صفحات
شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱
همسایه شرقی - شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - صفحه ۱۳۰

سیاست چین در قبال افغانستان در دوران پس از امریکا

لی‌لی[1]

با تسلط طالبان بر کابل و خروج کامل نیروهای ایالات متحده در آگوست سال 2021، تغییرات شگرفی در افغانستان رخ داده‌اند. انتظار می‌رود چین به‌عنوان بزرگ‌ترین همسایه افغانستان نقش مهم‌تری را در آن کشور ایفا کند.
در این مقاله به بررسی تشدید دیپلماسی دوجانبه و چندجانبه چین در قبال افغانستان در دوران پس از عقب‌نشینی امریکا می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم اهداف تعامل چین با رژیم طالبان را تفسیر و محدودیت‌های سیاست چین را مشخص کنیم.
در خشکی، افغانستان یکی از چهارده کشور همسایه چین است که کمتر از 100 کیلومتر با آن مرز مشترک دارد. چین و افغانستان در سال 1955 روابط دیپلماتیک برقرار و در سال 1963 معاهده مرزی را امضا کردند. تا سال 2001 «افغانستان در حاشیه دیپلماسی چین قرار داشت».(1) و تماس‌های دو کشور با تغییرات چشمگیر متوالی در افغانستان قطع می‌شد. چین در فاصله سال‌های 1996 تا 2001 نه دولت‌های کرمل و نجیب‌الله را که تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی بودند(2) به رسمیت شناخت و نه رژیم طالبان را که از سال 1996 تا سال 2001 بر افغانستان استیلا یافت. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 چین برای مبارزه با تروریسم به واشنگتن قول «حمایت بی‌قید و شرط داد و به قطعنامه‌های 1368 و 1373 که مبنای قانونی برای حمله ایالات متحده به افغانستان و سرنگونی رژیم طالبان را فراهم می‌کرد و نیز ایجاد نیروی بین‌المللی کمک به امنیت (ISAF) در افغانستان رأی داد.»(3)
در دو دهه گذشته چین در قبال افغانستان سیاست مستقلی را دنبال و در دوران حامد کرزای و اشرف غنی روابط خوبی را با افغانستان برقرار کرد. در دهه اول پس از حملات 11 سپتامبر چین سیاست خود را بر بازسازی افغانستان، ارائه کمک‌های عمرانی و ارتقای همکاری‌های اقتصادی با افغانستان متمرکز کرد. چین در تمام این مدت تلاش کرد از هرگونه دخالت نظامی فاصله بگیرد. نه نیرویی برای پیوستن به نیروهای بین‌المللی کمک به امنیت (ISAF) اعزام کرد و نه در شبکه توزیع شمالی که خطی تدارکاتی برای آیساف در افغانستان است، شرکت کرد. چین از سال 2014 با تعیین یک نماینده ویژه برای امور افغانستان تسهیل گفت‌و‌گوها بین دولت افغانستان و طالبان و میانجیگری بین افغانستان و پاکستان مشارکت خود در امور افغانستان را گسترش داده است. در این فرایند رابطه دوجانبه چین و افغانستان به شکلی مستمر توسعه پیدا کرد. آنها در سال 2012 مشارکت راهبردی مبتنی بر همکاری را با یکدیگر ایجاد و در سال 2016 یادداشت تفاهمی را درباره BRI (جاده ابریشم جدید) امضا کردند.
از زمانی که در 15 آگوست سال 2021 طالبان کابل را تصرف کردند و ایالات متحده در 30 آگوست کاملاً عقب‌نشینی کرد تغییرات چشمگیری در افغانستان رخ داده است.
چگونگی برخورد با افغانستان پس از امریکا یک سؤال محتوم و چالش‌برانگیز برای چین است که باید به آن پاسخ بدهد. در حالی که غرب مترصد آن است که بداند آیا چین «خلأ قدرت بجا مانده از ایالات متحده امریکا و متحدانش را در افغانستان» پر می‌کند و موقعیت خود را گسترش می‌دهد(4). دیگران، بویژه کشورهای منطقه، از جمله افغانستان انتظار دارند او نقش بزرگ‌تری را ایفا کند. سیاست چین به‌عنوان بزرگ‌ترین همسایه افغانستان در قبال این کشور از اهمیت دوجانبه، منطقه‌ای و حتی جهانی برخوردار است. در این مقاله سعی شده است برای سه موضوع تفسیرهایی ارائه شود: منافع و نگرانی‌های چین، مجموعه ابزار سیاست چین و چالش‌های پیش‌رو.
چین هم مانند سایر کشورها سیاست خارجی خود را بر‌اساس حفظ و ارتقای منافع ملی خود تنظیم می‌کند. برای درک بهتر و پیش‌بینی سیاست چین در قبال افغانستان ضرورت دارد منافع و نگرانی‌های اصلی چین در این زمینه مشخص شود. در افغانستان پس از امریکا مبارزه با تروریسم، ثبات و استقلال ملی عواملی هستند که برای منافع امنیتی چین اهمیت زیادی دارند و اهداف اصلی سیاستی را تشکیل می‌دهند که چین دنبال می‌کند.

