من هم تشریفآوری شما را خیرمقدم عرض میکنم و خوشحالم که در خدمت شما هستم. در ارتباط با پرسش شما باید بگویم که اقتصاد افغانستان، هم با چالشها روبهرو است و هم با فرصتها، مهمترین چالش اقتصاد افغانستان نیز این است که یک تحریم ظالمانه متوجه اقتصاد او است و بلوکه کردن دارایی مردم افغانستان از سوی ایالات متحده امریکا یک نقطه فشار استراتژیک است که امریکاییها به خاطر دستیابی به مقاصد سیاسی خود از اهرم و ابزار اقتصادی استفاده کرده و هنوز هم استفاده میکنند، این دو مورد چالش ما است اما ما در عین حال با فرصتهایی نیز روبهرو هستیم. مهمترین فرصت این است که افغانستان دیگر با حضور نیروهای خارجی و سربازان ناتو روبهرو نیست و کشور مستقل شده و در اختیار خود مردم افغانستان قرار دارد که این میتواند ظرفیتهای اقتصادی، ظرفیتهای سیاسی و امنیتی افغانستان را افزایش بدهد و مردم افغانستان سرنوشت سیاسی، اقتصادی، تجاری و ترانزیتی خود را به دست خود رقم بزنند. دیگر امر و نهیای وجود ندارد و خود این میتواند ظرفیتهای مردم افغانستان را به صحنه بیاورد و اقتصاد افغانستان را اقتصاد مولد و تولیدی بسازد که طی بیست سال گذشته به عنوان یک نقطه غایب مطرح بود، از این منظر من بیشتر وضعیت فعلی افغانستان را باوجود چالشها، دارای فرصت ارزیابی میکنم و این فرصتها در یک بازه زمانی پرثمر و تنومند خواهد شد و به بالندگی خواهد رسید.
بگذارید برگردیم به بیست سال گذشته، بیست سالی که اقتصاد کشور افغانستان با وجود این منابعی که دارد دست همین امریکاییها و دولتهای دست نشاندهشان بود. چرا در این بیست سال اقتصاد افغانستان شکوفا نشد، آن روز که درگیر تحریمهای امروز برای مردم افغانستان نبودیم؟
طی بیست سال که امریکاییها و ناتو در افغانستان حضور پیدا کرده بودند و به گونهای کشور ما را اشغال کرده بودند، افغانستان فرصتهای زیادی را از دست داد یعنی به جای اینکه اقتصاد افغانستان به طرف جهش و رونق حرکت بکند، برعکس ما با یک رکود و اقتصاد کاذب روبهرو بودیم. به همین دلیل بود که در حال حاضر اگر ما ارزش پول ملی افغانستان را نسبت به بیست سال گذشته که میلیاردها دلار در افغانستان سرازیر شده مقایسه کنیم، امروز وضعیت ارزش پول ملی افغانستان در یک نگاه تطبیقی نسبت به گذشته وضعیت مطلوبی دارد. این در حالی است که افغانستان عملاً تحریم است و با فشارهای عدیدهای از سوی امریکاییها و عاملان امریکاییها روبهروست. بنابراین مهمترین درسی که ما میتوانیم از بیست سال اشغال افغانستان توسط خارجیها بگیریم، این است که تاریخ افغانستان به ما یک نکته را به صورت صریح بازگو میکند و آن عبارت از این است که سرنوشت سیاست، اقتصاد، تجارت و فرهنگ در افغانستان باید به دست خود مردم افغانستان نوشته بشود و رقم بخورد، نه توسط خارجیها و نه توسط عوامل داخلی خارجیها. امریکاییها هیچ گاه به فکر این نبودند که اقتصاد افغانستان به شکوفایی، بالندگی و رونق برسد؛ برعکس امریکاییها میخواستند زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی افغانستان نابود بشود و به همین دلیل هم بود که ما با وجودی که امریکاییها میلیاردها دلار در افغانستان سرازیر کرده بودند، هیچگاه طی بیست سال گذشته شاهد این نبودیم که فقر در افغانستان ریشهکن یا حتی کم شود و این بیشتر فساد مالی و یک نوع اقتصاد مافیایی را بازتولید کرده بود. هیچ گاه ما شاهد نبودیم که زیرساختهای اقتصادی افغانستان احیا و اعمار شود و افغانستان از نظر زیربنای