میرآب منطقه

حجت میان‌آبادی، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، کارشناس مسائل دیپلماسی آب و هیدروپلیتیک

قبل از اینکه وارد مسائل هیدروپلیتیک و آب افغانستان شویم، باید نیم نگاهی به ژئوپلیتیک افغانستان داشته باشیم. یکی از علل اصلی که افغانستان با برنامه‌ها و نقشه‌های انگلستان از ایران جدا شد، نگرانی انگلستان از نزدیک شدن شوروی، هم مرز شدن با شوروی و نفوذش در ایران برای نزدیک شدن به مستعمرات انگلستان در شبه‌جزیره هند بود. بر این اساس افغانستان از ایران جدا شد تا بتواند در جنوب آسیا حافظ منافع انگلستان باشد. افغانستان کنونی دارای یک ویژگی مهم ژئوپلیتیکی است؛ در عین حال که یکی از مهم‌ترین مسیرهایی است که آسیای مرکزی را به آسیای جنوبی متصل می‌کند، محصور در خشکی است و این نداشتن مرز مشترک با آب‌های آزاد یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف افغانستان است.
به طور کلی افغانستان از منظر ویژگی‌های هیدروپلیتیکی از 5 حوضه آبی تشکیل شده است. میزان دسترسی این کشور به آب و به طور متوسط سرانه آبی‌اش از کشورهای همسایه بالاتر است. افغانستان با توجه به میانگین و متوسط بارش و سرانه نسبت به کشورهای همسایه از جمله ایران و پاکستان کشور پرآبی محسوب می‌شود اما نکته مهم‌تر این است که از 5 حوضه آبریز اصلی افغانستان، 4 حوضه آبریز این کشور، جزو حوضه‌های آبریز فرامرزی و مشترک با همسایه‌هاست که عبارتند از: حوضه آبریز فرامرزی آمودریا که با آسیای مرکزی مشترک است، حوضه آبریز فرامرزی کابل با پاکستان، حوضه آبریز فرامرزی هیرمند با ایران و حوضه آبریز فرامرزی هریرود و مرغاب با ایران و ترکمنستان مشترک هستند. نکته مهم دیگر در خصوص ویژگی هیدروپلیتیکی افغانستان این است که افغانستان در تمام حوضه‌های مذکور در موقعیت بالادست نسبت به کشورهای همسایه قرار دارد و در بین کشورهای همسایه، تنها بر سر رودخانه فرامرزی هیرمند با ایران قرارداد و معاهده مشترک آبی (معاهده 1351 هیرمند) دارد. این نکته را بگذارید در کنار اینکه افغانستان به‌دلیل جنگ و درگیری -خارجی و داخلی- نسبت به کشورهای همسایه از نظر توسعه عقب مانده و با توجه به اینکه افغانستان برای همه کشورهای همسایه حکم بالادست دارد، لذا آب همیشه به‌عنوان یک ابزار سیاسی در دستور کار دولت‌های مختلف این کشور بوده و هست و این مسأله تنها به رویکردهای دولت فعلی مستقر در افغانستان محدود نمی‌شود.
به دلیل اهمیت مسأله آب و عدم توسعه یافتگی افغانستان در دهه‌های گذشته، کشورهای خارجی نیز از آب به‌عنوان یک عامل بسیار مهم و مؤثر در جهت نفوذ در افغانستان استفاده کرده‌اند. یکی از بهترین راه‌های نفوذ در افغانستان برای کشورهای خارجی ورود از طریق طرح‌های آبی بوده؛ یعنی کشورهای مختلف با سرمایه‌گذاری در طرح‌های آبی افغانستان، با نیت سیاسی خاص خود راه نفوذ را در افغانستان هموار می‌کردند. شواهد تاریخی متعددی برای این مدعا خاصه زمانی که افغانستان تحت اشغال شوروی کمونیست و مورد تعرض امریکا برای پیاده‌سازی لیبرالیسم قرار گرفت، وجود دارد و همچنین مقالات مختلفی هم دراین باره منتشر شده است. به گونه‌ای که طبق آمار منتشر شده، در دوران جنگ سرد و رقابت بین شوروی کمونیست و امریکای لیبرال برای نفوذ در افغانستان، بزرگترین سرمایه‌گذاری خارجی در حوزه مسائل آبی در دنیا و در قرن بیستم، در افغانستان رخ داد. چرا؟ رقابت بین شوروی و امریکا برای نفود در افغانستان! یکی از پروژه‌هایی که امریکا روی آن یک سرمایه‌گذاری خیلی جدی کرد، پروژه موسوم به توسعه دره هلمند (هیرمند) بود که در بالادست ایران صورت گرفت.
