روایت آقای مشاور از داودخان تا طالبان

مصاحبه با همایون جریر مشاور ارشد اشرف غنی و عضو ارشد حزب اسلامی افغانستان

سلام علیکم. تشکر از وقتی که اختصاص دادید. شما چند سال فعالیت سیاسی داشتید؟
سلام علیکم. بسیار تشکر از شما و خوشبختم که در خدمت شما هستم. سال‌ها قبل زمانی که محمدظاهر شاه پادشاه افغانستان بود، یک حرکت یا یک جریان دینی آغاز شد در بین جوان‌ها به نام جوانان مسلمان و من خیلی خرد بودم، یعنی خیلی تازه جوان بودم که عضویت این نهضت جوانان مسلمان را پیدا کردم. جوانان مسلمان آن زمان با یورش فکری کمونیسم به مقابله پرداختند، در آن زمان اتحاد شوروی به کشور ما توجه زیادی داشت، می‌خواست این اندیشه و این فرهنگ را در بین جوانان ترویج بدهد. می‌توانم بگویم 14 سال داشتم وارد این مبارزات شدم.
کشور افغانستان نیم قرن حوادث متفاوتی را تجربه کرد، حضور نیروهای خارجی و حتی جنگ‌های داخلی، تضارب آرا و تفکرات مختلف را تجربه کرد. شاید بشود گفت این نیم قرن اخیر برای کشور افغانستان پرحادثه‌ترین بوده. خب شما تجربه مقابله با یک ابرقدرتی در آن دوره به نام شوروی را داشتید، سال‌ها جنگیدید و آن را از کشورتان دور کردید. از آن سال‌ها برایمان بگویید.
شوروی که در آن زمان بزرگترین قدرت نظامی و سیاسی بود به فکر این بودند که باید افغانستان و پاکستان را تصرف کنند و خودشان را به آب‌های گرم هند و خلیج فارس برسانند. این را برای خود یک هدف بزرگ می‌دانستند، به این خاطر شروع کردند به دخالت‌ها در افغانستان تا بتوانند رابطه نزدیکی با دولت وقت برقرار کنند.  سعی کردند به افغانستان تأثیر فکری داشته باشند، یک تعدادی جوان را به نام بورسیه‌های تعلیمی و نظامی و بخش‌های مهندسی بردند به اتحاد شوروی و بیشتر هدف‌شان این بود بر آنها تأثیر فکری بگذارند، آنها را از دین‌شان بیگانه بسازند و متمایل به اندیشه‌ واهی مارکسیسم وکمونیستی متمایل بگردانند. به این خاطر بعد از یک زمانی، اتحاد شوروی توانست در افغانستان مزدورانی را تربیت کند که خودشان افغان بودند، اما از نظر فکری مارکسیسم بودند و با افتخار خود را مارکسیست می‌خواندند و به این فکر بودند که در افغانستان باید یک انقلاب به وجود بیاورند و افغانستان جزوی از اقمار اتحاد شوروی باشد. به همین دلیل کودتاهای پی هم شکل گرفت، کودتای هفت ثور را داشتیم، قبل از آن کودتای داوودخان را داشتیم، کودتای داوودخان هم ازطرف افسران مارکسیست در افغانستان شکل گرفت، بعد از آن که داوودخان پنج سال اینجا با قوت بود، دیگر اتحاد شوروی می‌خواست ایشان را عوض کند و قدرت اصلی به دست وابستگان مخلص اتحاد شوروی که اساساً کمونیست بودند، تعلق بگیرد. به همین خاطر کودتای هفت ثور انجام شد و ما دیدیم که حزب مارکسیستی خلق در افغانستان قدرت را به دست گرفت. رئیس جمهور آن زمان آقای ترَکی  بود و بعدش هم دکتر نجیب آمد. بالاخره اتحاد شوروی تصمیم گرفت که ارتش سرخ را به افغانستان بفرستد که بزرگ‌ترین اشتباه دولت اتحاد شوروی بود، 150 هزار نیروی تا بن دندان مسلح ارتش سرخ به افغانستان یورش بردند، علی‌الظاهر افغانستان را اشغال کردند، هدف اصلی این بود که افغانستان دیگر جزو خاک اتحاد شوروی شود، از جمله کشورهای وابسته به شوروی شود و بعد از آن به پاکستان بپردازند. اما شوروی‌ها نمی‌فهمیدند که مردم افغانستان، مردم سلحشور و جهادگری هستند، آنها به دین‌شان بسیار بسیار معتقد و وابسته هستند و حاضر هستند در راه دفاع از ارزش‌های دینی‌شان و دفاع از حریم مقدس خاک‌شان از جان‌شان بگذرند. دیدیم که شوروی‌ها به مشکل خوردند و ارتش سرخ نتوانست کشور را در قبضه خود نگه دارد، روز به روز مجاهدین قیام‌شان فراگیرتر شد و بالاخره روس‌ها مجبور شدند سرافکنده، شرمسار و شکست‌خورده از افغانستان بیرون شوند و آن برنامه‌ای را که داشتند که گویا خودشان را به آب‌های خلیج فارس و هند برسانند، ناکام شد، ارتش سرخ هم شکست خورد و متعاقبش هم دیدیم که امپراتوری به آن وسعت و قدرت اتحاد شوروی، به یُمن ایمان همین مجاهدین پابرهنه و مخلص از هم پاشید.