اقتصادی بتواند یک کشور خودکفا بشود چون خودکفایی تحت هیچ شرایطی مدنظر امریکاییها نبود، اصولاً قدرتهای استعمارگر و مداخلهگر هیچ گاه اجازه نمیدهند که ملتهای تحت ستم به جهش اقتصادی و خودکفایی در حوزههای مختلف از جمله در حوزه اقتصادی دست پیدا کنند چون در آن صورت دیگر نیاز به قدرتهای استعمارگر، مداخلهگر و سلطهجو ندارند. از این منظر بود که اصلاً یک نگاه کاملاً عامدانه وجود داشت که افغانستان به شکوفایی اقتصادی دست پیدا نکند بلکه یک کشور وابسته به غرب و امریکا باقی بماند؛ هم در حوزههای سیاسی و امنیتی و هم در حوزههای اقتصادی ولی خوشبختانه مبارزات مردم افغانستان در نهایت این توطئهها را خنثی و نقش بر آب کرد و ما دیدیم پس از بیست سال امریکاییها به صورت خفتبار از افغانستان اخراج شدند و یک نظام اسلامی در افغانستان مستقر شد که این نظام هم در گذشته یعنی در زمانی که مبارزه علیه امریکاییها وجود داشت پشتوانه افکار عمومی را دارا بود، وگرنه یک نیروی چهل هزار نفری طالبان نمیتوانست امریکاییها و ناتو را با آن قدرتشان شکست بدهد بلکه نیروهای رزمی یا بزرگان امارت اسلامی فقط پرچمدار این مبارزه بودند و این مبارزه را مدیریت و سکانداری میکردند. اما مردم افغانستان در کنار اینها بودند و علیه اشغال و تجاوز امریکاییها و ناتو ایستادند و به همین دلیل بود که این مبارزه با پشتوانه ملت افغانستان به پیروزی رسید و امروزه مردم افغانستان از برپایی نظام اسلامی استقبال و این نظام را حمایت میکنند. البته مطالباتی وجود دارد که شماری از این مطالبات به منصه ظهور رسیده و عملی شده و تعدادی از آن هم به دلیل نوپا بودن نظام قطعاً در آینده تحقق پیدا خواهد کرد.
آقای دکتر شما تا مقطع دکترا در ایران علوم سیاسی خواندید و امروز در مسند اقتصاد در کشور افغانستان نشستید. از شروع فعالیتهایتان بگویید، از روزهایی که این کشور دچار اشغال توسط امریکاییها بود و شما قطعاً دانشجویی بودید که امید به آینده افغانستان داشتید.
بر اثر مطالعات دوران دانشجویی از امریکاییها، قدرتهای مداخلهگر و نظام سلطه، از سیاست خارجی امریکا در آسیای میانه، خاورمیانه یا غرب آسیا، جنوب آسیا و قفقاز شناخت کامل داشتم، به همین دلیل بود که من در زمان دانشجوییام هم بهشدت مخالف حضور و اشغال افغانستان توسط امریکاییها بودم و هم حضور امریکا و ناتو را نه تنها امنیتساز نمیدانستم بلکه مخل امنیت ارزیابی میکردم و در زمانی که قرارداد امنیتی بین افغانستان و امریکا به امضا رسید و قرارداد استراتژیک و امنیتی در نهایت توسط پارلمان وقت افغانستان تصویب شد، من از منتقدان و مخالفان جدی بودم. در آن زمان یادم است یک ویژهنامهای را توسط نویسندگان مختلف با استدلالهای علمی و منطقی و عقلانی ما تدوین کردیم و آن را در اختیار اکثریت قریب به اتفاق اعضای مجلس نمایندگان افغانستان و رسانهها قرار دادیم. در آن زمان رسانهها هم بیشتر تحت تسلط امریکاییها بودند و امریکاییها از طریق امپراطوری رسانهای و قدرت نرم میخواستند افکار عمومی را در افغانستان آماده حمایت از آن قرارداد کنند. بسیاری از وکلا قبلتر از آن زمان در میزگردها اعتراف کردند که آن دیدگاهی را که شما مطرح میکردید درست بود و بعد از امضای قرارداد امنیتی بین افغانستان و امریکا، وضعیت امنیتی در افغانستان روز به روز خرابتر شد.
چه عاملی آقای دکتر باعث میشد که آن روز عدهای مدافع این قرارداد باشند و این اتحاد را برای افغانستان مورد پیشرفت و ترقی قرار بدهند.
