در اوت سال 2021 طالبان پس از تصرف قدرت سیاسی در کابل از تأسیس امارت اسلامی افغانستان و 19 روز بعد در 7 سپتامبر دولت موقت را تشکیل دادند. پیروزی طالبان موجب ترس افغانها شد و بسیاری از کشور گریختند. طالبان به انسداد مذهبی، تحمیل محدودیت بر آزادی افراد، اجبار زنان به ماندن در خانه و اعمال انواع و اقسام خشونتهای جسمی و غیرجسمی شهرت دارند. آنان از سال 1996 تا سال 2001 در مصدر قدرت بودند، اما با کمک نیروهای ناتو به رهبری ایالات متحده توسط ائتلاف شمال از قدرت برکنار شدند. از سال 2001 بسیاری از کشورها، ازجمله چین در افغانستان نقش داشتهاند. هیچ کسی انتظار بازگشت طالبان را نداشت، اما این اتفاق افتاده است. در این سناریوی سیاسی کشورهایی که از سال 2001 با افغانستان تعامل داشتند، تلاش میکنند منافعشان را در آن کشور تأمین کنند. چین یکی از آنهاست. در این مقاله سعی شده است درک درستی از تعامل چین با افغانستان ارائه و سیاستهای اخیر چین در قبال افغانستان بررسی شود.
چین در سال 1955 با افغانستان روابط دیپلماتیک برقرار کرد. در سال 1996 با به قدرت رسیدن طالبان چین موقتاً روابط دیپلماتیکش را با افغانستان به حالت تعلیق درآورد. پس از برکناری طالبان از قدرت در سال 2001 چین مجدداً تعامل خود را با کابل آغاز کرد. نقش چین در افغانستان بهطور کلی به دو مرحله تقسیم میشود: بین سالهای 2001 تا 2014 (باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده رسماً اعلام کرد که جنگ افغانستان تا سال 2014 پایان خواهد یافت) و سال 2014 به بعد.
در سال 2002 چین سفارت خود را در کابل بازگشایی کرد و متعهد شد 150 میلیون دلار کمکهای فوری را به افغانستان جنگزده بپردازد. با این همه چین تا حد زیادی از تحولات داخلی افغانستان و روند صلح که ایالات متحده در آن نقش مسلط را ایفا میکرد، فاصله گرفت. سیاست خارجی چین در آن زمان عمدتاً تحت تأثیر راهبرد «پنهان کردن قدرت، به دست آوردن زمان» (taoguang yanghui) بود. بنابراین این کشور در مداخله در امور جهانی احتیاط به خرج میداد. اکثر رسانهها و دانشمندان چینی مانند ژو یونگ بیائو درباره دخالت در اوضاع آشفته افغانستان هشدار دادند تا از مشکل و رقابت غیرضروری با ایالات متحده جلوگیری شود. ژائو هوآ شنگ، کارشناس برجسته چینی درباره افغانستان تأکید کرد که، «افغانستان بهطور سنتی در حاشیه دیپلماسی چین قرار داشت و چین در آنجا نفوذ چندانی نداشت.»(1) در مورد نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ISAF) تحت حمایت شورای امنیت سازمان ملل متحد، سخنگوی وزارت امور خارجه چین، کین گانگ، در سال 2008 روی این نکته تأکید کرد که پکن هرگز سربازی را به خارج از کشور اعزام نخواهد کرد (غیر از عملیات حافظ صلح سازمان ملل متحد) و به نیروهای بینالمللی هم ملحق نخواهد شد. از اینرو چین توسط سازمان ملل متحد در زمینه امنیت «آزاد سوار»ی تلقی شد که از محیط مساعدی که ایساف پدید آورده بود بهره میبرد.