افغانستان بعد از تلاطم شوروی وارد یک اشغال دیگر شد و دوره‌ای موسوم به جمهوریت شروع شد. چه اتفاقی افتاد که برای خیلی از مبارزین آن روز، راه حل افغانستان، اشغال توسط امریکایی‌ها تصور شد؟
امریکایی‌ها در آن زمان معتقد بودند که دموکراسی به زعم فیلسوف امریکایی فوکویاما آخرین دیوار تاریخ است. آنها به این فکر بودند که دموکراسی را به کشورهای خاورمیانه و کشورهایی مثل افغانستان می‌آورند، به زور حاکم می‌کنند. البته از دید من 11 سپتامبر، گروه‌های تروریستی و وجود اسامه بن لادن بهانه بود و آنها به دلایل استراتژیک به فکر سلطه در افغانستان بودند. امریکا قبل از یازده سپتامبر به فکر هجوم به افغانستان بود.
 زمانی کنفرانس‌هایی داشتیم از شرکت‌ تعدادی از خبرگان و سیاسیون افغان در کشور قبرس که معروف شده بود به نام صلح قبرس. کنفرانسی دیگر در ژنو با مدیریت UN برگزار شد. از طرف قبرس من بودم و دوستانی که همراه من بودند و گروهی هم که در رم بودند از طرف شاه سابق. مدیریت کنفرانس به دست کسی به نام آقای وندرن، نماینده UN بود، از کشورهای مختلف، انگلستان، امریکا، کشورهای همسایه ما، پاکستان و ایران هم بودند. من خوب به یاد دارم که ما پافشاری می‌کردیم و دلایل خود را در رابطه با نظام مطلوب آینده‌ افغانستان می‌گفتیم. کسی که به نمایندگی امریکا آنجا حضور داشت و اسمش به ذهنم نیست، خیلی صریح خطاب به من گفت که آقای جریر شما در این کنفرانس به توافق برسید، دنیا تصمیم دارد در افغانستان تغییری بدهد. ما می‌خواهیم یک دولت جدید دیگر در افغانستان جابه‌جا بشود و این کار هم از  طریق یک حمله نظامی می‌کنیم. زیاد وقت نداریم که این کنفرانس‌ها طولانی بشود.
این کنفرانس چه سالی بود؟
کنفرانس معروف به کنفرانس ژنو.
حدود اواخر دهه 90 میلادی؟
حرفی که من خدمت شما می‌گویم شاید سه ماه یا دو ماه قبل از 11 سپتامبر بود. ما در خود کنفرانس بودیم که 11 سپتامبر اتفاق افتاد و کنفرانس به خاطر این حادثه معطل قرار داده شد. در این کنفرانس واضح بود که ناتو و امریکا اراده‌شان است که به افغانستان یورش ببرند و دلایلی می‌خواستند که کشورهای منطقه را قانع کنند که تا حدودی هم قانع کردند. به هر صورت به نظر من امریکا از آن زمان به فکر اشغال افغانستان بود، اراده اصلی امریکا تغییرات بسیار جدی در افغانستان، خاورمیانه و کشورهای نزدیک به افغانستان بود و این را از طریق  نظامی می‌خواستند انجام بدهند. اما نتیجه‌ای کاملاً معکوس داشت و من به صراحت می‌گویم شکست امریکا و ناتو در افغانستان شرم‌آورتر از شکست اتحاد شوروی در افغانستان است.