امریکاییها همانگونه که شماری از حاکمان افغانستان را وابسته به خود ساخته بودند در اثر تلاشهای استخباراتی، اطلاعاتی، امنیتی و همچنین رسانهای که داشتند، شماری از کنشگران افغانستان را نیز تحت تأثیر قرار داده و در خدمت خود گرفته بودند و این البته یک پدیدهای جدید و تازه نیست بلکه قدرتهای استعماری در هر نقطه دنیا این کار را میکنند چون امروزه ما سه نوع سلطه داریم؛ یک سلطه کلاسیک است که از طریق اشغال یک سرزمین، قدرتهای استعمارگر و مداخلهگر و نظام سلطه میخواهد اهداف خود را به پیش ببرد، دوم سلطه مدرن است که از طریق وابسته ساختن حاکمان یک کشور میخواهد به مقاصد سیاسی خود دست پیدا بکند و مورد توجه و دقت نظر قرار بدهد، سوم سلطه پسامدرن یا سلطه فرانو در ادبیات روابط بینالملل است که امروزه از آن تعبیر میشود از طریق تحت اسارت درآوردن و اشغال کردن اذهان و افکار عمومی میخواهد اهداف خود را به پیش ببرد و امریکاییها در افغانستان طی بیست سال حضورشان هر سه نوع سلطه را به صورت توأمان مورد توجه و دقت نظر قرار داده بودند، یعنی از طریق رسانهها حضور خود را به نفع ثبات و امنیت افغانستان توجیه میکردند. همچنین امریکا از طریق کنشگران سیاسی افغانستان سعی میکرد مقاصد سیاسی خود را پیش ببرد و از طریق اشغال افغانستان و در اختیار گرفتن جغرافیای افغانستان، اهداف ژئوپلیتیک خود را در منطقه دنبال میکرد. آنها کشورهای منطقه را رصد و ناامنی را برای آنها بازتولید میکردند. همچنین اهداف مهمی را در آسیای میانه به خصوص ناظر به چین و روسیه داشت بنابراین امریکایی تنها اهدافشان خلاصه به جغرافیای افغانستان نمیشد بلکه در سطح منطقه و حتی فرامنطقه میخواستند هژمونی خود را همچنان تداوم ببخشند. از جمله از طریق افغانستان میخواست حیاط خلوت امنیتی روسیه را در آسیای میانه با چالش روبهرو سازد. بنابراین ارتباط ارگانیکی که بین امریکاییها و شماری از گروههای افراطی وجود داشت اینها همه از نقطههای کانونی توجهات امریکا به آسیای مرکزی بخصوص پیرامون چین و روسیه بود.
آقای دکتر چه چیزی باعث شد با این همه هزینههایی که کرده بود، این نظام سلطه امریکا در افغانستان خیلی سریع فرو بریزد و آن خروج خفتبار را داشته باشد؟
آگاهی و بیداری مردم افغانستان نقش بسیار کلیدی و اساسی و برجسته و برازنده داشت در اینکه امریکاییها در رسیدن به اهداف داخلی خود در سطح افغانستان و منطقهای و ژئوپلیتیک خود در ماورای افغانستان ناکام شوند و همچنین مبارزاتی که مردم افغانستان و مجاهدین امارت اسلامی در برابر امریکاییها ساماندهی کردند نقش خود را بسیار برجسته ایفا کرد. امریکا فکر نمیکرد که با مقاومت زیرساختی، نرم و سختافزاری در افغانستان روبهرو شود. افغانستان از نظر تاریخی کشوری است که هیچ گاه سلطه خارجی را قبول نکرده و در تاریخ تحولات سیاسی معاصر خود سه ابرقدرت را به زانو درآورده، یک زمانی انگلیس در این جغرافیا بلعیده شد و با ناکامی مطلق روبهرو گردید و یک نوع خفت تاریخی را برای بریتانیا مردم آزاده افغانستان در سطح جهان به وجود آوردند. سپس اتحاد جماهیر شوروی بخت خود را در افغانستان آزمود که باز هم فرجامی ناگوار و تلخ برای اتحاد جماهیر شوروی داشت که بدون شک تحلیل فروپاشی شوروی بدون لحاظ مداخله در افغانستان و جهاد افغانستان یک تحلیل عقیم خواهد بود و در بیست سال اخیر هم امریکا و هم ناتو در افغانستان با چنین سرنوشتی روبهرو شدند. بنابراین تاریخ تحولات سیاسی معاصر افغانستان به ما یک نکته را بازگو میکند و آن عبارت از این