در این دوره کمکهای اقتصادی چین به افغانستان نسبتاً کم تلقی میشد. بر اساس نهاد بررسی مالی اهداکنندگان چین با به عهده گرفتن تعهد 138 میلیون دلار امریکا در زمینه کمکهای عمرانی از سال 2002 تا سال 2009 در رتبه بیست و چهارم قرار داشت. علاوه بر این سرمایهگذاریهای پکن در منابع معدنی افغانستان رشد کمی داشته است. شرکتهای چینی در فاصله سالهای 2008 تا 2011 پروژه معدن مس عینک و پروژه نفت حوضه آمودریا را به عهده گرفتند که پروژه معدن عینک بزرگترین سرمایهگذاری خارجی چین در افغانستان بود. به هر حال بهخاطر تلاشهای فرهنگی برای حفظ آثار و اختلافات بین چین و افغانستان در زمینه استخراج معادن این دو پروژه برای مدت طولانی متوقف ماندهاند.
در اواخر این دوره چین برای تقویت روابط دوجانبه با افغانستان اقدامات مهمی را انجام داد. بهعنوان مثال چین همکاری همهجانبه خود را در قالب مشارکت تعاونی راهبردی با افغانستان ارتقا داد و در سال 2012 این کشور را رسماً بهعنوان ناظر در سازمان همکاری شانگهای (SCO) پذیرفت. با وجود این نقش چین در فاصله سالهای 2001 تا 2014 در افغانستان محدود بود.
چین رویکرد و سیاست خود را در قبال افغانستان پس از سال 2014 به دو دلیل تعدیل کرد. اول، چین سیاست خارجی خود را برای رویکردی فعالتر در ارتقای دیپلماسی همسایگی تغییر داد. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، در سال 2013 مفاهیم دوستی، صمیمیت، منافع متقابل و جامعیت و فراگیری در قبال همسایگان کشورش را مطرح کرد. او در همایش مرکزی کار مرتبط با امور خارجی گفت که چین باید دیپلماسی همسایگی خود را ارتقا دهد و همسایگی دوستانه، امن و مرفه را تقویت سازد. دو سال بعد در سال 2015 چین مشارکت فعال در حکمرانی منطقهای را هم بهعنوان یکی از ارکان راهبردی امنیت خود به تصویب رساند.
دوم، مطرح کردن طرح BRI (جاده ابریشم جدید) در سال 2013 باعث برانگیختن منافع پکن در افغانستان و نیز آسیای مرکزی و جنوبی شد. رهبری چین معتقد بود ترویج آشتی و صلح در افغانستان برای حفاظت از داراییهای ارزشمند چین ضروری است. شی همچنین در دیدار فوریه سال 2014 با حامد کرزای، رئیسجمهور افغانستان تأکید کرد که سرنوشت افغانستان پس از سال 2014 ارتباط بیشتری با کشورهای همسایه پیدا خواهد کرد. با تغییر سیاست دولت رسانههای چین در خط مقدم قرار گرفتند و پکن را تشویق کردند تا نقش مهمتری را در افغانستان ایفا کند و چنین استدلال کردند که بهرغم خطر بالای درگیر شدن با افغانستان چین باید در آنجا سرمایهگذاری کند.(2)
در سال 2014 چین برای اولین بار نماینده ویژه را برای رسیدگی به مسائل مربوط به افغانستان تعیین کرد. سون یو شی، نماینده ویژه چین در امور افغانستان اشاره کرد چین باید در امور افغانستان نقش بزرگتری را ایفا کند. اهمیت چین برای افغانستان را میتوان با این واقعیت درک کرد که اشرف غنی پس از آنکه در سال 2014 بهعنوان رئیسجمهور جدید انتخاب شد، چین را بهعنوان اولین کشوری که به آن سفر کرد برگزید. در جریان دیدار غنی پکن و کابل در بیانیهای مشترک بر تقویت مشارکت راهبردی و همکاری چین و افغانستان تأکید کردند. بلافاصله پس از این دیدار چین کمکهایش به افغانستان را افزایش داد. در فاصله سالهای 2001 تا 2013 کل کمکهای چین به افغانستان از 326.7 میلیون دلار کمتر بود، ولی تنها در سال 2014، 81.7 میلیون دلار به افغانستان کمک کرد و قول داد در ظرف سه سال آینده 245 میلیون دلار به افغانستان کمک کند. همچنین چین حمایتهای چندجانبه از افغانستان را شروع کرد. نشست وزرای خارجه فرایند استانبول به میزبانی چین در سال 2014 اولین همایش بینالمللی با مشارکت افغانستان بود. در این نشست چین افغانستان را بهعنوان «قلب آسیا» معرفی کرد و پیشنهاد تقویت و تسریع روابط منطقهای داد. در سال 2016 چین برای راهاندازی گروه هماهنگیهای چهارجانبه (QCG) که نقشه راه و گامهای مشخصی را برای گفتوگوی صلح بین دولت افغانستان و طالبان طراحی میکرد، با افغانستان، پاکستان و ایالات متحده همکاری کرد. همچنین چین کوشید نقش پاکستان را بهعنوان بازیگر اصلی و ضروری و برای همکاری در زمینه تشکیل ائتلاف پکن ـ کابل ـ اسلامآباد برجسته کند. با توجه به شبه اتحاد چین و پاکستان و پیوندهای ویژه پاکستان با طالبان چین در سال 2017 نشست وزرای خارجه چین، پاکستان و افغانستان را برگزار و تصریح کرد آشتی، اتصال به یکدیگر و مبارزه با تروریسم سه رکن همکاریهای سهجانبه هستند. در دومین نشست سهجانبه وزرای خارجه در سال 2018 سه کشور یادداشت تفاهمی (MOU)درباره مبارزه با تروریسم امضا کردند تا بدون دخالت مستقیم از منافع امنیتی چین محافظت کنند.