از دهه 1990 تروریسم و تجزیه‌طلبی «ترکستان شرقی» به تهدید امنیتی جدی و فزاینده‌ای برای چین تبدیل شده است. این نیروها قصد دارند سین جیانگ را از چین جدا و دولت به اصطلاح «ترکستان شرقی» را تأسیس کنند و مجموعه‌ای از حوادث خشونت‌آمیز را در داخل و خارج از چین طراحی و سازماندهی کردند.(5) پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر شواهد نشان دادند بین جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) و القاعده و طالبان روابط نزدیکی وجود دارند. ستیزه‌جویان جنبش اسلامی ترکستان شرقی توسط القاعده در افغانستان آموزش دیدند و حمایت مالی شدند.(6) آنها دوشادوش القاعده و طالبان علیه نیروهای امریکایی در افغانستان جنگیدند و برخی از آنها دزدانه به سین جیانگ برگشتند و هسته‌های تروریستی را ایجاد کردند. در نتیجه در سال 2002 شورای امنیت سازمان ملل متحد و دولت بوش به ترتیب جنبش اسلامی ترکستان شرقی را یک سازمان تروریستی معرفی کردند.
چین در دهه بعد شاهد افزایش تهدیدات امنیتی بود که توسط نیروهای «ترکستان شرقی» ایجاد شد. یک رشته حملات تروریستی مرگبار در سین جیانگ و فراتر از آن اتفاق افتادند که اکثر قربانیان آنها افراد بی‌گناه بودند. برای مثال در شورش‌های ژوئیه سال 2009 ارومچی (پایتخت سین جیانگ) 197 کشته و 721 زخمی برجا ماندند.
در سال 2013 در اثر یک حمله انتحاری در پکن پنج نفر کشته و 38 نفر مجروح شدند. در سال 2014 دو حمله بزرگ یکی در ایستگاه راه‌آهن کونمنیگ (مرکز استان یوننان) و دیگری در ارومچی رخ دادند. اولین حمله توسط یک باند متشکل از هشت چاقوکش انجام شد که 31 کشته و 141 زخمی برجای گذاشت. دومین حمله با دو خودروی بمب‌گذاری شده انجام شد که 43 نفر را کشت و 94 نفر را زخمی کرد.(7) بنا به گفته دولت چین، جنبش دولت اسلامی ترکستان شرقی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم مسئول این حملات بود. با توجه به اینکه در داخل کشور چین تلاش‌های زیادی برای مبارزه با تروریسم صورت گرفته است، از سال 2017 تاکنون از حملات تروریستی در چین گزارشی داده نشده است. با این حال چین در برابر نیروهای «ترکستان شرقی» همواره حالت آماده باش دارد و برای مبارزه با تروریسم، افغانستان را ضعیف‌ترین کشور خارجی می‌داند. بر اساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل که در ماه مه سال 2020 منتشر شد، تقریباً 500 جنگنده جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) در شمال و شمال شرق افغانستان ـ و عمدتاً در ولایت بدخشان که از طریق کریدور باریک واخان به سین جیانگ می‌پیوندد ـ فعالیت می‌کنند.(8)
نیروهای ارتش چین از گذشته تا به حال کنترل خود را در امتداد مرز با افغانستان افزایش داده‌اند تا از نفوذ تروریست‌ها جلوگیری کنند. وانگ‌ئی، مشاور دولتی و وزیر امور خارجه چین در دیدار با ملاعبدالغنی برادر، یکی از رهبران ارشد طالبان در جولای سال 2021 تأکید کرد که جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) «تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و تمامیت ارضی چین است» و به طالبان افغانستان اصرار کرد که، «از تمام سازمان‌های تروریستی از جمله ETIM جدا شوند.»(9)
این گفته وانگ نشان می‌دهد اولویت و علاقه چین در مورد افغانستان چیست و همچنین می‌تواند به‌عنوان پیش‌شرط اساسی برای عادی‌سازی روابط رژیم طالبان با چین تلقی شود.