است که مردم افغانستان به دلیل روحیه آزادیخواهی که دارند و به دلیل اینکه به ارزشهای ملی خود پایبند هستند هیچ قدرت خارجی و بیرونی را نمیتوانند تحمل کنند ولو این قربانی زیادی برای مردم افغانستان داشته باشد. بدون شک آنچه در افغانستان طی بیست سال گذشته اتفاق افتاد این که در نهایت با خروج خفتبار امریکاییها و ناتو از افغانستان رقم خورد که این تنها در جغرافیای افغانستان خلاصه نشد بلکه بازتاب گستردهای را در سطوح منطقهای و بینالمللی به همراه داشت. امروزه اگر آقای پوتین جرأت میکند در بحث اوکراین، امریکاییها و ناتو را به انزوا سوق دهد و در برابر قدرتهای غربی ایستادگی کند، این پیامد جنگ افغانستان است که نشان داد امریکا و ناتو در برابر یک ملت ولو با سلاحهای ابتدایی، ولو با تکنولوژی و فناوری ابتدایی شکستپذیراند. بنابراین این شجاعت قطعاً روسها را ترغیب کرد که آنها هم با فناوری پیشرفته و سطح تکنولوژی بالایی و سلاحهای سنگینی که دارند بتوانند در برابر امریکاییها اهداف سیاسی و ژئوپلیتیک آنها را ناکام بسازند چرا که اگر آقای پوتین به اوکراین حمله نمیکرد آنچه که تحلیل میشود این است که ناتو در پیرامون و در حیاط خلوت روسیه همان سیاست نگاه به شرق خود را کماکان دنبال میکرد و به آن دلیل بود که در غرب آسیا یا به قول غربیها خاورمیانه هم ما چنین روندی را شاهد بودیم که تأثیرات بسیار گسترده روی محور مقاومت داشت و ایده و انگیزه بیشتر برای روسها بازتولید کرد.
برگردیم به دوره جمهوریت و فعالیت شخصیتان. شما به عنوان یک فعال رسانهای و یک فعال در زمینههای سیاسی، آیا با طالبان همکاری میکردید یا علاقهمند به افکار آنها بودید که امروز در این پست نشستید؟
البته جمهوریت به مفهوم واقعی وجود نداشت، شعارهای دموکراسی و شعارهایی که در ارتباط با آزادی رسانهها و انتخابات، امریکاییها میخواستند در افکار عمومی مردم افغانستان تزریق کنند بسیاری از اینها واهی و کاذب بود و ما در انتخابات افغانستان این را عملاً تجربه کردیم. آن کسی را که مردم افغانستان انتخاب میکردند در نهایت انتخاب نمیشد، آن کسی را که امریکاییها میخواستند انتخاب میشد و این را تمام افکار عمومی در داخل افغانستان میدانند، به همین دلیل است که این شعارها بیشتر یک پوشش و نقاب بود برای اهداف ژئوپلیتیک امریکا در منطقه و در افغانستان و آنها میخواستند یک استحاله فرهنگی را در افغانستان تحت عنوان تهاجم فرهنگی به راه بیندازند که خوشبختانه در آن ارتباط هم با توجه به اینکه مردم افغانستان به ارزشهای فرهنگی خود بسیار باورمند هستند، ناکام شدند. در ارتباط با فعالیتهای بنده در آن زمان، من هم در دانشگاهها حضور فعال داشتم و هم در رسانهها به عنوان تحلیلگر، رسالت ملی و تاریخی خود را انجام میدادم و هم به عنوان یک کنشگر سیاسی مطرح بودم، بنابراین از نظر فکر و ایده، من یک چهره کاملاً مستقل بودم و این را یک رسالت تاریخی ملی و دینی برای خود ارزیابی میکردم که باید افکار عمومی را ما آگاه بسازیم و پیامدهای سنگین و مخربی را که حضور امریکا و ناتو بر کشور ما در پی داشته به افکار عمومی منتقل میکردیم. از طریق تحلیلها، مقالات و سخنرانیهای خود در سمینارهای مختلف سعی میکردم یک گفتمان ملی و ضد استعمار و ضد استکبار و ضد سلطه را در افغانستان ساماندهی کنم و من فکر میکنم که همان دیدگاه ملی، همان دیدگاه ضد استعمار و ضد مداخله من قطعاً تأثیر داشت روی اینکه امروزه من به عنوان معین یا معاون وزارت اقتصاد در خدمت مردم عزیز و رنجدیده افغانستان باشم.