زمانیکه کابل در ماه مه سال 2016 تفاهمنامهای را برای پیوستن به BRI (جاده ابریشم جدید) با پکن امضا کرد، چین برای دخالت دادن افغانستان در این زمینه موفق شد. متعاقباً افغانستان به عضویت بانک سرمایهگذاری زیرساختی آسیایی به رهبری چین درآمد و این اقدام او را به لایههای اقتصادی پکن نزدیکتر کرد. در سال 2017، وانگئی، وزیر امور خارجه چین پیشنهاد کرد کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان به افغانستان گسترش یابد. در راستای این پیشنهاد چین، پاکستان و افغانستان در سال 2019 برای ساخت بزرگراه کابل ـ پیشاور موافقت کردند. افتتاح کریدور هوایی افغانستان ـ چین در نوامبر سال 2018 برای ارتباطات تجاری بین دو کشور مسیرهای بیشتری را گشود. همچنین افغانستان در سال 2019 در دومین مجمع کمربند و جاده** برای همکاریهای بینالمللی شرکت کرد و به عضویت مشارکت انرژی BRI (جاده ابریشم جدید) چین درآمد.
چین سیاست خود را در قبال افغانستان تنظیم و ارائه کمکهای نظامی به این کشور جنگزده شروع کرد. اولین دسته از کمکهای نظامی چین که در سال 2016 به افغانستان داده شد، بخشی از طرح پکن برای ارائه میلیونها دلار کمک مالی به کابل برای مبارزه علیه تروریسم بود. چین از سال 2016 تا سال 2018 بیش از 70 میلیون دلار به دولت افغانستان کمک نظامی کرد. علاوه بر این چین در سال 2016 رهبری ایجاد مکانیسم (ساز و کار) همکاری و هماهنگی چهارجانبه ضد تروریسم را با مشارکت نیروهای مسلح افغانستان، چین، پاکستان و تاجیکستان را به عهده گرفت. چین به افغانستان کمک کرد تا سربازانش را آموزش بدهد و طبق گزارشها یک «تیپ کوهستانی» را در کریدور واخان تشکیل بدهد. با وجود این چین همچنان مصر است سربازان چینی را در افغانستان مستقر نکند.
بعد از امضای توافقنامه صلح دوحه با طالبان در فوریه سال 2020، ایالات متحده تصمیم گرفت نیروهایش را از افغانستان جنگزده بیرون ببرد و انتظار میرفت که قبل از اول مه سال 2020 این کشور را ترک کند. اندکی پس از روی کار آمدن جو بایدن بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده در 31 اوت سال 2021 پایان جنگ را اعلام کرد. چین با بهرهبرداری از عقبنشینی راهبردی ایالات متحده با در نظر گرفتن تحولات مختلف مربوطه تعامل خود را با مسائل افغانستان تسریع کرد.