در افغانستان پس از امریکا بی‌ثباتی نه تنها زمینه را برای رشد و توسعه گروه‌های تروریستی از جمله (ETIM) فراهم می‌کند، بلکه سرایت تروریسم به آسیای مرکزی و پاکستان در همسایگی مشترک چین و افغانستان را نیز امکان‌پذیر می‌سازد. دهه‌های متمادی است که کشورهای منطقه مانند چین از تهدید نیروهای تروریستی یا جدایی‌طلبی که بسیاری از آنها توانسته‌اند در افغانستان توسعه‌نیافته و بی‌ثبات سرپناهی پیدا کنند، در رنج هستند.
بر اساس گزارش فوق‌الذکر شورای امنیت سازمان ملل متحد، گروه‌های شبه نظامی آسیای مرکزی از مدت‌ها قبل در افغانستان حضور داشته‌اند. در این میان جنبش اسلامی ازبکستان (IMU) یکی از بزرگ‌ترین آنهاست و عمدتاً در استان‌های شمالی افغانستان فعالیت می‌کند. جنبش اسلامی ازبکستان یک «گروه ستیزه‌جوی سلفی ـ جهادی و به دنبال سرنگونی دولت ازبکستان و استقرار یک حکومت اسلامی و شرعی است»(10) و در عملیات‌های تروریستی در افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی فعالیت داشته است. پاکستان با تهدید جدی طالبان پاکستان (TTP)، گروهی تروریستی که به دنبال سرنگونی دولت پاکستان و ایجاد خلافت اسلامی در آنجا است، روبه‌روست. طالبان پاکستان از زمان تأسیس در سال 2007 حملات تروریستی متعددی را انجام داده و ده‌ها هزار پاکستانی، از جمله نیروهای امنیتی را کشته‌اند.
به‌طور کلی حتی اگر چین بتواند کشورش را از هرگونه تهدید مستقیمی از جانب افغانستان بی‌ثبات حفظ کند، سرایت بی‌ثباتی از افغانستان به کشورهای منطقه ثبات و امنیت چین را به چالش می‌کشد. علاوه بر این کشورهای همسایه افغانستان، از جمله پاکستان، ایران و کشورهای آسیای مرکزی همگی در پروژه (BRI) (جاده ابریشم جدید) از شرکای مهم چین هستند. با افزایش حضور چین در منطقه اتباع و پروژه‌های چینی به اهداف نرم تروریسم تبدیل می‌شوند. پاکستان نمونه‌ای از این موضوع است. با گسترش کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) اقدامات تروریستی گروه‌های جدایی‌طلب بلوچ و تحریک طالبان پاکستان علیه چین نسبت به گذشته افزایش یافته است. در آوریل سال 2021 هتل سرناکویتا در ماه جولای سد داسو و در ماه آگوست، بندر گوادر مورد حملات تروریستی قرار گرفتند. در همین حال همزمان با مسلم شدن خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان تحریکات طالبان پاکستان تشدید شد. بدیهی است هر چه درجه بی‌ثباتی و عدم اطمینان در افغانستان بیشتر شود، گروه‌های شبه نظامی مخفی در افغانستان فعال‌تر خواهند بود و منافع چین در منطقه با تهدیدات بیشتری روبه‌رو خواهد شد. علاوه بر این ثبات در افغانستان بر پویش مبارزه با مواد مخدر در منطقه تأثیر می‌گذارد. 80 درصد عرضه غیرقانونی تریاک و هروئین در دنیا توسط افغانستان صورت می‌گیرد و همسایگان این کشور همواره از هجوم مواد مخدر به کشورشان در رنج بوده‌اند. افغانستان یکی از بزرگ‌ترین منابع قاچاق مواد مخدر به چین است که عمدتاً از طریق آسیای مرکزی و پاکستان
حمل می‌شود.(11)
چنانچه افغانستان دچار جنگ داخلی و به یک کشور شکست‌خورده تبدیل شود، معضل مواد مخدر بدتر خواهد شد. پیش از این تصور می‌شد طالبان به‌عنوان یک گروه شورشی به درآمد حاصل از مواد مخدر وابسته است، اما پس از تصرف کابل، طالبان متعهد شد تولید تریاک را ممنوع کند. با اینکه اکثر کشورها نسبت به اجرای این وعده طالبان شک دارند، اما دلایلی برای امیدواری وجود دارد. نخست اینکه طالبان در دوران حکومت قبلی خود در فاصله سال‌های 2000 و 2001 به تعهد خود عمل کرد.(12) دوم اینکه این تعهد پیش‌شرطی برای پذیرفته شدن طالبان توسط جامعه بین‌المللی است.