در این سالها فکر نکردید شما هم مهاجرت کنید و به کشور دیگری بروید مثل خیلی از افغانستانیهایی که از کشورشان ناراضی بودند و در حکومت دوره گذشته که با فساد گسترده روبهرو بودند ناامید میشدید. شما به هر حال رفتید تحصیل کردید، برگشتید در کشورتان و در این رفت و برگشت کار رسانهای کردید با وجودی که همه این مسائل اشغال و وابستگیهای دولتمردانتان را در دولت گذشته میدانستید، اما به مهاجرت فکر نکردید؟
من در یکی از کشورهای بسیار مهم غربی در دوره دکترا پذیرفته شدم یعنی از طریق آن مراجع به من پیام دادند که تمام امکانات برای شما فراهم است، میتوانید در این کشور به عنوان پناهنده نقل مکان کنید ولی من هیچ وقت فکر نکردم به خارج شدن از کشورم و همان زمان هم من جواب رد دادم چون من یک دینی را در برابر مردم و کشور خود احساس میکردم که اگر من درس میخوانم و فارغالتحصیل میشوم باید این دین و رسالت خود را ادا کنم؛ دینی که کشور ما بر دوشمان گذاشته. حتی بارها با سیاست تطمیع و تهدید امریکا و عمالش روبهرو شدم، اما هرگز در برابر این سیاستها من از مقاومت و مبارزه خود که مبارزه من، مبارزه نرم بود دست نکشیدم. مبارزه مدنی، فرهنگی، علمی و سیاسی خود را که من آن را یک نوع جهاد میدانم و جهاد علمی، رسانهای و فرهنگی خودم را من همچنان تداوم بخشیدم. من احساس میکنم نخبگان افغانستان باید افغانستان را بسازند. افغانستان توسط نیروهای متخصص و بومی افغانستان ساخته خواهد شد. اینکه ما فکر کنیم فلان کشور خارجی افغانستان را میسازد، این یک سرابی بیش نیست. به همان دلیل است که من منتقد نخبگانی هستم که افغانستان را ترک میکنند چون افغانستان یک کشوری است که بسیار در حقش جفا صورت گرفته، بسیار مردمش رنج دیدهاند و یک کشوری است که از نظر منابع زیرزمینی و خدادادی غنی است ولی امروزه آنچه که در دنیا از افغانستان به تصویر کشیده میشود، یک کشور فقیر و عقب مانده است.
برگردیم به بهار 1400، شما دقیقاً چکار میکردید و آیا زمزمه خروج امریکاییها وجود داشت در محافل سیاسی و فکری که شما در آن حضور داشتید؟
من چند سال پیش، خروج امریکاییها یا به تعبیر دقیقتر اخراج امریکاییها را پیشبینی میکردم. منتهی از نظر بازه زمانی شاید آنچه را که ما تصور میکردیم و تمام مردم افغانستان از جمله حاکمان افغانستان، هیچگاه پیشبینی نمیکردیم امریکاییها به این زودی و با آن شیوه و سازکار خفتبار افغانستان را ترک بگویند.
آقای دکتر دقیقاً چی باعث شد که بهار 1400 شروع خروج اتفاق بیفتد و در تابستان به اوج برسد؟
متغیرهای مختلف در این امر تأثیرگذار بود، اولاً امریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که اگر پنجاه سال دیگر هم در افغانستان بمانند به پیروزی نمیرسند، مردم افغانستان امریکاییها را قبول نمیکنند حتی نظام لیبرال دموکراسی مورد نظر امریکاییها را نیز قبول ندارند زیرا با ساختارهای فرهنگی و ملی افغانستان در تعارض و مغایرت قرار داشت. آن سازکارهای سیاسی و فرهنگی که امریکاییها دنبال کرده و کسانی را که امریکاییها از آنها حمایت میکردند هیچ ریشه مردمی و اجتماعی در داخل افغانستان نداشتند. روز به روز اینها منزوی، تجرید و منفور میشدند و کارکردی که امریکاییها تحت عنوان یک نظام سیاسی پوشالی مورد توجه قرار داده بودند کاملاً منسوخ شده بود. مردم افغانستان در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آن را تحریم کردند و این بزرگترین درس بود هم برای امریکاییها و هم برای حاکمان وابسته به امریکا، بنابراین امریکاییها و مشاوران امریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که ماندن امریکاییها فقط هزینه جانی و مالی دارد. افزون بر این فساد گستردهای که در حکومت آقای اشرف غنی تمام تار و پود حکومت را دربر گرفته بود به گونهای مردم را در برابر حکومت و امریکاییها قرار داده بود.