آیا هیچ تحلیلی نداشتند؟ امکان ندارد یک ساختار این چنینی منطبق با تصور ما از ایالات متحده امریکا، بی‌تحلیل وارد یک میدانی بشود یا با وجود CIA و سازمان‌های مرتبط و مطالعاتی آینده پژوهانه، پا به خطه‌ای بگذارد که رقیب جنگ سردش در آن شکست خورده. این از غرور امریکایی‌ها بود؟
در این شکی نیست که امریکایی‌ها یک غرور غیرمعقول دارند. من به این فکر هستم که خب همیشه تسلط اطلاعاتی، فکری و معلوماتی امریکا آنقدر همه شمول نیست که از تمام جزئیات کشورهایی که می‌خواهند در این رابطه موضع جدیدتر بگیرند باخبر باشد. امریکایی‌ها اطلاعات دقیقی نداشتند، آنها سال‌ها در خاورمیانه حضور سیاسی و در بعضی از کشورهای خاورمیانه، حضور نظامی هم داشتند، اما اطلاعات دقیقی از خاورمیانه نداشتند. اطلاعات دقیقی از افغانستان و کشورهای نزدیک به افغانستان نداشتند. از طرفی مزدوران و اجیران امریکا اطلاعات غلط به او می‌دادند و این باعث شد که امریکایی‌ها یک تصمیم بسیار بسیار اشتباه بگیرند و به فکر اشغال افغانستان بیفتند. ما باور داریم که شکستی که امریکا در افغانستان خورده خیلی خیلی بزرگ‌تر از آن است که در مطبوعات و در رسانه‌ها سرش بحث می‌شود. فقط امریکایی‌ها می‌فهمند چقدر این شکست، قدرتمند و وسیع است. امریکا الان تلاش دارد شکست را جبران کند و طوری ثابت کند که هژمونی و اقتدارش تکانی نخورده، به اصطلاح ترکی برنداشته و همان هژمونی سابق است.
عوامل شکست دوره موسوم به جمهوریت در این 20 سالِ حضور ناتو و امریکا در افغانستان چه بود؟
من دیدم این است که امریکایی‌ها دروغ می‌گفتند و فقط به فکر اقتدار مطلق در افغانستان بود. وقتی ناتو و امریکا اینجا را اشغال کردند دیگر به فکر این نبودند که یک روزی افغانستان را  ترک می‌کنند. به همین خاطر تمام شعارهای مردم‌دوستانه و دموکراتیک را کنار گذاشتند و اینجا یک وحشت راه انداختند. شما در کابل و در افغانستان، می‌دیدید گروهی به نام بلک واتر آمدند، نیروهای یک گروه نیمه نظامی یا عملیاتی که همکار با ارتش امریکا بودند. این گروه بلک واتر زندان‌هایی داشت، مردم را می‌گرفت، می‌بست، می‌کشت و کسی هم پرسان نمی‌کرد. اصلاً خبرش هم بیرون پخش نمی‌شد، چون به فضای خبری افغانستان کاملاً اطلاع داشتند، مسلط بودند، می‌دیدیم اینجا در تمام پادگان‌هایی که امریکایی‌ها بودند زندان داشتند. هر جا که ناتو پادگان داشت یا به اصطلاح ما افغان‌ها مرکز نظامی داشت، فرقه داشت، در تمام این فرقه‌ها و مراکز نظامی، زندان داشتند. سیاست‌شان سیاست ارعاب بود، سیاست ستم و ترس بود. می‌خواستند مردم افغانستان بشدت بترسند و تسلیم شوند به اقتدار مطلق نیروهای ناتو و امریکا. جمهوریت هم که می‌گفتند فقط یک سراب بود، جمهوریتی در کار نبود. ما در چند سال جمهوریت، یک انتخابات واقعاً دموکراتیک به اصطلاح خودشان نداشتیم. اسلامی که نبود اما دموکراتیک به آن معنا که خودشان باور داشتند هم دروغ گفتند، یک انتخابات دموکراتیک نداشتیم. فقط هدف‌شان این بود که مهره‌ها عوض بشود و کسانی که امریکایی‌تر هستند به قدرت برسند.