در دو دهه گذشته همواره چین خواهان افغانستان مستقل و دارای حاکمیت دوست با همسایگان خود بوده است. با توجه به تحولات ژئوپلیتیک (جغرافیایی سیاسی) اهمیت افغانستان مستقل برای چین برجسته‌تر شده است. چشم‌اندازهای در حال تحول چین از حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان نشان‌دهنده نگرانی فزاینده چین در این زمینه است. در دهه اول پس از حملات 11 سپتامبر چین عملاً از پویش ضد تروریسم ایالات متحده در افغانستان حمایت کرد. این همکاری‌ها به تقویت روابط دوجانبه چین و امریکا در این دوره تبدیل شد، ولی پس از اینکه دولت اوباما مجدداً راهبرد متعادل‌سازی را که هدف آن مقابله با ظهور چین در عرصه جهانی است احیا کرد، نگرانی‌ها درباره حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان به‌طور جدی عمیق‌تر شد. پژوهشگران چینی معتقد بودند نیروهای نظامی ایالات متحده حتی پس از عقب‌نشینی در سال 2014 برای مدتی طولانی در افغانستان باقی خواهد ماند و ممکن است آن کشور به رکن محاصره راهبردی ایالات متحده علیه چین تبدیل شود.
حتی محققی چینی اظهار کرد اگر امکان کنترل افغانستان توسط کشورهای متخاصم با چین فراهم شود، خطر آن کمتر از اداره افغانستان توسط رژیم افراط‌گرا نخواهد بود. سوای فشار راهبردی بر چین کشورهایی که به دنبال ایجاد توازن با چین هستند، ممکن است به اقدامات غیرمعمول در افغانستان، از جمله حمایت از جنبش اسلامی ترکستان شرقی متوسل شوند.(13)
در عصر رقابت قدرت‌های بزرگ بدیهی است اگر افغانستان کشور دوست، بی‌طرف و مستقلی باشد بهتر در خدمت منافع چین خواهد بود.
استقلال افغانستان حداقل بی‌طرفی آن را در رقابت ژئوپلیتیکی (جغرافیایی سیاسی) بین قدرت‌های بزرگ تضمین می‌کند. اگر افغانستان به کشوری مستقل و متحد تبدیل شود، احتمال اینکه برای جنگ نیابتی به میدان جنگ برگردد کمتر خواهد شد. امروز ایالات متحده از افغانستان عقب‌نشینی کرده و هدف آن تمرکز بر چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام است. به هر حال به خاطر عدم قطعیت‌های مختلف چین در قبال تحولات سیاسی افغانستان و نقش سایر قدرت‌ها، بویژه ایالات متحده در این فرایند هوشیاری خود را حفظ می‌کند.

پس از تسلط طالبان بر کابل چین ترجیح داد در آنجا بماند و از طریق تقویت دیپلماسی (سیاست‌ورزی) دوجانبه و چندجانبه با واقعیت جدید در افغانستان مواجه شود. چین مانند روسیه، پاکستان و ایران سفارت خود را در افغانستان باز نگه داشته است. سیاست چین در قبال افغانستان تا امروز شامل سه جنبه بوده است: مشارکت با طالبان، کمک‌های بشردوستانه و هماهنگی منطقه‌ای.

