25 ژوئن 2021
خروج قریبالوقوع نیروهای امریکایی از افغانستان، قدرتهای منطقهای را در کانون توجه قرار داده تا مشخص کنند چگونه میتوانند پیچیدگیهای جدید را در منطقه هدایت کنند، زیرا کابل با خلأ امنیتی قریبالوقوعی مواجه است. بازیگران منطقهای مانند چین، پاکستان و روسیه برای اعمال نفوذ دیپلماتیک خود در مذاکراتی به منظور حلوفصل سیاسی و انتقال آرام قدرت، پیشقدم بودهاند. چین تعهد خود را به حمایت از گفتوگوهای صلح «به رهبری و مالکیت افغانها» تأیید کرده است و در عین حال از کشورهای دیگر خواسته در افغانستان «نقش سازندهای ایفا کنند.»
در این مقاله سیاست چین در افغانستان پس از 11 سپتامبر، تأثیرات ژئوپلیتیکی مؤثر بر موقعیت چین در افغانستان و فرصتهای این کشور برای مداخله در افغانستان برای پیشبرد آن بررسی شده است.
جنگ ایالاتمتحده و شوروی در افغانستان و پویش ضدشورش ایالاتمتحده علیه طالبان، روابط چین-افغانستان را دچار مشکل کرده است. برای مدتی طولانی چین با افغانستان تعامل چندانی نداشت و تا حد زیادی خود را از معارضه دور نگه داشت؛ با این حال پس از سقوط طالبان به دنبال مداخله ایالاتمتحده در سال 2001، چین اقداماتی اساسی برای مشارکت در بازسازی صلحآمیز افغانستان آغاز کرد. چین در فوریه 2002 سفارت خود را پس از هفت سال در کابل بازگشایی کرد. متعاقباً رئیسجمهور وقت افغانستان، حامد کرزای و رئیسجمهور چین، هوجین تائو در دسامبر 2002 اعلامیه روابط خوب همسایگی و در ژوئن 2006 معاهده دوستی و همکاری و روابط خوب همجواری را امضا کردند.
در ژوئن 2012 روابط چین و افغانستان از یک مشارکت همکاری فراگیر به «مشارکت راهبردی و همکاری» ارتقا یافت و همکاری در پنج رکن سیاست، اقتصاد، علوم انسانی، امنیت و امور بینالمللی و منطقهای تأیید شد.[1]
مهمترین منفعت چین در افغانستان، تضمین امنیت و ثبات است. استان سینکیانگ در غرب چین یک مرز کوتاه 76 کیلومتری با افغانستان دارد. این مرز باریک نگرانیهای امنیتی زیادی را برای چین ایجاد کرده است. برای سالها سازمانهای تروریستی جهانی مانند القاعده و دولت اسلامی، تهدیدی برای ثبات منطقه بوده، زیرا عملیات آنها به کشورهای همسایه سرایت کرده است.
علاوه بر این، جنبش اسلامی ترکستان شرقی به رهبری تندروهای اسلامی اویغور، از پایگاههای خود در افغانستان عملیاتی را در چند شهر چین مانند پکن و کونفینگ انجام داده و امنیت داخلی چین را به شکل جدی تضعیف کردهاند. چین در ملاقاتها و گفتوگوهایی که با مقامات افغان داشته، بهعنوان نگرانی اصلی خود، سه «شر» تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی مذهبی را مطرح کرده است. تا زمانی که افغانستان به ثبات نرسد، همچنان امنیت و حفاظت از خود اولویت چین خواهد بود.
