانه ملی افغانستان را به بهانه سقوط جمهوریت برد و غصب کرد، ناراحت هستیم و اعتراض شدید داریم به امریکا و ازشان می‌خواهیم پول مردم افغانستان را به مردمش برگردانند.
 از اینکه دخترهای افغانستان به مکتب نمی‌توانند بروند، بسیار رنج می‌بریم و ناراحت هستیم و با حکومت سرپرست طالبان صلاح می‌کنیم که خیر و منفعت افغانستان و خیر دین و مسلمان در این هست که اولادش به مکتب برود. مکاتب دخترهای افغانستان را باز کنند. نرفتن دخترهای ما به مکتب فقط به خیر آن تعداد خارجی‌هایی است که یک افغانستان افتاده و زیر پا می‌خواهند.
اگر حکومت اسلامی طالبان یک افغانستان مترقی و آرام و باعزت می‌خواهد، این بدون تعلیم ممکن نیست. راهش چی است؟ از دید من راهش اتحاد و اتفاق ملی است، راهش این است که تمام مردم افغانستان جمع بشوند، راهش این است آنهایی که بیرون از افغانستان به دلایلی ناراحت هستند به آنها باید مراجعه شود. وارد یک گفتمان ملی شویم و اساسات دولت خود را همگی با هم یک جایی از طریق اراده ملی مردم افغانستان استوار
 کنیم.
دولت سرپرست محدودیت یا ممنوعیتی برای شما ایجاد کرده؟
فقط در سفرهای خارجی ممنوعیت است که تا حال نرفتیم، ولی در داخل کشور و کابل کاملاً آسان است، مردم می‌آیند، ملاقات داریم، بازدید داریم، مصاحبات داریم، شما اینجا تشریف دارید، ملاقات‌های خارجی می‌شود هیچ مشکلی وجود ندارد.
شما قصد شرکت در مراسم ترحیم شیخ زائد را در امارات داشتید؟
بله.
ممنوعیتی برایتان ایجاد شد؟
بله، جواب ندادند که ترتیبات سفرم گرفته بشود.
و شما از این موضوع ناراحت نیستید؟
نخیر، افغانستان کشورم است و من همین جا می‌باشم، هیچ وقت هم زیادتر از سه چهار روز به بیرون سفر نرفتم، پس به این خاک برمی‌گردم، ‌در هر شرایطش برمی‌گردم و در وطن خودم می‌باشم. نرفتن به بیرون مشکلی نیست.
آقای دکتر شما سیاستمدار و دیپلمات بزرگی هستید و پاسخ‌های دیپلماتیک‌تان کاملاً حساب شده است، اما آیا در آینده افغانستان امکان این گفت‌و‌گو و شکل یک حکومت فراگیر، وحدت ملی از همه اقوام، احزاب و تفکرها با وجود دولت طالبان امکانپذیر است؟
باید شود. خیر افغانستان در ایجاد یک حکومت همه شمول است. عزت افغانستان در ایجاد یک حکومت همه شمولی است که تمام مردم افغانستان خود را در آن احساس کنند، ببینند. خیر حکومت فعلی سرپرست طالب‌ها هم در همین است. قوام حکومت، دوام حکومت، هر حکومتی که باشد در اتحاد و اتفاق ملی نهفته است، در احساس همه مردم که در حکومت هستند، حضور دارند نهفته است نه در تک گرایی، یا زدودن دیگران.
شما از 2002 تا 2007 حدود پنج سال وقت داشتید، چقدر محقق شد که دولت شما چه موقت، چه بعد از انتخابات، دولت وحدت ملی باشد و همه اقوام را داشته باشد؟
اساساً اشتباه بزرگ در کنفرانس بن شد. آنجا باید حضور طالبان می‌بود. بعد از آن واضح دیدیم که امریکا و پاکستان، نیت نیک نداشتند، نیت خوب نداشتند، واضح دیدیم که داشتند مانع کوشش‌های به طرف صلح و مذاکره با طالبان می‌شدند، تخریب می‌کردند وگرنه افغانستان آنقدر رنج نمی‌دید. طالبان هم حاضر به مذاکره بودند، مردم افغانستان هم این را می‌خواستند اما ممانعت عظیم مقابل کوشش صلح ما وجود داشت. دید ما این است که هم طالبان و هم باقی مردم افغانستان صلح می‌خواستند، منفعت بیرونی مانع صلح بود و من در جرگه 1300 این را به مردم گفتم که امریکا و پاکستان به غیر از ممانعت از صلح افغانستان کار نکردند.