در رابطه با شخصی صحبت کنیم که با رفتنش زمینه خروج امریکایی‌ها هم فراهم و دومینو تکمیل شد. شاید حول و حوش سال 2012 کسی آن چنان اشرف غنی را نمی‌شناخت، شما اولین مواجهه‌تان با اشرف غنی کی بود؟
من اولین بار که اسم آقای اشرف غنی را شنیدم، قبل از کنفرانس بُن بود و چون آن وقت مسئولیت گروه قبرس را داشتم، دولت انگلستان خبر داد مشاور امنیتی صدراعظم انگلستان می‌خواهد با ما ملاقات  داشته باشد. من و یکی از دوستان همکار ما که خیلی برای صلح زحمت می‌کشید به نام دکتر شمس رفتیم و در آنجا با شخصی که گویا مشاور امنیتی صدراعظم انگلستان بود، ملاقات داشتیم. ایشان در ضمن بحث، از ما پرسید که شما آقای اشرف غنی را می‌شناسید؟ من گفتم که نه، واقعاً نمی‌شناختم. آقای دکتر شمس دوست تکنوکرات من هم نمی‌شناخت. میزبان ما گفت آقای دکتر غنی در بانک جهانی کار می‌کند، استاد دانشگاه‌ هاروارد است و بسیار متخصص و آدم خوبی است. به نظر ما آقای اشرف غنی می‌تواند برای افغانستان رئیس جمهور خوبی باشد. من بسیار شوکه شدم، من گفتم به هر صورت این نظر شما است ولی من ایشان را نمی‌شناسم. واقعاً نمی‌شناختم. اولین باری که آقای اشرف غنی را دیدم در کنفرانس بن بود.
چه  سالی؟
در سال 2001 کنفرانس بن یک. در کنفرانس بن آقای غنی در جمع همکاران و مترجمان آقای اختر ابراهیمی بود که از طرف سازمان ملل، مسئول کنفرانس بن تعیین شده بود. من ایشان را آنجا ملاقات کردم. چند سال بعد از کنفرانس بن که تشکیل شد، بعد هم که دولتی به وجود آمد، آقای اشرف غنی هم آمد کابل و مسئول شد، آن وقت باز ایشان را دیدم در کابل.
یعنی یک برنامه‌ریزی برای حضور این عناصر حالا بویژه آقای اشرف غنی وجود داشت، اما یک نکته‌ای باید باز اینجا از شما بپرسم. در کنفرانس بن بشدت جریان فکری شما مخالف آینده این چنینی به شکل این 20 سال اخیر بود. شاید آن روز کسی این تصور را نمی‌کرد، امروز نتیجه مشخص است که نگاه طرفداران آقای غنی و مثل آقای غنی چه نتیجه‌ای را برای افغانستان رقم زده، اما شما یک چیزی حدود شاید 20 سال قبل این را پیش‌بینی کردید که این راه نجات افغانستان نیست. آن موقع چه کسانی با شما مخالفت می‌کردند؟
بعد از کنفرانس بن، گروه ما و تعدادی بر این نظر بودیم که باید یک شورای رهبری از جهادی‌ها تشکیل شود که رهبری دولت را به دست داشته باشد و اداره سیاسی افغانستان که یک حکومت موقت هست، به دست شخصیت‌های تکنوکرات باشد و بین اقوام و گروه‌ها تقسیم نشود اما تعداد دیگری اصرار داشتند که نه، یک حکومت شکل بگیرد و از پس توافق که در آن همه اقوام و گروه‌ها سهم داشته باشند. امریکایی‌ها بیشتر خواهان این نظر بودند. آقای جیمز داونز از امریکا نمایندگی می‌کرد. تعدادی از جهادی‌ها -که من نمی‌خواهم نام‌شان را بگویم، نظر امریکایی‌ها را پذیرفته بودند، فریب خورده بودند، به  هر صورت حکومتی که غربی‌ها می‌خواستند و امریکایی‌ها می‌خواستند شکل گرفت. همسایه‌های ما در کنفرانس بن حضوری بسیار ضعیف داشتند، اگر حضوری هم داشتند با امریکا همکاری کردند.
در کنفرانس بن همسایه‌ها هم حضور داشتند، شما معتقدید حتی نماینده جمهوری اسلامی ایران هم با نظر امریکایی‌ها موافق بود؟
بله، کنفرانس بن که دایر شد مسئولیت کنفرانس با آقای اختر ابراهیمی در سازمان ملل بود، هیأتی از امریکا آنجا شرکت داشت که آقای جیمز داونز مسئولیتش را داشت، آقای خلیل‌زاد بود خیلی فعال بودند و اختر ابراهیمی اساساً مأمور اینها بود. آنجا امریکایی‌ها خودشان چیزی را از قبل پخته بودند و یک تعداد از جهادی‌ها را با تأسف با خود همراه کرده بودند، ایشان را فریفته بودند و به هر صورت امریکا طرفدار این بود که یک حکومتی در افغانستان شکل بگیرد که راجع به اختلافات قومی، حکومت محکمی نباشد، کشمکش‌ها را بیشتر کند و به همین خاطر برخلاف آنچه که اعضای اکثریت کنفرانس بن نظر داشتند، امریکایی‌ها خودشان چیزی را پخته بودند و آقای داونز اتاق به اتاق می‌رفت طرف‌ها را قانع کند. خب ما که آنجا شاهد بودیم سازمان ملل اصلاً مأمور امریکا است، کشورهای اروپایی هم  یکصدا با امریکایی‌ها بودند، انتظارمان از همسایه‌ها بود ولی با کمال تأسف می‌دیدیم که بعضاً همسایه‌ها با امریکایی‌ها همکارتر بودند.