آغاز خروج نیروهای نظامی ایالاتمتحده و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در سال 2014، احتمالاً فروگشا یا کاتالیزوری بود که چین را به گسترش نفوذ دیپلماتیک خود در افغانستان و میانجیگری در مناقشه آن کشور سوق داد. خروج ایالاتمتحده از افغانستان و پیدایش BRI جدید باعث شد سیاست چین در قبال افغانستان «از بیعلاقگی و بیاعتنایی حساب شده به تعامل راهبردی» تغییر کند.[2]
علاوه بر این، شی جین پینگ، رئیسجمهور چین در سخنرانی خود خطاب به همایش مرکزی امور خارجی در نوامبر 2014 اظهار داشت:«چین باید رویکرد دیپلماتیک متناسب با نقش خود را بهعنوان یک کشور بزرگ توسعه دهد و دیپلماسی را با ویژگی برجسته چین و بینش چینی انجام دهد.»[3]
بیانیه او بر این درک پکن تأکید میکند که چین باید در امور جهانی نقش برجستهتری ایفا و مسیر منحصربهفرد خود را ترسیم کند. از آن زمان به بعد، این کشور با جناحهای متخاصم در مناطق مختلفی چون افغانستان، میانمار و سودان تعامل برقرار کرد تا در این میان نقش میانجی را ایفا کند.
در اوایل سال 2005 چین در کنار روسیه و کشورهای آسیای مرکزی از طریق گروه تماس سازمان همکاری شانگهای ـ افغانستان برای مقابله با بیثباتی افغانستان شروع به کار کرد و در اکتبر 2014 اولین تلاش خود را برای میزبانی نشستی در مورد افغانستان با سازماندهی فرایند استانبول (بهعنوان قلب آسیا) انجام داد.
در این نشست که با حضور احزاب مختلف بینالمللی و جناحهای سیاسی افغانستان برگزار شد، ورود چین بهعنوان یکی از صاحبان سهم در امور افغانستان رقم خورد. چین همچنین روی مسائل افغانستان در چهارچوب چندجانبه مختلف مانند چین ـ روسیه ـ افغانستان؛ چین ـ پاکستان ـ افغانستان؛ چین ـ روسیه ـ ایالاتمتحده ـ افغانستان و چین ـ روسیه ـ ایران ـ پاکستان کار کرده است. موضع بیطرفی پکن و عدم مشارکت در جنگ در افغانستان، برای تقویت نقش و کارآیی این کشور بهعنوان یک میانجی معتبر که هم دولت افغانستان و هم طالبان میتوانند به آن اعتماد کنند، یک مزیت تلقی میشود.
در جبهه دوجانبه، چین بارها با نمایندگان طالبان و دولت افغانستان به طور جداگانه دیدار کرده است و با تسهیل پاکستان توانسته با طالبان تماس برقرار کند. ملاقات با ملامحمد عمر از طالبان و لوشولین، سفیر پکن در پاکستان در دسامبر 2000 اغلب بهعنوان اولین مبادله دیپلماتیک تلقی شده است.
پکن به دنبال کسب تضمینهایی از سوی طالبان بود که شورشها و تروریسم به خاک چین سرایت نخواهد کرد.[4] براساس برخی گزارشها، نمایندگان طالبان چندینبار به چین سفر کردهاند تا در مورد مشکلات افغانستان با مقامات چینی گفتوگو کنند.
آخرین دیدار از پکن در ژوئن 2019 با ریاست عبدالغنی برادر، معاون رهبر طالبان صورت گرفت.[5] خط رسمی پکن همچنان به ابراز تعهد برای تسهیل مذاکرات بینالافغانی و تشویق طرفهای بینالمللی برای مشارکت با طالبان و گفتوگو با آنان ادامه دارد.
علاوه بر این، چین برای ایفای نقش سازنده در بهبود روابط کابل و اسلامآباد قدم پیش گذاشته است. رابطه نزدیک پاکستان با چین و تجربه آن کشور در امور افغانستان، برای پکن ابزار ارزشمندی است تا از طریق آن روابط خود را با کابل گسترش دهد. در دسامبر 2017 پکن از گفتوگوهای سهجانبه در سطح وزرای خارجه با افغانستان و پاکستان برای حل تنشهای سیاسی و بهبود روابط حمایت کرد. گفتوگوی چهارم به طور مجازی در ژوئن 2021 انجام شد.