چین حکومت خشن طالبان از سال 1996 تا سال 2001 را تأیید نمی‌کند، اما بیشتر از آن نگران روابط طالبان با نیروهای جدایی‌طلب ترکستان شرقی در دهه‌های گذشته است. با این حال مدت‌هاست چین طالبان را یک گروه بازخیزگر (نوظهور) و یک نیروی سیاسی می‌داند و نه یک گروه افراطی مذهبی. این یعنی با طالبان نباید به‌عنوان بخشی از مشکل، بلکه باید به‌عنوان بخشی از راه‌حل رفتار کرد. برای این رویکرد سه توضیح وجود دارد. اول اینکه برخلاف داعش (دولت اسلامی عراق و شام) و القاعده به نظر می‌رسد طالبان یک برنامه جهادی جهانی ندارد و جا برای مذاکره وجود دارد. دوم اینکه مقاومت طالبان در برابر جنگ علیه تروریسم به رهبری ایالات متحده نشان می‌دهد گزینه نظامی در برابر طالبان محدودیت آشکاری دارد. سوم اینکه طالبان در نظامات اجتماعی از ریشه قوی و قدرتمندی برخوردار است و لذا نیرویی است که در ترتیبات سیاسی آینده افغانستان نمی‌توان آن را نادیده گرفت. نحوه برخورد با طالبان پس از آغاز عقب‌نشینی ایالات متحده در سال 2014 به موضوعی واقعی و عاجل تبدیل شد.
با در نظر گرفتن چنین پیش‌زمینه‌ای چین در عین حال که به حمایت قوی از دولت تازه منتخب افغانستان به رهبری اشرف غنی ادامه می‌دهد، برای میانجیگری و برقراری مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان تماس‌هایی را برقرار کرده است. در سال 2015 چین میزبان نمایندگانی از طالبان و دولت افغانستان برای انجام یک رشته مذاکرات محرمانه بود. در سال‌های بعد در رسانه‌ها درباره سفرهای متعدد طالبان به چین گزارش‌هایی منتشر شدند. از زمانی که دولت ترامپ گفت‌و‌گوهای مستقیم خود را در اواخر سال 2018 با طالبان آغاز کرد، چین نیز بر تلاش‌های خود برای میانجیگری بین‌الافغانی افزود.
در نشست جولای سال 2021 تیانجین که با حضور وانگ‌ئی، وزیر امور خارجه چین و ملاعبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران طالبان برگزار شد، چین برای اولین بار طالبان را به‌عنوان «یک نیروی مهم نظامی و سیاسی» در افغانستان به رسمیت شناخت.
از هنگام بازگشت طالبان به قدرت چین در سطوح مختلف و به مناسبت‌های گوناگون تعاملات فشرده‌ای را با رژیم موقت طالبان برقرار کرده است. چین «انتظاراتی» چهار ماده‌ای را برای تغییر افغانستان اعلام کرد: ساختار سیاسی فراگیر، قطع ارتباط کامل و آشکار از تمام نیروهای تروریستی، سیاست‌های داخلی و خارجی معتدل و حفظ روابط خوب با همسایگان.(14) اینها و دو نکته اول که مهم‌ترین آنها هستند، می‌‌توانند به‌عنوان رهنمود در تعامل چین با طالبان و پیش‌شرط چین برای به رسمیت شناختن افغانستانِ تحت حکومت طالبان در آینده مدنظر قرار گیرند.

در دو دهه گذشته کمک‌های اقتصادی چین به افغانستان عمدتاً بلاعوض و بلاشرط بوده است. بر اساس آمار غیردقیق چین از سال 2001 تا سال 2014 و از سال 2015 تا سال 2017 به ترتیب 1.52 میلیارد یوان و 1.5 میلیارد یوان کمک بلاعوض به افغانستان کرده است.(15) دو پروژه عظیم معدن مس عینک و اکتشاف نفت آمودریا در سال‌های 2008 و 2011 به دلایل متعدد از جمله اکتشافات باستان‌شناسی، تملک زمین، مشکلات اداری و نگرانی‌های امنیتی هرگز آغاز نشدند. اگر چه چین و افغانستان در سال 2016 تفاهمنامه همکاری را در مورد پروژه BRI (جاده ابریشم جدید) امضا و چین و پاکستان توافق کردند کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان را در سال 2018 به افغانستان گسترش بدهند، اما در عمل هیچ پیشرفتی حاصل نشد. چین سومین شریک تجاری افغانستان پس از پاکستان و ایران است. حجم تجارت دوجانبه این دو کشور در سال 2020، 550 میلیون دلار بود. واردات چین از افغانستان عمدتاً محصولات کشاورزی از جمله آجیل کاج، زعفران و انار است. از زمان خروج کامل ایالات متحده از افغانستان، چین تمایل و آمادگی خود را برای کمک به بازسازی و عمران این کشور جنگ‌زده ابراز کرده است. با این همه چین در این زمینه عجله‌ای ندارد و رویکرد گام به گام را ترجیح می‌دهد.
در حال حاضر چنین به نظر می‌رسد چین بیشتر روی کمک‌های بشردوستانه تمرکز کرده است، زیرا متعهد شده که 200 میلیون یوان (31 میلیون دلار امریکا) کمک‌های بشردوستانه اضطراری شامل غذا، مواد سوختی برای زمستان سرد، دارو و سه میلیون دوز واکسن کووید ـ 19 را ارسال کند. همچنین چین تمایل خود را برای افزایش کمک‌های عمرانی از جمله سرمایه‌گذاری در پروژه‌های معیشتی مانند حفر چاه‌های آب ابراز کرده است.(16) این کشور دوباره ارتباط باربری هوایی با افغانستان را شروع کرده است. همچنین تجارت دوجانبه بیش از 1700 تن آجیل کاج افغانستان از نوامبر سال 2021 به چین از سر گرفته شد.
با این حال سرمایه‌گذاری‌های کلان در بخش معدن، راه‌آهن و سایر پروژه‌های زیرساختی به‌گونه‌ای که خیلی‌ها انتظارش را دارند، شاید هنوز در دستور کار چین نباشد. وانگ‌ئی، وزیر امور خارجه چین در دیدار با امیرخان متقی، سرپرست وزارت امور خارجه دولت موقت طالبان، در نشست 26 اکتبر سال 2021 صراحتاً گفت همکاری بیشتر در زمینه بازسازی اقتصادی افغانستان و ارتباط منطقه‌ای به ثبات وضعیت امنیتی افغانستان بستگی دارد.(17) سوای نگرانی از اوضاع امنیتی افغانستان، عدم به رسمیت شناخته شدن بین‌المللی رژیم طالبان و نیز تحریم‌های بین‌المللی علیه این کشور خطر سرمایه‌گذاری‌های خارجی را افزایش داده است. علاوه بر این، سرمایه‌گذاران چینی به علت تجربه ناموفقی که در گذشته در سرمایه‌گذاری در صنعت معدن افغانستان داشتند، محتاط‌تر شده‌اند. آخرین، اما نه کم‌اهمیت‌ترین مشارکت چین در اقتصاد افغانستان تنها زمانی میسر است که افغانستان برنامه‌ای را برای بازسازی و عمران خود در پیش بگیرد که تدوین چنین برنامه‌ای زمانبر خواهد بود.