هر چند در 20 سال گذشته وضعیت افغانستان بهشدت تغییر کرده است، اما منافع و علایق چین اساساً همچنان دستنخورده باقی ماندهاند. از لفاظیهای مقامات چینی در مناسبتهای مختلف معلوم است که نگرانی اصلی چین در افغانستان همچنان تهدید «سه شر» تروریسم، جداییطلبی و افراط گرایی مذهبی است که توسط جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) برای منطقه خودمختار سین جیانگ اویغور ایجاد میشود. پژوهشگران چینی مانند ژائو هوآ شنگ قبول دارند که بزرگترین شرط چین برای حضور در افغانستان امنیت است و سایر منافع ثانویه هستند. با توجه به وضعیت ناپایدار کنونی در افغانستان چین بهجای حداکثری کردن بازده در افغانستان همچنان سیاست کاهش خطرات را دنبال میکند.
جدول شماره 1:تجارت دوجانبه چین و افغانستان و سرمایهگذاری مستقیم خارجی
با وجود مشارکت چین و امضای تفاهمنامه دربارهBRI (جاده ابریشم جدید)، علایق اقتصادی چین در افغانستان محدود باقی مانده است (جدول شماره 1) به خاطر نگرانیهای امنیتی، سرمایهگذاریهای چینی در افغانستان در مقایسه با پاکستان بسیار کم بوده است.
آخرین و مهمترین پروژه چین در افغانستان احتمالاً ساخت 1400 آپارتمان در کابل در سال 2020 بود. براساس گزارشها در ماه مه سال 2021 گروهی از شرکتهای چینی برای سرمایهگذاری 400 میلیون دلاری در پروژه تولید برق با سوخت زغالسنگ با دولت افغانستان مذاکره کردند، ولی این پروژهها کماکان در مرحله مقدماتی هستند. علاوه بر این روند سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در افغانستان و حجم تجارت دوجانبه بین این دو کشور نزولی بوده است. با اینکه چین یکی از بزرگترین شرکای تجاری افغانستان است، اما سهم آن در کل حجم تجارت افغانستان زیاد نیست. براساس گزارش اداره مرکزی آمار افغانستان در سالهای 2019 و 2020 سهم چین در کل واردات و صادرات افغانستان به ترتیب تنها 17 درصد و 3.6 درصد بوده است.(4) برای شرکتهای چینی فرقی نمیکند کدام رژیم افغانستان را اداره میکند، بلکه این نکته برایشان اهمیت دارد که آیا کسانی که قدرت را در دست دارند از سرمایهگذاری استقبال میکنند یا نه. چنانچه وضعیت امنیتی افغانستان بهتر شود، بدیهی است سرمایههای دولتی و خصوصی چین به سمت آن کشور سرازیر خواهند شد.
با وجود انتقاد چین از ایالات متحده به علت دخالت غیرمسئولانه آن کشور در افغانستان حضور ایالات متحده دستکم برای حفظ تعادل ظریف بین دولت افغانستان و طالبان برای پکن مفید بود.
خروج ایالات متحده از افغانستان ممکن است به ضرر پکن باشد. پس از آنکه در سال 2020 دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده اعلام کرد نیروهای امریکا را از افغانستان بیرون خواهد برد، این کشور شاهد افزایش روزافزون خشونتها و درگیریها بوده است. پس از آنکه بایدن اعلام کرد نیروهای ایالات متحده از افغانستان خارج خواهند شد، خشونت بیشتر هم شد. براساس گزارش میانه سال مأموریت کمکرسانی سازمان ملل متحد در افغانستان در این کشور تا ژوئیه سال 2021، بیش از 1600 نفر غیرنظامی کشته شدند که نسبت به زمان مشابه در سال 2020، 47 درصد افزایش داشته است. به علت افزایش این خشونتها پروژههای چینی در افغانستان با تهدیدات امنیتی مواجه شدند. خشونت به شهرهای پاکستان، از جمله کویته و کراچی سرریز شد و پروژهها و اتباع چینی مورد حمله قرار گرفتند. در ژوئیه سال 2021 در یک حمله تروریستی در شمال پاکستان چندین کارگر چینی کشته شدند که شدیدترین حادثه تلقی شد. گمان میرود تحریک طالبان پاکستان پشت این قضیه باشد. اندرو اسمال، کارشناس آسیا در روابط افغانستان ـ پاکستان ـ چین معتقد است منافع چین در آسیای مرکزی در مقایسه با منافع اقتصادی آن کشور در افغانستان مهمتر است.