چین جدا از جلوگیری از سرایت تروریسم به استان سین کیانگ، به افغانستان از منظر امکان سرمایهگذاریهای خود در آسیای مرکزی و پاکستان مینگرد. از زمانی که شی جین پینگ در سال 2013 موضوع BRI را اعلام کرد، پکن از طریق کریدور اقتصادی چین ـ آسیای مرکزی و کریدور اقتصادی چین- پاکستان (CPEC)، در کشورهای آسیای مرکزی و پاکستان ـ همسایگان افغانستان ـ سرمایهگذاریهای قابلتوجهی انجام داده است. برخی از ناظران، BRI را تلاش پکن برای «راهپیمایی به سمت غرب» با پیشنهاد اتصال بینقارهای و بینمرزی در مرزهای غربی که به لحاظ تاریخی نادیده گرفته شدهاند، میدانند و روی آن انگشت میگذارند.[6] این سرمایهگذاریها در BRI در اطراف افغانستان به طرز قابلتوجهی بر آسیبپذیری پکن در مقابل درگیریهای منطقه افزوده است.
پکن دریافته است که برای حفاظت از الزامات اقتصادی خود نیازمند یک الگوی امنیتی مطلوب در افغانستان و آسیای مرکزی برای تضمین ثبات منطقه است. از این رو چین در اوت 2016 ابتکار عمل را برای ایجاد یک مکانیسم همکاری و هماهنگی چهارجانبه برای مبارزه با تروریسم توسط نیروهای مسلح افغانستان، چین، پاکستان و تاجیکستان به دست گرفت. از آن زمان گزارشهای مختلف نشان میدهد نیروهای امنیتی چین در گشتزنی در امتداد کریدور واخان
مشارکت دارند.[7]
در سال 2016 چین و افغانستان یک یادداشت تفاهم برای ارتقای همکاری در BRI امضا کردند. متعاقباً افغانستان به عضویت بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیایی به رهبری چین درآمد. این اقدام افغانستان را به لایههای اقتصادی پکن نزدیکتر کرد. افتتاح دهلیز هوایی افغانستان و چین در نوامبر 2018 مسیرهای بیشتری را برای ارتباط تجاری بین دو کشور باز کرد. در نتیجه میزان تجارت دوجانبه پکن و کابل در سال 2003 از 27.1 میلیون دلار امریکا به 1.1 میلیارد دلار در سال 2019 افزایش یافت.[8] علاوه بر این، چین و افغانستان در جلسات متعددی که برگزار کردهاند، از سال 2017 علناً نشان دادهاند قصد دارند کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان را در افغانستان ادغام کنند. با این حال تاکنون هیچ پیشنهاد یا طرحی برای ادغام تأیید نشده، لذا بسیاری تردید دارند که چین قصد انجام این کار را داشته باشد.
در حالی که چین توفیق داشته است در بسیاری از قراردادهای بخش نفت و معادن افغانستان برنده شود، وضعیت امنیتی ناپایدار افغانستان مانع از تداوم پروژهها تا تکمیل آنها میشود. بهعنوان مثال شرکت معدنی دولتی چین، گروه متالورژیک چین، در سال 2008 قرارداد توسعه معادن مس عینک را منعقد کرد، اما انجام این پروژه به دلیل نگرانیهای امنیتی متوقف شد و در حال حاضر مذاکرات جدیدی در جریان است.[9] در نتیجه چین تعداد محدودی پروژه در افغانستان دارد که اصلیترین آنها پروژه مسکن نیلاباغ است ک توسط پکن تأمین مالی میشود.
از سال 2001 چین در زمینه بازسازی افغانستان به این کشور کمک کرده است. با کمک چین، بیمارستان جمهوریت بزرگترین بیمارستان کابل، در سال 2004 ساخته شد. در فاصله سالهای 2001 تا 2013، پکن 240 میلیون دلار به افغانستان کمک مالی کرده است.[10] امضای توافقنامه امنیتی چین و افغانستان برای مبارزه با تروریسم و حمایت افغانستان از «سیاست واحد چین» پس از سفر اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان به پکن در اکتبر 2014 منجر به تعهد چین برای کمک مالی به ارزش 327 میلیون دلار به افغانستان شد.[11]
طی چهار سال بعدی، حمایت چین از پروژههای ساختمانی در افغانستان منجر به تکمیل پروژههایی چون گسترش دانشگاه کابل و نیروگاههای خورشیدی شد. با بهبود روابط دوجانبه، پکن در سال 2016 متعهد شد 100 میلیون دلار دیگر به کابل کمک کند و به قربانیان بلایای طبیعی در سراسر افغانستان کمکهای بشردوستانه برساند.