ویژگی‌های مذکور -موقعیت ژئوپلیتیکی افغانستان؛ چهارراه اتصال آسیای مرکزی به آسیای جنوبی، عدم دسترسی این کشور به آب‌های آزاد، استفاده دولتمردان افغانستان از آب به‌عنوان ابزار سیاسی در طول تاریخ به‌دلیل عقب ماندگی و موقعیت هیدروپلیتیکی خاص این کشور، بالادست بودن به تمام کشورهای همسایه و در نتیجه تبدیل شدن آب به‌عنوان یکی از بهترین و مهم‌ترین عوامل نفوذ در افغانستان سبب شد که مسأله آب افغانستان با کشورهای همسایه بویژه ایران به یک مسأله چالشی تبدیل شود. در 150 سال گذشته نیز ایران و افغانستان درگیر مذاکرات و تعاملات آبی بوده‌اند که شاهد تغییر یا نوسانات مختلفی از همکاری و مناقشه در طول تاریخ بودیم.
پس از حمله امریکا به افغانستان و اشغال این کشور، استفاده از آب به‌عنوان ابزار سیاسی برای کشورهای همسایه همچنان در دستور کار این کشور بود و بحث سازه‌های آبی و بهره‌برداری از رودخانه هیرمند در بالادست ایران به‌طور جدی در دستور کار ارتش امریکا قرار گرفت. به‌عنوان نمونه امریکا برای بهره‌برداری از سد کجکی، 500 میلیون دلار در زمان اشغال به افغانستان کمک مالی کرد تا فاز تکمیلی سد کجکی زودتر به بهره‌برداری برسد. جالب توجه است که این خبر ظرف کمتر از یک هفته از روی سایت‌های خبری حذف شد. گزارش‌هایی از سازمان سیا وجود دارد که به مسأله هیرمند و آب در حوزه برنامه‌های سیا در افغانستان اشاره می‌کند.
همانطور که عرض کردم تعاملات ایران و افغانستان در 150 سال اخیر نوسانات و تغییرات مختلفی را از همکاری تا مناقشه در سطوح متعددی تجربه کرده که نمود همکاری معاهده 1351 است و از اوایل 80 شمسی نیز با نهایی شدن مسأله کمیساران آب هیرمند و مشترک بین ایران و افغانستان به‌صورت رسمی وارد فاز عملیاتی خودش شد. اما با روی کارآمدن اشرف غنی رئیس جمهور غربگرا، متمایل به امریکا و ضدایرانی، اقدامات دولت افغانستان در مواجهه با مسأله آب ایران روی دو رودخانه مهم هیرمند و هریرود شتاب بسیار جدی گرفت. این مسأله اولاً نتیجه سرمایه‌گذاری اشرف غنی به‌عنوان یک رئیس جمهور دست نشانده امریکایی و بشدت ضدایرانی بود، ثانیاً غنی فردی تکنوکرات بود که توسعه را صرفاً در کارهای سازه‌ای، اصطلاحاً مهار آب، ایجاد فشار بر کشور همسایه و رویکرد مأموریت هیدرولیکی می‌دانست و ثالثاً مشورت‌ها و دخالت‌های کشورهای مختلفی بود که قصد نفوذ در افغانستان داشتند. متأسفانه ما در یک دهه اخیر از این مسائل بشدت غفلت کرده‌ایم.