کنفرانس بن و خروجی آن می‌توانست به گونه‌ای باشد که یک ثبات دوام‌دار در افغانستان تأمین شود. باید نمایندگان طالبان و نمایندگان جناح دیگر -حزب اسلامی- در کنفرانس بن می‌بودند ولی خب اینها حضور نداشتند. درحالی که همه کشورهای غربی فکر می‌کردند باید بشدت طالبان را منکوب کنند؛ ما مخالف آن بودیم. به این فکر بودیم که طالبان باید در هر تصمیم ملی که منجر به یک دولت ملی می‌شود، حضور داشته باشد.
پیشنهاد ما و تعدادی از اعضای کنفرانس این بود که یک حکومت موقت عبوری شکل بگیرد در سایه‌ این حکومت موقت عبوری، انتخابات راه بیفتد و در نتیجه انتخابات، یک حکومت باثبات‌تر که پایه مردمی داشته باشد قدرت را به دست بگیرد و در ضمن اختلافات قومی، اختلافات زبانی، اختلافات مذهبی، راهش بسته می‌شد. یعنی حکومتی که در کنفرانس بن شکل گرفت 80 درصدش مربوط به یک جهت سیاسی بود، طبیعی بود که این حکومت عاملی می‌شود برای آغاز جنگ‌های دوباره. امریکا سیاستش تداوم ناامنی در افغانستان بود که زمینه‌ای شود برای اینکه به صورت دوام‌دار حضور داشته باشد.
شما نماینده حزب اسلامی افغانستان نبودید در آن کنفرانس؟
 نه، در آن کنفرانس، جریان صلحی بود که من مسئولیت آن جریان را برعهده داشتم. در آنجا به نمایندگی از حزب اسلامی و آقای حکمتیار حضور نداشتم.
ولی تعلق خاطر داشتید.
شخصاً عضو حزب اسلامی بودم؛ در این هیچ شکی نیست.
آیا در آن کنفرانس بحث فدرالیزم هم مطرح شد؟
بحث فدرالیزم بحثی است که امریکایی‌ها و انگلیس‌ها از دیرزمانی مطرح دارند، البته من به صراحت بگویم که فدرالیزمی که امریکا و انگلیس‌ در افغانستان دنبالش بودند، غیر از فدرالیزم واقعی است. امریکایی‌ها طرفدار این هستند که در افغانستان چند اداره خودمختار شکل بگیرد که همه‌شان مربوط به یک اداره مرکزی باشند. این را ما نمی‌توانیم فدرالیزم بگوییم. یعنی فکر می‌کردند اگر افغانستان به چند منطقه خودمختار و خودگردان تقسیم شود این بنا به منافع‌شان منطبق‌تر است. من اولین بار بحث فدرالیزم را از زبان مشاور امنیتی انگلیس شنیدم. چند روز پیش هم آقای جیمز داونز که دیگر خیلی خیلی پیر شده مصاحبه‌ای با ایران اینترنشنال داشت و دوباره آن نظر امریکایی‌ها را تکرار کرد که اگر افغان‌ها تصمیم بگیرند، فدرالیزم گزینه خوبی برای حل مشکلات افغانستان است.