شاخصهای اقتصاد افغانستان از جمله اشتغال تغییری نکرده بود. به نظر میرسد فقط پولپاشی و افزایش فساد بود و این را مراجع تحقیقاتی خود امریکا مثل سیگار، در این بیست ساله به خود کنگره گزارش میکردند. همین دولتی که گفتیم از آن صندوق انتخابات جعلی بیرون آمده بود، در یک سال منتهی به خروج امریکا حتی حقوق معاش کارمندهایش را نیز نداده بود. امریکاییها دقیقاً در این اقتصاد چه کار کرده بودند؟
برنامهریزی امریکا به این صورت بود که تحت عنوان استحاله فرهنگی بتواند از افغانستان به عنوان یک الگو و یک پارادایم سیاسی در سطح منطقه بهرهبرداری بکند یعنی دموکراسیای که امریکاییها یا آزادیای که آنها رقم بزنند، چون آن آزادی از نظر ما آزادی لجام گسیخته است، باعث شد در برابر آن آزادی مقاومت ملی در افغانستان تعمیق بشود و مردم روز به روز ناراضی شوند.
در عین نارضایتی چرا مردم طالبان را انتخاب کردند؟
واقعبینانه این که امارت اسلامی در آزادی افغانستان نقش بسیار برجسته داشته یعنی طی بیست سال گذشته، شمار زیادی از کسانی که داعیه جهاد را بر سینه میزدند در کنار امریکاییها بودند. همین نیروهای امارت اسلامی بودند که برای آزادی افغانستان، برای شکست امریکا و ناتو مبارزه میکردند و تاریخ افغانستان قطعاً اینها را نادیده نخواهد گرفت و آن کسانی که خود را پرچمدار جهاد و مقاومت میدانستند در خدمت امریکاییها بودند، من نمیگویم همهشان ولی بخش عمدهای از اینها در راستای اهداف ژئوپلیتیک امریکا عمل میکردند یعنی امریکا اینها را استحاله کرده بود. اینها غرق در فساد و عیش و عشرت شده بودند. عملاً شده بودند مرفهین بیدرد و دیگر درد مردم ، درد آزادی افغانستان، درد استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان را نداشتند، فقط تمام هم و غمشان این بود که همان امکاناتی که امریکاییها در اختیار اینها قرار داده بودند با همان امکانات زندگی خود را سپری کنند و حتی به فکر همان قوم خود که شعار قومخواهی را میدادند هم نبودند، بلکه همه چیز شده بود خانوادگی. همین باعث شد وقتی که امارت اسلامی به دروازههای کلانشهرها رسید اینها میخواستند در برابر امارت اسلامی بجنگند، مردم از اینها حمایت نکردند و اینها حتی دو ساعت، سه ساعت نتوانستند در برابر نیروهای رزمی امارت اسلامی مقاومت کنند. به آن دلیل بود که امارت اسلامی به راحتی یعنی طی یک هفته تمامی کلانشهرهای افغانستان را تصرف کردند چون مردم افغانستان، همه از امریکاییها و ناتو و هم از دولت دست نشانده امریکا به دلیل فساد مختلف مانند فساد اخلاقی، فساد مالی، فساد اداری و سوءاستفادههای مختلف از قدرت و ثروتی که وجود داشت و هم کسانی که داعیه جهاد در برابر شوروی را سر میدادند، متنفربودند. بنابراین اینها هم پشتوانهها و ریشههای تاریخی و مردمی را از دست داده بودند.
شما روز بیست و چهارم مرداد ماه روز خروج را و نهم شهریور ماه، روز فتح کابل را از دیدگاه خودتان برای ما روایت کنید.