یکی از نمونه‌هایی که در زمان اشرف غنی تکمیل و احداث شد، سد سلما بود. اشرف غنی در ابتدای روی کارآمدنش سعی کرد با پاکستان ارتباطات مناسبی بگیرد. تقریباً یکی دو سال اول دولتش به این سمت گذشت ولی بعدتر از پاکستان ناامید شد و کاملاً به سمت هند حرکت کرد، چراکه هند با پاکستان مناقشاتی بسیار جدی دارد و از این طرف هم افغانستان و پاکستان در زمان اشرف غنی مناقشاتی بسیار جدی داشتند؛ همین سبب شد که دشمن دشمنِ من اصطلاحاً دوست من بشود و هند و افغانستان روابط‌شان بسیار نزدیک‌تر شد. امریکا برای مهار چین، به یار جایگزین خود در منطقه یعنی هند نیاز داشت و از آن طرف هند نیز نیاز داشت حتماً در حوزه افغانستان نفوذ داشته باشد تا بتواند بحث صادرات و ترانزیت را به آسیای مرکزی و بعد از آن نقاط مختلف حفظ بکند. با توجه به اینکه چین رقیب شدید و قوی هند و از آن طرف هم پاکستان یکی از مسائل اصلی هند بود، هند چاره‌ای نداشت که حتماً در افغانستان نفوذ بکند. یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها در افغانستان برای ورود به این کشور مسأله سد بود. قبل از اینکه وارد مسأله سدهای سرمایه‌گذاری شده افغانستان بشوم این نکته را هم لحاظ کنیم که هند از نظر وضعیت مدیریت آب و بحران آب بشدت در وضعیت بدی قرار دارد. بیش از 54 درصد این کشور تحت تنش بسیار شدید آبی هستند و وضعیت مدیریتی آب از نظر کمی و کیفی و سیل و... در این کشور بحرانی است. اواسط دهه 90 شمسی هند یک سرمایه‌گذاری حدوداً 300 میلیون دلاری برای تکمیل سد سلمای افغانستان در بالادست ایران انجام داد. هندی که خودش مشکلات بسیار شدیدی را در حوزه مسائل آبی داشت، 300 میلیون دلار پول داد و سدی را که افغانستان سال‌ها نمی‌توانست بسازد، در بالادست ایران برای افغانستان احداث کرد. سد سلما روی رودخانه هریرود و بالادست سد «دوستی» -مشترک بین ایران و ترکمنستان احداث شد و احداث این سد بحث امنیت آبی شمال شرق کشور را با چالش زیادی مواجه کرد. داخل پرانتز یکی از نکات تاریخی مهم افتتاح سد سلما را عرض کنم. در طول تاریخ همیشه افغانستان می‌گفته ایران دسترسی به بندر چابهار را به من بدهد، من آب هیرمند که هیچ، آب اضافه هم به او می‌دهم. این مسأله‌ای بود که اشرف غنی هم در زمان افتتاح سد کمال خان گفت. نقل به مضمون، اشرف غنی در مراسم افتتاحیه سد کمال خان گفت امروز نجات هیرمند در زرنج است و کلید زرنج هم برای توسعه، فقط و فقط چابهار است. اما متأسفانه هیچ وقت این مسأله در رسانه‌های ایران منعکس نشد. فقط آن جمله‌ای برجسته شد که اگر آب می‌خواهید باید تیل (نفت) بدهید. در اواسط دهه 90 در دولت قبل، نارندا مودی برای اینکه با بندر گوادر چین در پاکستان رقابت کند، اعلام آمادگی کرد که در بندر چابهار ایران سرمایه‌گذاری کند و به دنبالش افغانستان، ایران و هند یک قرارداد تاریخی امضا کردند به نام قرارداد چابهار و افغانستان توانست بعد از چند دهه امتیاز دسترسی به بندر چابهار را بگیرد، اما متأسفانه در مذاکرات و قرارداد چابهار هیچ صبحتی در باب حق ایران از هیرمند نشد و یکی از بزرگترین امتیاز‌های تاریخی ایران برای مواجهه با مسأله هیرمند که دسترسی افغانستان به بندر چابهار بود، متأسفانه از دست رفت.