چین اصرار دارد سازمان ملل متحد در موضوع افغانستان نقش رهبری را به عهده بگیرد. در دهه گذشته چین نیز به‌طور فعال در تعدادی از مکانیسم‌ها (سازکارها)ی چندجانبه مشارکت داشته است. برای مثال چین در سال 2017 میزبان چهارمین کنفرانس وزیران فرایند استانبول درباره افغانستان بود. چین این همایش را در سال 2012 ایجاد کرد و در سال 2017 آن را به سطح وزرای خارجه ارتقا داد و به ایالات متحده، پاکستان و افغانستان پیوست تا پیشگامی گروه هماهنگی چهارجانبه را در سال 2016 داشته باشد. در دوران پس از خروج امریکا از افغانستان، چین به دلایل زیر به همکاری‌های منطقه‌ای در ایجاد ثبات در افغانستان اهمیت بیشتری می‌دهد. اول اشتیاق و علایق ایالات متحده و متحدانش نسبت به افغانستان به‌طرز چشمگیری کاهش پیدا کرده است. دوم رقابت قدرت‌های بزرگ، کارآیی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای چندجانبه را مختل می‌سازد. سوم کشورهای منطقه جز پذیرش مسئولیت‌ها گزینه‌ای ندارند، زیرا آنها اغلب اولین کسانی هستند که از هرج و مرج در افغانستان در رنجند. چهارم سلامت اقتصاد افغانستان بستگی به ادغام آن در منطقه دارد. به‌عنوان مثال به دلیل ناهمواری زمین در کریدور واخان مسیرهای زمینی از طریق آسیای مرکزی یا پاکستان بسیار بهتر و عملی‌تر از اتصال مستقیم بین چین و افغانستان است. چین در سال‌های اخیر به دنبال راه‌اندازی خدمات حمل بار با قطار با افغانستان از طریق قزاقستان و ازبکستان بوده است.
در نتیجه یک مکانیسم (سازکار) جدید یعنی نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان، از جمله چین، ایران، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان در 8 سپتامبر سال 2021 راه‌اندازی شد. در نشست دوم در اکتبر روسیه هم که از نفوذی عرفی و مرسوم برخوردار است، شرکت کرد، اما این کشور با افغانستان مرز مشترک ندارد. علاوه بر این شی جینگ پینگ، رئیس‌جمهور چین، از طریق ویدیوکنفرانس در نشست سران در مورد افغانستان که به‌طور مشترک توسط سازمان همکاری شانگهای (SCO) و سازمان پیمان امنیت جمعی (SCTO) در 17 سپتامبر برگزار شد، شرکت کرد. در 21 تا 22 سپتامبر فرستادگان ویژه چین، روسیه و پاکستان به افغانستان سفر و با دولت موقت طالبان و نیز رئیس‌جمهور سابق افغانستان، حامد کرزای و رئیس سابق شورای عالی آشتی ملی، عبدالله عبدالله گفت‌و‌گو کردند. چین به حمایت از فرمت مسکو، پلتفرمی به رهبری روسیه در مورد افغانستان که در سال 2017 معرفی شد، ادامه می‌دهد. همچنین چین در نشست نوامبر «تروئیکا پلاس» که شامل پاکستان، چین، روسیه و ایالات متحده بود شرکت کرد. چین مانند بسیاری دیگر از کشورهای منطقه تا حدی برای همکاری‌های بین‌المللی درباره افغانستان، به‌خصوص با ایالات متحده آمادگی دارد.