روزی که کابل فتح شد، یک روزی قطعاً تاریخی در تاریخ تحولات سیاسی معاصر افغانستان است. نکته برجسته و ممتاز این بود که وقتی نیروهای رزمی امارت اسلامی وارد کابل شدند، برعکس آنچه شماری در اذهان عمومی تزریق کرده بودند که ممکن است جور و چپاول و غارت صورت بگیرد و خیلیها اعدام شوند، رخ نداد بلکه کابل بسیار به صورت مسالمتآمیز تسخیر شد و همزمان با آن سیاست عفو عمومی از سوی امارت اسلامی اعلام شد که یک نقطه آرامشبخش برای تمام شهروندان کابلی و برای تمام مردم افغانستان بود. در گذشته مردم این را مقایسه میکردند با دورهای که مجاهدین بعد از فتح کابل و سرنگونی دولت نجیبالله وارد افغانستان و پایتخت شدند، در آن زمان مردم خاطره بسیار تلخی را به یاد دارند، در هر محله کابل گروههای جهادی با هم درگیر شدند و حمام خون به راه افتاد و فجایعی اتفاق افتاد که تاریخ افغانستان از آن شرم دارد و من هم نمیتوانم آن را به زبان بیاورم. بسیار حوادث تلخی را رقم زدند و افغانستان تمام افتخارات جهاد خود را از دست داد و مبارزات آزادیبخش مردم افغانستان غارت و در اذهان عمومی مخدوش شد. برعکس وقتی نیروهای رزمی امارت اسلامی وارد کابل شدند چنین اتفاقات تلخی نیفتاد و به راحتی بدون اینکه آمادگی داشته باشند امنیت پایتخت وامنیت افغانستان را تأمین کردند یعنی اینها با فشار مضاعف سیاسی و امنیتی روبهرو بودند اما با همه این وضعیت چون آمادگی نداشتند وقتی که آقای اشرف غنی فرار کرد اینها در برابر یک عمل غیرمترقبه قرار گرفتند. مردم به خاطر اینکه ممکن بود غارتی صورت بگیرد و سارقها از این وضعیت به نفع خود استفاده کرده و چپاولی صورت بگیرد و انتقامهای شخصی رخ دهد، از نیروهای رزمی امارت اسلامی خواستند که وارد کابل بشوند و امنیت پایتخت را در دست بگیرند؛ بنابراین اینها به درخواست مردم، وارد پایتخت شده و امنیت مردم را تأمین کردند و هیچ اتفاق تلخی نیفتاد.
شما به عنوان یک مطالبهگر، کسی که پشت این میز مینشیند و یک امضایش میتواند در معیشت و اقتصاد مردم از کشاورزی که در روستاهای دور است تا صاحب منصبی که در پایتخت زندگی میکند تغییر ایجاد کند، از دکتر عبداللطیف نظری چه مطالبهای دارید؟
اولاً در حکومت گذشته همان دوره نام نهاد جمهوریت بارها به عنوان معین یا معاون، از من دعوت شد، اما قبول نکردم به دلیل اینکه دیدگاه من، دیدگاه انتقادی بود و اصولاً من کار کردن در حکومتی که ریشههای مردمی نداشت و وابسته به بیگانه بود را قبول نداشتم. ما شاهد بودیم خارجیها سرزده به افغانستان میآمدند، من همیشه در رسانهها از این انتقاد میکردم و این را نقص حاکمیت ملی و استقلال سیاسی و حتی تمامیت ارضی افغانستان ارزیابی میکردم. وقتی که آقای ترامپ میآمد در پایگاه بگرام، آقای اشرف غنی در آن زمان رئیس جمهور افغانستان بود و هیچ خبر نداشت که آقای ترامپ آمده، او را پیش خود فرا میخواند؛ این برای من یک توهین و درد بزرگ بود. خوب است یادآوری کنم حتی من به عنوان وزیر تحصیلات یا وزارت علوم به تعبیر شما توسط لابی یکی از بزرگان پیشنهاد شدم و قبول نکردم البته در آخرهای عمر آقای اشرف غنی بود و من میدانستم این حکومت عمرش رو به پایان است و دیگر نمیخواستم چنین ننگ تاریخی را قبول کنم. افتخارم این بود که به عنوان رئیس هیأت مؤسسان یک دانشگاه خصوصی فعالیت کنم و تدریس خودم را ادامه بدهم و در خدمت نسل جوان افغانستان باشم. این را به این دلیل گفتم که مردم افغانستان آگاه شوند من حتی وزارت تحصیلات را هم قبول نکردم. اما به عنوان کسی که در پشت این میز باشم دیدگاهم خدمت به مردم افغانستان و تقویت وحدت ملی هست. آنچه که میتواند افغانستان را به سعادت و خوشبختی برساند این است که تمام اقوام افغانستان، تمام مردم افغانستان با روحیهای برادرانه و برابرانه بتوانند زیست مسالمتآمیزی را تجربه کنند، چون وقتی مردم افغانستان با هم درگیر میشوند زمینهای برای مداخله خارجی فراهم میشود، اگر ما متحد باشیم هیچ گاه نه امریکا، نه شوروی، نه هیچ کشور دیگر، نه انگلیس نه ناتو نمیتوانند در کشور ما مداخله داشته باشند و در برابر یک ملت متحد هیچ قدرتی نه مقاومت میتواند بکند و نه نفوذ.