چه اتفاقی می‌افتد که در کنفرانس بن، شما منتخب این کنفرانس یا خروجی همه اتفاق نظرها برای حکومت موقت افغانستان می‌شوید؟
من در کنفرانس بن شرکت نکردم، در آن زمان من در داخل کشور بودم در صفحات مرکزی افغانستان بودم در اورازگان، کاش من در بن می‌بودم، اگر می‌بودم سر خود را بلند می‌کردم.
چرا روی نام شما اتفاق نظر می‌شود؟ این حمایت از کجا است؟
این را دیگر من نمی‌دانم که چرا، طبعاً تمام کسانی که در آنجا بودند با آمدن من موافقت داشتند. زمانی که آنها بر ما دست می‌گذارند یعنی امریکا جانبدار است، اروپا جانبدار ما بوده و همسایه‌های ما جانبدار ما بودند، از ایران خبر دارم که طرفدار ما بودند، پاکستان حتی مخالفت نکرده و نظر مثبت نشان داده، همچنین هموطن‌های ما؛ پس یک اجماعی بود که باعث آن شد که مرا انتخاب  کنند.
آیا از شما برنامه گرفته بودند؟ آیا شما وعده‌ای داده بودید؟ گفت‌و‌گویی با شما نشده بود؟
نه، من حتی خبر نداشتم که کنفرانس بن روی من صحبت می‌کند یا من تعیین می‌شوم.
خیلی بی‌برنامه این کار را نکردند؟
نمی‌دانم. شاید از دید من. از دید من.
 و آن روزی که ماحصل این اتفاق افتاد، شما با خودتان چه عهدی داشتید برای افغانستان که محقق نشد؟
خب اتحاد و اتفاق ملی ما که شد که افغانستان خانه تمام مردم افغانستان باشد که شد، متأسفانه به دلایل مخالفت امریکا و کارهای پاکستان، طالب نتوانست آمدن.
چه هدفی داشتید؟
افغانستان آزاد و آرام و آباد. قدم‌هایی در این راستا برداشته شد، آوردن تعلیم به مردم افغانستان که شد.
چه هدفی برآورده نشد؟
خب صلح برآورده نشد، هدف بزرگ ما برآورده نشد. صلح برآورده نشد. صلح از راه نشست بین مردم افغانستان برآورده نشد.
آیا در اقتصاد موفق بودید؟ آیا در معیشت موفق بودید؟ آیا در زیرساخت‌ها موفق بودید؟
بله، بله، بله، در زیرساخت‌ها بسیار موفق بودیم، در توسعه و رونق تعلیم و تربیت مردم و اولاد افغانستان بسیار موفق بودیم، بسیار موفق بودیم و میلیون‌ها جوان به مردم عرضه شد. در ایجاد اتحاد و اتفاق ملی بین مردم افغانستان و اقوام افغانستان بسیار موفق بودیم، ایجاد شورای ملی افغانستان، قانون اساسی که روشنگرا و اسلامی بود، بسیار موفق بودیم.
در برافراشتن بیرق افغانستان در سراسر جهان بسیار موفق بودیم، تمام جهان، کشور را به رسمیت شناخت، داد و ستدهای عظیمی شد.
و شما چطور راضی شدید میراث شما به اشرف غنی برسد.
خب این موضوع رضایت من نبود، موضوع انتخابات بود.
شما حمایت کردید.