تلاشهای اقتصادی، دیپلماتیک و بشردوستانه چین از سوی افغانستان مثبت ارزیابی شده است. علاوه بر این، از آنجایی که کابل فعالانه به دنبال جذب کمکهای خارجی برای تقویت اقتصاد ضعیف خود است، نفوذ و توان اقتصادی پکن، از چین شریکی مطلوب برای همکاری میسازد.
یکی از زمینههای اصلی که انتظار میرود فعالیتهای چین در افغانستان گسترش یابند، کمکهای اقتصادی است. گزارش بانک جهانی در سال 2019 نشان میدهد افغانستان برای تأمین مالی خدمات اساسی و حمایت از رشد اقتصادی از سال 2020 تا 2024 سالانه به 6 تا 8 میلیارد دلار نیاز دارد.[12]
افزایش مداوم کمکهای چین به افغانستان در دهه گذشته نشان میدهد چین به احتمال زیاد به کمکهای مالی و تلاشهای بشردوستانه خود ادامه خواهد داد.
ابتکار راه ابریشم دیجیتالی میتواند مسیر امیدوارکنندهای برای همکاری بین چین و افغانستان باشد. غولهای مخابراتی چینی، ZTE و Huawei از اوایل دهه 2000 در افغانستان مشغول فعالیت شدند. هر دو شرکت همچنین در ساخت یک خط فیبر نوری به طول 4 هزار و 800 کیلومتر از شهر کاشغر در چین تا فیضآباد در افغانستان مشارکت داشتند. علاوه بر این، دومین ماهواره افغانستان معروف به افغان ست 2، با کمک پکن ساخته شد.
بهرغم مواجهه با تحولات و توقف پروژهها، حجم عظیم مواد معدنی و هیدروکربنهای افغانستان همچنان برای سرمایهگذاران و شرکتهای چینی جذاب است. در ماه مه 2021 گروهی از سرمایهگذاران چینی با غنی، رئیس جمهور افغانستان در کابل ملاقات کردند تا سرمایهگذاریهای 400 میلیون دلاری را در زمینه تولید برق با استفاده از زغالسنگ بررسی کنند. ارزش تخمینی ذخایر دستنخورده بیش از یک میلیارد دلار امریکا است.[13] بنابراین افغانستان یک شریک جذاب برای تأمین منابع طبیعی چین و رفع نیازهای فزاینده انرژی پکن است.
با این حال چین ممکن است به دلیل عدم درک فرهنگ و جامعه افغانستان، در آن کشور با چالشهایی روبهرو شود.[14] در حالی که توانایی فوقالعاده بالای اقتصادی و زیرساختی چین بر کسی پوشیده نیست، جامعه بینالمللی انتقادات زیادی به پروژههای BRI دارد و نگران است این پروژهها کشورها را در «دام بدهیها» گرفتار کند. بنابراین ضرورت دارد چین زمینههای کلیدی همکاری با افغانستان را شناسایی و راهبردهای انعطافپذیر را برای تأمین مالی پروژهها ایجاد کند.
در مرحله بعد چین به دنبال افزایش همکاریهای امنیتی با افغانستان، بویژه تلاش برای مبارزه با تروریسم و کنترل مرزها است. در سال 2016 پکن و کابل در زمینه امور نظامی گفتوگو کردند که منجر به افزایش کمکهای نظامی مستقیم و تأمین تجهیزات نظامی به افغانستان شد.