نقش چین در افغانستان هم پیچیده و هم محدود است. چین در مقایسه با دیگر کشورهای همسایه افغانستان کمترین پیوند فرهنگی و اجتماعی را از خود نشان داده و جز میانجیگری در مذاکرات بین‌الافغانی در گذشته هرگز در امور داخلی افغانستان دخالت نکرده است. از یک سو نفوذ چین در افغانستان اندک بوده و از سوی دیگر نقش چین به علت موقعیت جدا بودنش از این‌گونه مسائل پررنگ شده است. با فعال‌تر شدن چین در مورد افغانستان، سیاست افغانستان در دوره جدید با چالش‌های متعددی روبه‌رو شده است.

طالبان بلافاصله پس از تصرف کابل تعهدات دلگرم‌کننده‌ای را برای ایجاد یک دولت فراگیر قطع رابطه با تروریسم، عفو مخالفان و احترام به حقوق زنان پذیرفت. پس از گذشت شش ماه دنیا همچنان منتظر است ببیند آیا طالبان می‌تواند به تعهدات خود عمل کند یا نه. فقدان نمایندگی دولت موقت که در 7 سپتامبر سال 2021 تشکیل شد، بسیاری از کشورهای دنیا را مأیوس کرد. در حالی که قطع رابطه طالبان با گروه‌های تروریستی مختلف زمان می‌برد، خود طالبان هم با تهدید تروریسم فزاینده‌ای از سوی دولت اسلامی خراسان که به نام ISIS-K شناخته می‌شود روبه‌روست. علاوه بر این برای بازگشت دختران به مدرسه و زنان به سر کار موانع بزرگی وجود دارند. انتظار لیبرال شدن طالبان امری غیرواقعی است. با این حال با حمایت چین از یک مدل حکومتداری مناسب در افغانستان لازم است افغانستان تحت حاکمیت طالبان از معیارهای اسلامی بین‌المللی پیروی کند تا به رسمیت شناخته شود. در عین حال حکومتی که از فراگیری استقبال کند، ثبات و وحدت افغانستان را تضمین خواهد کرد. انشعاب داخلی در حال ظهور در داخل طالبان آن‌گونه که در رسانه‌های غربی گزارش شده است، امکان دارد وضعیت را پیچیده‌تر کند.

هرچند همسایگان منطقه‌ای افغانستان در زمینه ثبات و وحدت افغانستان اشتراک منافع دارند، اما انتظارات راهبردی مشخص و متفاوتی دارد که برخی از آنها حتی با یکدیگر در تضاد هستند. ظاهراً پاکستان با رژیم طالبان مشکلی ندارد و دنیا را ترغیب می‌کند که به‌جای منزوی کردن طالبان با آن تعامل کند. ایران در عین حال که تعامل با افغانستان را شروع کرده است، اما به علت فقدان نمایندگی اقلیت‌ها در مورد دولت موقت افغانستان ملاحظاتی دارد. نحوه رفتار طالبان با جامعه شیعه هزاره، به‌طور قابل توجهی سیاست ایران در قبال افغانستان در دوره جدید را مشخص خواهد کرد. تاجیکستان تنها همسایه افغانستان است که تا امروز به سمت دولت موقت طالبان دست دراز نکرده است. گفته می‌شود تاجیکستان به نیروهای باقی‌مانده ضد طالبان کمک می‌کند و حقوق تاجیک‌های قومی افغانستان را زیاد کرده است.(18) همچنین افغانستان در رقابت هند و پاکستان هم درگیر است. پاکستان و هند «اهداف متقابل منحصر به فردی را در افغانستان دنبال می‌کنند.»(19) برای پاکستان داشتن روابط خوب با افغانستان «عمق راهبردی» مناسبی را در رقابت با هند برای افغانستان تأمین می‌کند. برای هند داشتن روابط خوب با افغانستان برای تلاش این کشور به خاطر محاصره پاکستان مفید است. بنابراین پاکستان تسلط طالبان بر افغانستان را رشد مثبتی تلقی می‌کند، در حالی که از نظر هند این یک اختلال است. چگونگی رقابت بین هند و پاکستان در افغانستان پیامدهایی خواهد داشت، از جمله این که در نقش افغانستان در سازمان همکاری شانگهای محدودیت ایجاد خواهد کرد. در سطح جهانی رقابت قدرت‌های بزرگ چالش‌هایی را برای همکاری‌های بین‌المللی در افغانستان ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این بی‌میلی غرب به تعامل با طالبان و تحریم‌های مالی اعمال شده توسط ایالات متحده و برخی نهادهای بین‌المللی، بحران انسانی را در افغانستان پیچیده‌تر کرده است و نه تنها به افراد نیازمند آسیب می‌رساند، بلکه ناخواسته به نفع تندروها نیز می‌شود.