و بعد از افتتاح سد سلما نکته جالب این بود که مودی -نخست‌وزیر هند- پروپوزال ساخت 12 سد را به افغانستان داد. هزینه ساخت این سدها 30 میلیارد دلار بود، مودی گفت که 22 میلیارد را هند تأمین مالی می‌کند و فقط لازم است که افغانستان 8 میلیارد دلار وام بگیرد. نکته جالب‌تر این بود که این 12 سد قرار بود روی رودخانه کابل (که از افغانستان به پاکستان جریان دارد) ساخته بشود. اینجا کاملاً مشخص شد هند می‌خواهد از آب افغانستان علیه کشور رقیبش یعنی پاکستان استفاده کند.
یکی دیگر از کشورهایی که در دهه اخیر سعی کرده در افغانستان نفوذ داشته باشد و فعالیت‌های پان ترکیسم را در داخل این کشور به نوعی در حوزه نفوذش گسترش بدهد، ترکیه است. شما شاهد تکمیل سد کمال خان روی ایران توسط ترکیه هستید. سد کمال خان روی ایران را ترکیه ساخت. فاز تکمیلی سد کجکی را که ماه پیش افتتاح شد، ترکیه برای افغانستان ساخت. فقط امیدواریم مسئولان و نخبگان افغانستان بدانند نه آن سرمایه گذاری‌های شوروی، نه سرمایه‌گذاری امریکا، نه سرمایه‌گذاری هند و نه سرمایه‌گذاری اردوغان هیچ کدام در طول تاریخ به نفع مردم افغانستان و با نیت توسعه افغانستان نبوده، بلکه نفوذ و بهره کشی از منابع و منافع افغانستان بوده و هست.
نکته آخر اینکه سد کمال خان و سلما با وجود هشدار‌های زیاد کارشناسان از جمله بنده از سال 95 افتتاح و تبعاتش دامنگیر ایران شد، اما مسأله مهم‌تر از کمال خان و سلما این است که افغانستان در بالادست سیستان روی یکی از سرشاخه‌های حوضه آبریز هیرمند به نام فراه‌رود، در حال احداث سدی به نام بخش آباد است؛ سدی که 80 درصدش در زمان اشرف غنی تکمیل شده و اگر تبعاتی بیشتر از کمال خان نداشته باشد، قطعاً و بلاشک تبعاتی کمتر نخواهد داشت. تکمیل بخش آباد در کنار بهره‌برداری از کمال‌خان می‌تواند چالش‌های بسیار گسترده‌ای برای تمدن شش هزار ساله سیستان ایجاد کند. در حالی که طبق اصول عرفی نظام حقوق بین‌الملل ایران از رودخانه فراه‌رود حقابه محیط‌ زیستی دارد. امیدواریم این‌طور نشود که مشابه کمال خان افتتاح و آبگیری شود و بعد از مشخص شدن تبعاتش تازه به فکر این بیفتیم که با او چه کنیم.
در پایان باید تأکید کنم که بر خلاف تصور عمومی، مسائل و مشکلات محیط‌ زیستی و آبی مرزهای سیاسی انسان‌ساز را به رسمیت نمی‌شناسند.
ایران و افغانستان راهی جز نگاه به سیستان بزرگ و توسعه همزمان در سیستان بزرگ ندارند. شناخت فرصت‌ها و چالش‌های سیستان بزرگ دو طرف مرز و استفاده از ظرفیت‌های هر بخش می‌تواند نفعش برای ساکنان دو طرف مرز و رودخانه بوده و پایداری را برای دو کشور به ارمغان بیاورد در غیراین صورت، دود و گردوغبار و چالش‌ها و تبعات این بخشی‌نگری دامنگیر مردم و سپس سیاستمداران دو کشور خواهد رفت.
جستجو
آرشیو تاریخی