یکی از زمینههای بالقوه تعمیق روابط امنیتی پکن و کابل، ارائه آموزش به نیروهای امنیت ملی افغانستان (ANSF) است. در حال حاضر پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، در مورد توانایی نیروهای امنیت ملی افغانستان برای رویارویی با چالشهای امنیتی تردید وجود دارد.[15] با این همه اگر نیروهای امنیت ملی افغانستان بتوانند حمایت و آموزش کافی خارجی را دریافت کنند، شاید در این زمینه موفق شوند. از آنجا که دیپلماتهای افغان پیش از این با همکاری هند و ایالاتمتحده آموزش دیدهاند، تجربه چین و کمکهای آن میتواند در آموزش نیروهای امنیت ملی افغانستان مؤثر باشد. جانان موسی زای، سفیر افغانستان در پکن، در مصاحبهای با رویترز در سال 2018 اظهار داشت چین به نیروهای افغان در خاک چین آموزش خواهد داد.[16]
بسیاری از مفسران بر امکان استقرار نیروهای حافظ صلح چین در افغانستان برای مقابله با وخامت احتمالی اوضاع امنیتی تأکید کردهاند.[17] دخالت چین در امور نظامی و امنیتی افغانستان مناقشهبرانگیز به نظر میرسد، اما برای امنیت داخلی و منطقهای ضروری است.
درنهایت چین باید به روابط خود با قدرتهای منطقهای و وابستگی متقابل کلی آنها توجه کند. ثبات افغانستان تنها با کمک یک دولت تأمین نمیشود، بلکه به تعاملات دیپلماتیک مستمر با همسایگان و کمک به بازسازی صلحآمیز نیاز است.
از آنجایی که در پی خلأ امنیتی قریبالوقوع، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی، هند، ایران و پاکستان مثل چین نگرانیهای امنیتی یکسانی دارند، همه آنها برای پیشبرد صلح و ثبات در افغانستان همکاری خواهند کرد.
با کاهش حضور ایالاتمتحده و پارادایم امنیتی در حال تحول افغانستان، بر اهمیت این کشور در تفکر سیاست خارجی پکن افزوده شده است. ثبات افغانستان در برنامههای بلندمدت اقتصادی این کشور در منطقه، به چین کمک خواهد کرد. بنابراین چین برای ادامه گسترش روابط خود با افغانستان اراده سیاسی دارد. با اینکه چین بهعنوان یک میانجی و ارائهدهنده کمک به افغانستان در مجموع به موفقیت دیپلماتیک دست یافته، اما مشارکت اقتصادی و سرمایهگذاری چین در افغانستان محدود مانده است. هدف تأمین منافع ملی با استفاده از موقعیت راهبردی افغانستان بهعنوان یک رابط منطقهای در کریدور اقتصادی چین- افغانستان همچنان مبهم است. با حرکت رو به جلو، این احتمال وجود دارد که چین به میانجیگری در مذاکرات بینالافغانی و مشارکت در رایزنی با سطوح مختلف طرفهای چندجانبه و بینالمللی ادامه بدهد. از آنجا که مشکل افغانستان ممکن است به یک چالش امنیتی مهم برای منطقه تبدیل شود، چین باید به همکاری با دیگر قدرتهای منطقه ادامه بدهد تا شاهد نتیجه تلاشهایش در افغانستان باشد.
خانم کلودیا چیا(Claudia Chia)، تحلیلگر پژوهشی در مؤسسه مطالعات جنوب آسیا(ISAS)، یک مؤسسه تحقیقاتی مستقل در دانشگاه ملی سنگاپور (NUS) است.
خانم کونتاوی کالاچلوام (Kunthavi Kalachelvam) کارآموز پژوهشی سابق در همین مؤسسه است.
آقای ژنگ هاییکی (Zheng Haiqi) کاندیدای دکترا در دانشکده مطالعات بینالملل، دانشگاه رنمین چین و یک محقق مدعو در مؤسسه مطالعات جنوب آسیا است.
مسئولیت کامل مطالب و نظرات بیان شده در این گزارش به عهده نویسندگان است.