چین در سیاست خارجی از اصل عدم مداخله در امور دیگران پیروی می‌کند. چین آماده ایفای نقش رهبری در میانجیگری برای پیدا کردن راه‌حل منطقه‌ای نیست، زیرا باید موضع روسیه را در نظر بگیرد و پیدا کردن توازن منافع کشورهای همسایه افغانستان از قبیل منافع تاجیکستان کار دشواری است. علاوه بر این بسیاری از استراتژیست‌ها (راهبردشناسان) چینی هشدار می‌دهند افغانستان «گورستان امپراطوری‌ها»ست و به دولت چین پیشنهاد می‌کنند در درگیر شدن عمیق در موضوع افغانستان احتیاط به خرج بدهد. در جبهه امنیتی چین برای مبارزه با تروریسم، حفاظت از اتباع و پروژه‌های چینی در کشورهای منطقه به آن کشورها وابسته است. تا آنجا که به افغانستان مربوط می‌شود چین روی وعده طالبان درباره مبارزه با تروریسم حساب می‌کند که ممکن است در آینده به همکاری امنیتی دوجانبه تبدیل شود. با این حال چین در مورد حضور نظامی، از جمله پلیس ملی در سرزمین‌های خارجی محتاط است. در حالی که چین در بعد اقتصادی از مزایایی برخوردار است، رویکردهای آن تغییر کرده‌اند. پس از هشت سال اجرا، پروژه‌ BRI (جاده ابریشم جدید) «به دنبال پیشرفت با استانداردهای بالا، پایدار و مردم‌محور» است.(20) بنابراین همکاری چین با افغانستان (از جمله در پروژه BRI) بیشتر روی بهبود معیشت مردم افغانستان و حصول اطمینان از این موضوع که پروژه‌های بزرگ ـ در صورتی که وجود دارند ـ با محیط زیست سازگار و از نظر مالی پایدار باشند، متمرکز شده است.

با ورود افغانستان به دوران پس از امریکا، بازگشت طالبان به قدرت واقعیت جدیدی است. چین به‌عنوان همسایه دیوار به دیوار افغانستان انتظار دارد طالبان انتقال صلح‌آمیزی داشته باشد و مبارزه با تروریسم و ثبات را بر دیگر اهدافی که جامعه بین‌المللی دنبال می‌کند، ترجیح می‌دهد. تعامل چین با طالبان فرصت مناسبی را برای طالبان فراهم می‌کند تا بتواند به تعهدات خود راجع به فراگیری، مدارا، ضد تروریسم بودن و احترام به حقوق زنان عمل کند. چین به ارائه کمک‌های بشردوستانه به افغانستان ادامه می‌دهد، اما روابط اقتصادی دوجانبه را به شرطی تعمیق خواهد کرد که افغانستان امنیت و ثبات را در این کشور تضمین کند. چین برای ارتقای صلح و توسعه در افغانستان با کشورهای منطقه همکاری می‌کند و سازکارهای جدیدی به وجود آمده‌اند. ممکن است چین با اینکه چه کسی نقش اصلی را به عهده می‌گیرد مخالفتی نداشته باشد و از کسانی که می‌توانند به افغانستان کمک کنند تا در مسیر درست حرکت کنند، حمایت کند.
با توجه به پیچیدگی موضوع افغانستان و افزایش فشار راهبردی بر چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام، نقش چین در افغانستان همچنان محدود خواهد بود. ثبات و شکوفایی افغانستان مستلزم تلاش و هماهنگی تمام طرف‌های درگیر است. طالبان باید برای اثبات قابل اعتماد بودن خود و به دست آوردن مشروعیت داخلی و بین‌المللی از طریق ایجاد یک دولت فراگیر و اجرای سیاست‌های مبتنی بر میانه‌روی در این راه گام بردارد و سخن بگوید. کشورهای منطقه باید زمینه‌های مشترک خود را در ثبات و توسعه افغانستان ارتقا ببخشند و در عین حال به دنبال مصالحه بر سر منافع خاص، اما متضاد خود باشند. ایالات متحده و متحدانش باید با طالبان تعامل و به دولت موقت برای غلبه بر بحران انسانی کمک کنند. یک دولت شکست‌خورده در افغانستان تنها باعث ظهور دوباره تروریست‌ها و افراط‌گرایان خواهد شد.
و نکته پایانی اینکه صاحبان مهم، از جمله چین، روسیه و ایالات متحده باید برای جلوگیری از تکرار بدترین سناریو در افغانستان به گفت‌و‌گوهای صریح و روشن با یکدیگر بپردازند.

جستجو
آرشیو تاریخی