عضو شورای سردبیری و کارشناس مسائل افغانستان
۹ شهریور ۱۴۰۰ بود که آخرین نیروهای خارجی بویژه نیروهای امریکایی خاک افغانستان را ترک کردند و اشغال این کشور در نهایت پس از 20سال حضور نظامی امریکا و همپیمانانش در ناتو خاتمه یافت.
بیشک هم اشغال افغانستان، هم نحوه و کیفیت حضور و مدیریت نیروهای خارجی در این کشور و هم نوع و شرایط اخراج یا فرار خارجیها از افغانستان در تاریخ بشریت ثبت خواهد شد و هرکدام از این تاریخها سندی برای قضاوت آیندگان درباره برههای از تاریخ خواهد بود.
در این مجال فرصت بررسی چرایی اشغال افغانستان توسط امریکا و متحدانش و نیز کیفیت و مدیریت این حضور وجود ندارد اما نکته مهم در این نوشتار بررسی اجمالی تأثیر حضور امریکا در افغانستان بر موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و حتی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران میتواند باشد.
امریکا پس از حضور در افغانستان یک استراتژی اساسی برای نیل به اهداف کلان خود داشت؛ این استراتژی شکلدهی یک «دولت فرومانده» در افغانستان بود، دولتی که به دلیل عدم توانایی و استقلال از یک سو و وابستگی صرف به غرب از سوی دیگر، چارهای جز پیادهسازی و اجرای موبهموی سیاستهای امریکا و غرب نداشت و خود نمیتوانست سیاست داخلی و خارجی مستقلی داشته باشد لذا شاهد آن بودیم که در طول دو دهه گذشته همواره سیاستهای اعلامی و اعمالی دولتهای وقت در افغانستان، سیاستی در عدم همکاری جدی و در برخی مواقع سیاست تخاصم با ایران بوده است.
اگر نگاهی گذرا به برخی اقدامات دولتهای دو دهه گذشته در افغانستان بیندازیم این موضوع به وضوح خودنمایی میکند: «حضور امریکا در افغانستان در همه ابعادش برای جمهوری اسلامی ایران یک ضرر و آسیب بزرگ بوده است».
در حوزه انرژی شاهد آن هستیم که طرف غربی از افغانستان به عنوان یک کریدور جدی برای دور زدن مسیر ترانزیت و صادرات انرژی ایران استفاده کرده و تمام تلاش خود را به کار بسته تا حصار و سدی جدی در مقابل صادرات انرژی ایران پدید آورد. تحریم محکوم پروژه انتقال گاز IPI از ایران به پاکستان و هند و در عوض آن پیشبرد سریع و سرمایهگذاری عظیم روی پروژه TAPI که در واقع انرژی آسیای مرکزی را به هند و پاکستان انتقال میدهد، یکی از همین اقدامات است. در همین زمینه در طول دو دهه گذشته دول افغانستان با سیاستی غربی، پروژه سدسازی روی آبهای مشترک را آغاز و با سراسیمگی آنها را به نتیجه میرسانند. پروژههای «بند سلما» در ولایت هرات و «بند کمالخان» در ولایت نیمروز از همین دست پروژهها هستند که با هدف مسدودسازی مسیر آب به سمت کشورمان در دستور کار دولتهای آقایان کرزی و اشرفغنی قرار گرفت و در نهایت هر دو پروژه به ثمر نشست و امروز شاهد اثرات وحشتناک آنها در دو استان خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان هستیم. قطعه کاملکننده پازل تحریم آبی ایران نیز سد بخشآباد بر فراهرود است که در دولت غنی 80 درصد پیشروی پروژه داشته و در صورت بهرهبرداری، ضربه مهلکی به تمدن سیستان خواهد زد.
در بعد سیاست خارجی نیز شاهد برخی اقدامات با نگاه عدمهمکاری هستیم. گرایش بیشاز حد به سمت سعودی، محکومیت مقاومت مردم مظلوم یمن و بحرین، همراهی با تحریمهای خصمانه غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، سکوت در قبال جنایات رژیم صهیونیستی، عدم همراهی با گروههای مقاومت در منطقه و دهها عنوان دیگر تنها بخشی از سیاستخارجی دول دو دهه گذشته در افغانستان است که با نگاهی دقیقتر میتوان به راحتی به این درک رسید که دقیقاً در مقابل جریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است.
در بعد امنیتی نیز همین روند ادامه داشته است: پناه دادن به برخی عناصر تروریست ایرانی در خاک افغانستان، پشتیبانی معنوی و تدارکاتی برای شکلگیری داعش در افغانستان علیه امنیت ملی ایران، رهاسازی مرز مشترک بیش از ۹۴۰ کیلومتری و ایجاد مزاحمتهای مستمر برای مرزبانی جمهوری اسلامی ایران، پناه دادن به برخی گروههای تروریستی افغانستانی با هدف پیشبرد جنگ نیابتی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران از جمله ملاعبدالمنان نیازی، وجود گزارشهای مستند از حضور و فعالیت رژیم صهیونیستی در خاک افغانستان با هدف ضربه زدن به امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، وجود گزارشهای مستند از حضور و فعالیت عناصر سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در خاک افغانستان و دهها عنوان دیگر در همین زمینه که با دستور غرب توسط دول فرومانده در کابل علیه تهران اجرا شده است.
در بعد آسیب اجتماعی مسأله افزایش سرسامآور کشت موادمخدر، افزایش قاچاق مواد مخدر به ایران، افزایش چند ده برابری لابراتوارهای تولید مواد مخدر صنعتی و افزایش قاچاق این نوع مواد به داخل کشورمان نیز یک سیاست راهبردی غرب بویژه امریکا در افغانستان علیه جمهوری اسلامی ایران بود که متأسفانه دول فرومانده در افغانستان یارای مبارزه با آن را نداشته و مجبور به همراهی با این سیاست بودند.
اگر بنا باشد فهرست این اقدامات را ادامه دهیم میتوان صدها یا هزاران صفحه در مورد آن نوشت که خارج از مجال وحوصله این نوشتار است.
نتیجهگیری کلی از این بحث همانی است که در مقدمه آمد؛ امریکا با حمایت از به وجود آمدن دول شکستخورده و فرومانده در افغانستان یک هدف عمده و اساسی را دنبال میکرد. این هدف در واقع اجرای تام و بدون شرط سیاستهای امریکا در قبال دشمنان او در منطقه از سمت دولت افغانستان بود که تا حدی در این زمینه موفق ظاهر شد. اکنون حتماً تا سالها اثرات این اقدامات غرب و امریکا علیه کشورمان در افغانستان باقی خواهد بود و ما طعم آن را خواهیم چشید اما به نظر میرسد اکنون افغانستان بدون امریکا میتواند محلی امنتر و با آسیب بسیار کمتری برای جمهوری اسلامی ایران باشد که باید به نحو احسن از شرایط به وجود آمده نهایت بهره را برد.