خب در این 20 سال که این کشور در اختیارشان بود، این مسیر و این هدف را دنبال می‌کردند؟
قطعاً همین طور بود، امریکا کوشش می‌کرد در افغانستان، جزایر قدرت در مناطق مختلف شکل بگیرد، خودش مستقیم با آنها تماس برقرار می‌کرد، ناتو مستقیم تماس برقرار می‌کرد. جریان را هدایت می‌کرد به طرف اینکه اگر یک زمانی اگر کار از دست‌شان برود، باید این کشور به چند قدرت تقسیم شود. اما بعد از اینکه ناتو به رهبری امریکا در افغانستان یورش برد، امریکا بیشتر به فکر سلطه بود و طرفدار یک حکومت بشدت متمرکز در افغانستان. به همین خاطر در کنفرانس بن کسی بحث فدرالیزم را مطرح نکرد. من عرض کردم قبل از کنفرانس بن شنیده بودم و امریکا اول وقت چون می‌خواست در افغانستان بماند و کاملاً مسلط باشد، اقتدار مطلق داشته باشد به این خاطر طرفدار یک حکومت مرکزی بشدت متمرکز بود. قانون اساسی که در سایه امریکا در اینجا ساخته شد یک قانون اساسی است که به رئیس جمهور صلاحیت‌های یک پادشاه را داده، چون امریکا می‌خواست که یک حکومت بشدت متمرکز شکل بگیرد و مسئولان حکومت هم دوستان خودش باشند. ما به صراحت می‌گوییم در افغانستان چیزی به نام جمهوریت بود ولی اساساً دیکتاتوری بود. آقای غنی یک دیکتاتور بشدت خودمحور و اقتدارگرا و تمامیت‌خواه بود که امریکایی‌ها می‌خواستند این طور حکومتی داشته باشند، چون خودشان می‌خواستند که اینجا دوام‌دار بمانند و اقتدار مطلق داشته باشند. یک زمانی شد دیدند که کار مطابق پلان‌شان پیش نمی‌رود. جنگ روز به روز شدیدتر می‌شود، منافع امریکا بشدت به خطر افتاده و دیگر نمی‌توانند جنگ را ادامه بدهند. باور کردند که دیگر در برابر مجاهدین مسلمان افغانستان شکست خوردند، به این خاطر تصمیم گرفتند که مذبوحانه فرار کنند.
عامل اصلی از نظر شما چه بود؟
من به نظرم عامل اصلی اعتقاد و جهادی بود که مردم افغانستان مخلصانه انجام دادند.
یعنی آن‌هایی که امروز سر قدرت هستند در افغانستان؟
بله، کسانی که مجاهد بودند و علیه امریکا می‌جنگیدند ولی طالبان نقش محوری داشتند.
امروز خیلی از آنها همه سر کار نیستند. هنوز در کناره هستند و در این یک سال دارند نظاره می‌کنند.
این بحث جدا است، من عرضم این است تمام مجاهدین افغانستان، مجاهدینی که متعلق به مردم افغانستان بودند در شکست امریکا نقش داشتند. شکست امریکا امتیازی است که متعلق به ملت مسلمان افغانستان است و در این هیچ شکی نداریم که طالبان در این شکست نقش اساسی و محوری داشتند.
من به این باور دارم که خروجی امریکا خروجی آبرومندانه که نبود، خروجی توأم با سرافکندگی، شرمساری و شکست بود. ولی پیشتر از آن، کاملاً یک فرار بود. یعنی نتوانستند خیلی چیزها را با خودشان ببرند. چیزهایی بود که می‌خواستند ببرند، اما نتوانستند.
امروز افغانستان بعد از یک سال خروج امریکایی‌ها به این شکلی که شما روایت می‌کنید، در چه حال و روزی است؟
تحولی که بعد از شکست امریکایی‌ها آمد از نظر ما یک تحول مثبت بود؛ به چند دلیل. اول اشغال پایان یافته بود و این خواست فرد فرد مسلمانان افغانستان بود. کشور ما در اشغال ناتو بود، ناتو شکست خورده بود و اشغال پایان یافته بود و افغان‌ها به یک استقلال کامل دست یافته بودند. این یک دستاورد بزرگ بود. بعد از آن می‌بینیم که امنیت سرتاسری به وجود آمد یعنی جنگ و سلطه‌گری در سراسر افغانستان پایان یافت. خب این یک دستاورد بود. جزایر قدرت در افغانستان که با برنامه‌های امریکا شکل گرفته بود از بین رفت. این را ما یک دستاورد می‌دانستیم.
آیا این دستاوردها پایدار است؟
من پایدار می‌دانم. خیلی وقت می‌گیرد تا دوباره غربی‌ها و ناتو بتوانند آن برنامه‌ گذشته‌شان را شروع کنند و باز هم در افغانستان جزایر قدرتی را به وجود بیاورند و تقویت کنند. دستاورد دیگر این بود که ما مردم افغانستان از سال‌ها پیش طرفدار نظامی بودیم که شعارش دین باشد، حاکمیت دین خدا اینجا باشد و ارزش‌های اسلامی را تأمین کند که این هم با شکست امریکایی‌ها در حال تحقق یافتن است. به هر صورت از دید من این تحولی که به وجود آمده نکات مثبتی داشت که برای ما هم امیدبخش است. نمی‌گوییم عیب‌هایی وجود ندارد، عیب‌هایی وجود دارد، نواقصی هست، ما معتقدیم این نواقص باید اصلاح شود اما آنچه مهم است تحول کلانی اتفاق افتاده، ابرقدرت شماره یک دنیا شرمسار از اینجا رفته، شکست خورده و ما طعم شیرین استقلال را چشیدیم. ما احساس می‌کنیم که دیگر خودمان تصمیم
می‌گیریم.