بله حمایت کردم، من حیث یک آدم درس خوانده افغانستان، فکر کردم از بقیه بهتر می‌باشد، فکر کردم حداقل در دو مورد از بقیه بهتر می‌باشد: در بهبود نظام اداری کشور و حکومتداری کشور و در مبارزه با فساد. به همین دو دلیل هم فکر کردم که آدم مناسب است و حمایتش کردم.
با فساد مبارزه کرد؟
من دیگر باید بروم.
آخرین سؤال.
آخرین سؤال را هم بکنید.
آقای حامد کرزی! آینده افغانستان را چگونه می‌بینید؟
خوب.
با حضور طالبان؟
بله با حضور امارت اسلامی. در ایجاد گفتمان ملی، در جمع کردن و آوردن و خشنود کردن تمام مردم افغانستان و در تمثیل اراده ملی مردم افغانستان و در تمام اقداماتی که باعث ترقی و عزت افغانستان شود که اقدام اولش گشودن دوباره در مکاتب به روی دختران کشور است.
اینها می‌خواهند حکومت کنند و خب خوش آمدند، ما هم حاضر هستیم همکار شویم ولی همکاری ما باید در تمثیل اراده ملی مردم افغانستان و در اقدامات صریح و واضح به طرف افغانستان آباد و آرام باشد نه محتاج دیگران، آن از راه تعلیم می‌شود و خصوصاً از راه تعلیم دختران کشور ما
می‌شود.
به امریکایی‌ها و قدرت‌های جهان آیا نگفتید که افغانستان، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی را شکست داد و موجب فروپاشی آن شد؟
بسیار گفتیم. روزی آقای بایدن رئیس جمهور فعلی امریکا و چهار پنج سناتور معروف‌شان آمدند مجلس. مسأله زندان‌ها را مطرح کردم که شما به چه حق در خاک ما زندان ایجاد کردید و اگر شما همین خودسری‌هایتان ادامه پیدا کند، به سرنوشت شوروی سابق در افغانستان دچار می‌شوید. مثال‌های دیگری هم هست، بسیار بهشان گفتیم کاری که می‌کنید نادرست است، به خیر شما هم نیست، به خیر مملکت ما هم نیست. باعث آزردگی و باعث برخاستن ملت افغانستان علیه شما می‌شود.
شکست امریکا منجر به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی برایش خواهد بود؟
آن را نمی‌دانم. امریکا یک کشور متحد و یکپارچه، البته باعث اختلافات در بین‌شان شده، آن را می‌بینیم که اختلافاتی بروز کرده ولی اینکه باعث حالتی مثل شوروی بشود بسیار مشکل است که جواب داد.
اما مردم افغانستان نشان دادند با مقاومت آنها، هیچ دولت و قدرتی در خاک‌شان ماندگار نخواهد بود.
آن درست است، گفته می‌توان که مردم افغانستان صاحب خاک خود هستند، استقلال می‌خواهند، حکومت ملی می‌خواهند و حکومت از خود می‌خواهند. بخیر باشد. خوش‌آمدید. سرفراز باشید، بسیار تشکر. بسیار تشکر.
باز هم سپاسگزارم، امیدوارم اذیت‌تان نکرده باشیم.
حافظ می‌خوانید؟
دیوان حافظ بسیار دارم، شاهنامه، از فردوسی، سعدی. رهی معیری را می‌خوانم، دریچه‌ها. افسانه شیرین، نظام وفا، بشکنی‌ای قلم، شمع و پروانه، آرزوها، امروز و فردا هم هست. فروغ فرخزاد را هم می‌خوانم. خیلی قشنگ است.
خاطرات‌تان را نوشتید آقای دکتر؟
تا حال نه. کتاب دیگری که خوش دارم بسیار این هست.
گل آقا را هم که گفتید، رئیس جمهور خاتمی در سفرهایم به ایران به من تحفه دادند.
 مثل گل آقا در دوران شما چاپ می‌شد که کاریکاتور شما را بکشد در خاک افغانستان؟
بسیار، ‌کاریکاتورهای من در مطبوعات افغانستان بسیار زیاد کشیدند، بسیار زیاد کشیدند. برویم که ناوقت می‌شود.
جستجو
آرشیو تاریخی