چین در مقایسه با سیاستش در فاصله سالهای 2014 و 2020 براساس وضعیت موجود افغانستان اقدامات سیاستی خاصی را در افغانستان انجام داده است. نظر به نقش طالبان در سیاست داخلی افغانستان تغییر آشکاری در رویکرد چین نسبت به این کشور دیده میشود.
چین بهمنظور حفظ انعطافپذیری راهبردی خود مدتهاست «راهبرد شرطبندی مضاعف» را اتخاذ کرده و همزمان روابطش را با دولت افغانستان و طالبان گسترش داده است. در نتیجه هم کابل و هم طالبان برای پیگیری منافعشان چین را شریک ارزشمندی میدانند. چین در مجامع عمومی روابط عادی دیپلماتیکش را با دولت افغانستان حفظ و در عین حال بهصورت خصوصی با طالبان گفتوگو میکند. رهبران طالبان از سال 2014 مرتباً از چین بازدید کردهاند. طالبان در اوایل سال 2016 وعده خود مبنی بر حفاظت از پروژههای معادن معدنی چین را تکرار کرد. در آن زمان پکن طالبان را بهعنوان نامزد سیاسی بالقوه و بخشی از دولت ائتلافی آینده افغانستان به رسمیت شناخت. مقامات چینی روی این نکته تأکید کردند که چین در وهله اول از طالبان میخواهد به خشونتها پایان دهد، از تروریسم و پناه دادن به افراط گرایان اسلامی اجتناب کند. سهیل شاهین، سخنگوی طالبان، قول داد طالبان چین را «دوست» خود میداند و در مورد سرمایهگذاری در کارهای بازسازی، مذاکراتی را با پکن آغاز کرد. این اطمینانسازی پکن را راضی کرد. چین بعداً و در ژوئیه سال 2021 میزبان نمایندگان طالبان برای شرکت در نشستی بود که طی آن چین طالبان را بهعنوان نیروی نظامی و سیاسی محوری در افغانستان پذیرفت و نقش مهم طالبان را در روند بازسازی این کشور تصدیق کرد. در مقایسه با سفرهای قبلی که بهصورت مخفی صورت میگرفتند، چین در ژوئیه سال 2021 میزبان طالبان بود و برای اولین بار این خبر را رسماً گزارش داد که نشاندهنده حسن نیت این کشور در مورد عادیسازی روابط با طالبان است. از زمانی که بایدن طرح بازگرداندن سربازان امریکایی به خانه را مطرح کرد، چین دیپلماسی منطقهای با محوریت افغانستان را ترویج و بهعنوان میانجی کلیدی با هدف ایجاد هماهنگی بین روابط و دستیابی به اجماع ذینفعان مهم منطقهای عمل کرد. در دومین نشست وزرای خارجه چین و آسیای مرکزی در سال 2021 پکن بهمنظور ارتقای ارتباط و امنیت منطقهای بیانیه مشترکی را درباره افغانستان منتشر کرد. وانگئی، وزیر امور خارجه چین در چهارمین گفتوگوی سهجانبه وزرای خارجه چین، افغانستان و پاکستان پنج پیشنهاد را به بحث گذاشت که یکی از آنها هدایت طالبان برای بازگشت به جریان اصلی سیاسی است. در نشست سازمان همکاری شانگهای که در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان برگزار شد، وانگیی درباره مسأله افغانستان بحث و ابراز امیدواری کرد که افغانستان ترتیبات سیاسی فراگیر را ایجاد و سیاستهای اسلامی معتدل را دنبال و روابط دوستانهای را با همه کشورهای همسایه برقرار کند. همچنین پکن در کنفرانس بینالمللی صلح افغانستان در سال 2021 که در قطر برگزار شد، شرکت کرد و با سایر کشورها در این زمینه که روند صلح افغانستان باید تسریع شود و جامعه جهانی هیچ دولتی را که برای به دست گرفتن قدرت در افغانستان از نیروی نظامی استفاده کند به رسمیت نمیشناسد، به اجماع رسید.