علت‌ ترس‌های روز اول چه بود؟ ماجرای فرودگاه کابل، تصویر سیاه از حضور طالبان در کابل، تصاویر فرار مردم و...
من اتفاقاً همان روزی که تحول‌ها آمد، به خاطر ملاقات با آقای کرزای بیرون رفته بودم. ایشان هم خبر نداشت که آقای غنی فرار کرده و من هم خبر نداشتم. وقتی از ملاقات آقای کرزای بیرون آمدم، متوجه شدم که شهر ملتهب است و به اصطلاح بی سر و سامانی و فرار نظامی‌ها را شاهد بودیم. شب همان روز طالبان وارد کابل شدند و فردایش حادثه‌ای اتفاق نیفتاد. ما اینجا بودیم. اما اینکه چرا رسانه‌ها تصاویری را بیرون می‌دهند که گویا مردم افغانستان در شوک هستند و ترس دارند و دائم راهی برای فرار پیدا می‌کنند و خود را از در دروازه و ارابه‌های هواپیماها کشال می‌کنند، سناریوی امریکا بود.
باور کنید خود سفارتخانه امریکا به وابستگان امریکا، کسانی که متأسفانه با امریکا کار می‌کنند و خانواده آنها زنگ زده بودند که بیایید فرودگاه که شما را ببریم. ویزا و پاسپورت هم نمی‌خواهد فقط خودتان را برسانید به فرودگاه. اینها می‌خواستند هزاران هزار نفر به فرودگاه هجوم بیاورند و استغاثه کنند و به هواپیماهای اینها بچسبند و این یک مسأله تبلیغاتی بشود، نشان بدهند که ما داریم می‌رویم و این مردم چقدر وحشت دارند! صدها خانواده گفتند به ما زنگ زده شده بیایید فرودگاه، ما شما را با تمام بستگان‌تان با هواپیما بلند می‌کنیم و می‌بریم امریکا و کشورهای دیگر و واقعاً هم شما اگر دقیق مطالعه کنید در آلمان، در انگلستان، در استرالیا، در نیوزیلند حتی در امریکا خانواده‌هایی رفتند که نه تنها پاسپورت نداشتند، بلکه شناسنامه‌شان هم همراهشان نبود. به خاطر اینکه مردم تشویق شوند و به فرودگاه هجوم ببرند.
 و این صحنه روایت بشود که افغانستان بدون امریکا دچار ثبات نیست.
بله، ببینید افغان‌ها بدون ما چقدر می‌ترسند!
این یک سالی که گذشت از این حادثه که ما در‌ آستانه‌اش هستیم، عملکرد امارت اسلامی مورد قبول نظام فکری شما هست؟
بیبنید من عرض کردم که ما از تحولی که به وجود آمده استقبال می‌کنیم و این را یک پیروزی برای کل مردم افغانستان می‌دانیم. ما طرفدار حاکمیت دینی هستیم، از نظر ما شخصیت‌هایی که فعلاً حاکم هستند، شخصیت‌های دینی هستند، سال‌ها زندان بودند، سال‌ها با امریکا جنگ کردند و این حق را دارند که روی کار باشند. ما در مسائل اساسی مشکل خاصی با نظام فعلی نداریم. نظامی است که ما می‌خواستیم، شاید عرض کردم نواقصی باشد که منتقدیم آن نواقص باید اصلاح بشود، اما ما بشدت مخالف آغاز جنگ دوباره هستیم.