مهمترین مطالبه خدمتگزاری به مردم افغانستان به خصوص تلاش برای ایجاد و توسعه اقتصادی افغانستان، تلاش شبانهروزی برای گشایش وضعیت معیشتی مردم افغانستان بود چون در حال حاضر که ما و شما صحبت میکنیم افغانستان از نظر امنیتی وضعیت بسیار مطلوبی دارد، در بیست سال گذشته اینجا نیروهای امریکاییها و ناتو بودند، سیصد و پنجاه هزار نیروی امنیتی افغانستان بود ولی امنیت اینجا حکمروایی نمیکرد، چرا؟ چون این امنیت بومی نبود، این امنیت را مردم افغانستان حمایت نمیکردند. هیچ نیروی خارجی در منطقه نمیتواند امنیت ساز باشد.
امروزه تنها مشکلی که مردم افغانستان دارند وضعیت اقتصادی است، دلیل آن هم ظلمهایی است که در حق مردم ما شده مثل بلوکه شدن داراییهای مردم افغانستان و تحریم. امریکاییها توافقنامه دوحه را نقض کردند؛ نه امارت اسلامی را به رسمیت شناختند و نه در بازسازی و نوسازی افغانستان که خودشان عامل تخریب و ویرانی آن بودند، نقش ایفا کردند. امریکا در توافقنامه دوحه تعهد کرده بود که در بازسازی و نوسازی افغانستان نقش ایفا کند. مهمترین مطالبه این است که وضعیت اقتصادی افغانستان که تحت تأثیر متغیرهای بیرونی هست از جمله نقش منفی و مخرب امریکا تلاش صورت بگیرد که این تحریمها و این فشارها دور زده بشود و وضعیت اقتصادی افغانستان بهبود پیدا بکند.
من تأکید میکنم که اگر سال آینده در همین روز وضعیت اقتصادی مطلوب نبود به دلیل این است که هنوز سرمایههای افغانستان در گرو باجگیریهای ایالات متحده امریکا است، هنوز افغانستان با یک تروریزم اقتصادی روبهرو است. مهمترین مطالبه، گشایش وضعیت اقتصادی افغانستان است که من آن را از معین مسلکی وزارت اقتصاد تقاضا دارم اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که وضعیت اقتصادی با وضعیت سیاسی افغانستان یک پیوند ارگانیک و در عین حال دینامیک دارد، اگر سیاستهای خصمانه قدرتهای شکست خورده همچنان تداوم پیدا کند ممکن است ملت شریف و عزیز و نجیب افغانستان همچنان درد مشکلات اقتصادی را تحمل کند. البته بدون شک استقلال طلبی و آزادیخواهی یک بهایی هم دارد که من فکر میکنم مردم افغانستان حاضر است این بها را پرداخت کند.
آقای دکتر برایتان آرزوی موفقیت دارم و خیلی ممنونم که پذیرایی گرمی داشتید و این سالگرد و این استقلال را دوباره به مردم افغانستان و شما تبریک میگویم.
سلامت باشید. من هم به عنوان حسن ختام از تشریفآوری شما تشکر و قدردانی میکنم، متقابلاً برای مردم عزیز و نجیب و آزاده ایران آرزوی سعادت و خوشبختی دارم و امیدوار هستم که همگرایی بین دو ملت و بین دو تا دولت روز به روز افزایش پیدا کند، ما منافع مشترک و تهدید مشترک داریم و عملاً هر دو کشور توسط قدرتهای سلطهگر تحریم و زیر فشار هستند و امیدوار هستیم که روز به روز برادری، صمیمیت، همگرایی و اخوت بین دولت و ملت افغانستان و ایران افزایش پیدا کند و ما بتوانیم یک الگوی خوب از همزیستی مسالمتآمیز در منطقه باشیم. من هم این پیروزی را نه تنها به مردم عزیز افغانستان تبریک میگویم بلکه برای همه جنبشهای مقاومت، برای نهضتهای رهایی بخش و برای همه ملتهای آزاده تبریک میگویم به امید افغانستانی آزاد، آباد، مستقل، مترقی و متعالی.