بهمنظور ایجاد ثبات در افغانستان پکن حتی موافقت کرد که با وجود رقابتهایش با واشنگتن همکاری با ایالات متحده را گسترش دهد. در دوران دولت ترامپ چین در چند رایزنی چندجانبه با ایالات متحده همکاری کرد. با این حال این همکاری دوجانبه کماکان ضعیف باقی مانده است. در راهبرد ایالات متحده در قبال افغانستان به نقش چین و روسیه اشارهای نشد و در عوض روی کشورهای دیگر تمرکز شده است. آلیس ولز، دستیار موقت وزیر امور خارجه ایالات متحده در آسیای جنوی و مرکزی، حتی از چین به خاطر اینکه بهطور واقعی در توسعه افغانستان نقش نداشته و کمک بلاعوض قابلتوجهی را ارائه نکرده است انتقاد کرد. در مارس سال 2020 ترامپ تهدید کرد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را برای تمدید مأموریت کمکرسانی به افغانستان وتو خواهد کرد، زیرا در آن به BRI (جاده ابریشم جدید) اشاره شده بود.(5) بایدن این معضل را تغییر داد. در تفکر راهبردی بایدن ظاهراً دیپلماسی، توسعه و راهبردهای اقتصادی ستونهای اصلی سیاست خارجی ایالات متحده هستند و زور آخرین راهحل محسوب میشود. به این ترتیب بایدن ابراز امیدواری کرد که سایر کشورها از افغانستان حمایت بیشتری بکنند و تمایلش را برای همکاری با روسیه و چین نشان داد. در مواجهه با تغییر موضع ایالات متحده چین نیز رویکردش را تعدیل کرد. در آوریل سال 2021 چین و نیز ایالات متحده، روسیه و پاکستان در نشستی چهارجانبه شرکت و بیانیه مشترکی را صادر کردند و خواهان تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان شدند. در پایان ماه ژوئیه وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده از چین بازدید کرد و طرفین درباره مسأله افغانستان تبادل نظر کردند. چین پذیرفت فضای کافی برای همکاری در این زمینه وجود دارد.
پس از اعلام پیروزی طالبان در کابل چین بلافاصله با ایالات متحده تبادل نظر کرد. چین معتقد بود در مواجهه با کانونهای بحرانی منطقهای، چین و ایالات متحده باید هماهنگی و همکاریشان را تقویت کنند.
با این حال چین برای تحقق همکاریهای چین و ایالات متحده درباره افغانستان پیششرطی را تعیین و روی این مسأله پافشاری کرد که ایالات متحده باید جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد و از انتقال نظام سیاسی امریکایی به افغانستان بهمنظور رفع موانع برای روابط چین ـ ایالات متحده پرهیز کند. با این دیپلماسیهای چندجانبه که چهارچوبی نهادینه شده را برای شفافسازی منافع مشترک و رفع اختلافات و نیز تقسیم بار مشکلات فراهم میسازند، چین دیگر در مواجهه با بیثباتی منطقهای تنها نیست.