 آغاز دوباره جنگ را زهری به ملت می‌دانیم و بشدت با منافع مردم افغانستان در تضاد می‌شماریم، غربی‌ها، امریکایی‌ها و ناتو در فکر جنگ دوباره هستند در افغانستان. آنها می‌خواهند اگر امکان داشته باشد جنگ دوباره را آغاز کنند ولی مردم افغانستان دیگر از جنگ خسته شدند و به هیچ صورتی جنگ را نمی‌پسندند. دوم اینکه چهره‌هایی را که امریکا علم می‌کند، امتحان خود را داده‌اند، این چهره‌هایی که دم از مخالفت با نظام فعلی می‌زنند و آغاز جنگ را شعار می‌دهند، امتحان خود را داده‌اند. مردم افغانستان نمی‌خواهند دوباره اینها را امتحان کنند. در افغانستان هیچ کسی طرفدار حاکمیت کسانی که یک روزی با ناتو همکار بودند و جزو وابستگان ناتو بودند،
 نیست.
امروز شرایط افغانستان با وجود سالگرد استقلال از اشغال امریکایی‌ها برای جوانان و نیروی انسانی افغانستان که شاید خیلی‌ها به آن چشم دارند و قابل حسادت هم هست، آینده‌ خوشرنگی را نوید می‌دهد؟
از دید من افغانستان ان شاءالله آینده خوبی خواهد داشت، گرچه وضعیت استراتژیک و جغرافیایی افغانستان به گونه‌ای است که منافع کشورهای زیادی در آن در تقابل با هم قرار می‌گیرد و کشورهای زیادی اعم از قدرت‌های استکباری و برخی کشورهای منطقه چشم طمع به افغانستان دارند. اما امیدوار هستیم که در سایه این استقلال و با توجه به ارزش‌های بالای دینی، افغان‌ها بتوانند خاصتاً جوان‌های ما که آینده‌سازان ما هستند بتوانند در سایه ارزش‌های دینی، استقلال، تمامیت ارضی و اراده‌ خود افغان‌ها آینده خوبی را رقم بزنند.
آیا دولت سرپرست امارت اسلامی از شما، همفکرانتان و احزابی که با شما  چه رفیق هستند و چه رقیب، برای دولت فراگیر دعوت کرده یا از نقطه نظرهایشان استفاده می‌کند؟
 دولت جدید هنوز در فکر تثبیت شدن است؛ یعنی برنامه‌های مقدماتی‌شان را پیگیری می‌کنند و من معتقد هستم حکومت فعلی یک حکومت سرپرست است. اگر قرار باشد حکومت دوام‌داری ساخته بشود، قطعاً در رابطه با قانون اساسی، در رابطه با بحث به وجود آمدن یک پارلمان و... حتماً با جناح‌های مختلف سیاسی و مردم افغانستان مشورت خواهد شد.
به دنبال اتحاد هستند یا حاکمیت تفکر خودشان؟
تا جایی که ما در جریان هستیم، دوستان به فکر این هستند که تمام کسانی که دینی فکر می‌کنند و به منافع مردم مسلمان افغانستان خود را متعهد می‌دانند، با اشغال همکاری نکرده‌اند و وابسته به جناح‌های خارجی یا کشورهای استکبار خارجی نبودند باید در اداره سیاسی کشور با این نظام همکاری کنند و در نظام دینی افغانستان شریک باشند. فکر می‌کنم شاید قانون اساسی آینده به صورت جامع به این مسائل بپردازد.
آرزوی صحت و سلامت برای شما و همراهانتان و آینده‌ای درخشان برای کشور افغانستان داریم. به خاطر اینکه همسایه‌ای مانند یک فرش زیبای درهم تنیده است، مردم ایران نیز آینده‌ای درخشان، آبادانی، اشتغال و اقتصاد پویا برای افغانستان آرزو دارند چراکه این ثمرات مثبتی برای ایران نیز خواهد داشت.
تشکر از شما، بله، قطعاً همین طور است. ایران و افغانستان دو ملتی هستند که در گذشته‌های نه چندان دور، ملت واحد و کشور واحدی بودند و از جهت‌های مختلف با هم مشترک بودند، مشترک هستند، اشتراک دینی داریم، اشتراک زبانی داریم، اشتراکات فرهنگی داریم، امنیت و ثبات در ایران باعث امنیت و ثبات ما می‌شود و امنیت و ثبات در افغانستان، بدون شک در ایران مهم است. ما خوشحال هستیم در همسایگی ما یک کشور مستقل، قدرتمند و پیشرفته از نظر صنعت و اقتصاد حضور دارد، از این رو برای افغانستان و افغان‌ها مفید است کما اینکه دوستی و برادری مردم ایران، اینکه سال‌ها پذیرای میلیون‌ها مهاجر افغانی بودند برای افغان‌ها شایسته قدردانی است. تشکر می‌کنیم از شما.
ما از میزبانی شما خیلی ممنونیم.
جستجو
آرشیو تاریخی