در سطح حکومتداری منطقهای دولت چین تصریح میکند که در حکومتداری داخلی افغانستان و تأمین کالاهای ضروری در دوران بحران با هدف ایجاد تصویر ذینفع مسئول مشارکت خواهد کرد که کاملاً با تصویر قدرتهای فرامنطقهای قبلی یعنی اتحاد جماهیر شوروی پس از سال 1979 و ایالات متحده پس از سال 2001 تفاوت دارد. در طول 40 سال گذشته اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده هر دو در پویش خود در افغانستان شکست خوردند و این نکته به دولت چین یادآوری کرد که نباید افغانستان را در چنان رویکرد سلطهجویانه و حمایت از عوامل مشابهی درگیر کند. این رویکرد تضمین میکند که چین همانطور که مقامات آن فرض میدانند، هرگز تلاش نخواهد کرد تا به «سومین» یا امپراطوری جدیدی تبدیل شود که شکست خواهد خورد. چین در تعامل با افغانستان رویکرد حکومتداری منطقهای را برگزیده است. در مرحله اولیه گسترش کووید ـ 19 در جنوب آسیا، چین تدارکات پزشکی لازم را در اختیار کشورهای منطقه قرار داد. چین اولین سری واکسنها و داروها را در آوریل سال 2020 و در مجموع شش مجموعه را تا اواخر سال 2020 به افغانستان تحویل داد و نیز بیش از 13 هزار تن مواد غذایی را برای افغانستان فرستاد.(6) چین پس از رهایی از بیماری همهگیر کووید ـ 19 دیپلماسی ارسال واکسن را به کشورهای همسایه آغاز کرد و 700 هزار دوز واکسن را به کابل فرستاد و مشارکت در طرح کمربند و جاده را برای همکاری در زمینه ارسال واکسن کووید ـ 19 راهاندازی کرد که بهعنوان پلتفرمی برای تضمین دسترسی کشورهای کوچک به واکسن عمل میکند. علاوه بر این چین از سال 2020 برای مبارزه با کووید ـ 19 چهار نشست با کشورهای جنوب آسیا ترتیب داده و افغانستان در سه جلسه از این نشستها شرکت کرده است. در آخرین جلسهای که در آوریل سال 2021 برگزار شد، چین تصمیم گرفت صندوق ذخیره اضطراری چین و کشورهای آسیای جنوبی، مرکز کاهش فقر و توسعه تعاونی را راه بیندازد و مجمع همکاری تجارت الکترونیکی را برای کاهش فقر در مناطق روستایی برگزار کند. با توجه به اینکه بیماری کووید ـ 19 همچنان شایع است، دولت چین در نظر دارد گفتوگو را بهعنوان مکانیسم (ساز و کار) عادیسازی توسعه دهد تا افغانستان بتواند در درازمدت از آن بهرهمند شود.
هر چند طالبان به قدرت بازگشته، اما با مشکلات بزرگ داخلی و اقتصادی مواجه شده است. سراجالدین حقانی، معاون رهبر طالبان تصدیق کرد، «حمایت جامعه جهانی از افغانستان بسیار مهم خواهد بود. پس از خروج ایالات متحده شرکای بینالمللی میتوانند نقش سازندهای را در توسعه و بازسازی افغانستان پس از جنگ ایفا کنند.»(7) در سطح اقتصادی شاید چین تمایل داشته باشد که بهعنوان تأمینکننده مالی و تسهیلکننده در بازسازی آینده افغانستان عمل کند. با توجه به موقعیت راهبردی افغانستان و منابع غنی معدنی، چین برای سرمایهگذاری در افغانستان از طریق شرکتهای دولتی و شرکتهای خصوصی فرصت دوبارهای را به دست آورده است. بر اساس آمار وزارت تجارت جمهوری خلق چین در حال حاضر 14 شرکت بزرگ چینی که با حوزههای کلیدی مانند مخابرات، انتقال برق و ساخت و سازهای جادهای و مسکن سر و کار دارند، در افغانستان فعالیت میکنند. در گام بعدی شرکتهای چینی بیشتر بر توسعه زیرساختهای کمیاب افغانستان متمرکز خواهند شد. بهرغم ابهامات بسیار زیاد طبق گزارشها شرکتهای دولتی و خصوصی چین مشتاقند از بازار افغانستان بهره ببرند و نقش بزرگتر را ایفا کنند. چین ضرورت همگامی با زمان و کنار گذاشتن طرز فکر محافظهکارانه و ثابت طالبان را تشخیص داد که نشاندهنده ارزیابی در حال تحول درباره وضعیت افغانستان و قصد برقراری تماس بیشتر با دولت تحت رهبری طالبان است.
از نگاه پکن تزریق سرمایهگذاری در افغانستان پیامدهای سیاسی بیشتری در رقابت راهبردی چین با ایالات متحده دارد. پکن با شکست رقیبش در پروژههای 840 میلیارد دلاری در افغانستان میخواهد موفقیتش را در مدل توسعه منحصر به فردش بهعنوان قدرت مسئول اثبات کند. اگر پکن در این زمینه موفق شود، این مدل تأثیری مثالزدنی در جذب سایر کشورهای منطقه برای پیوستن به BRI (جاده ابریشم جدید) خواهد داشت. این قضیه به پکن کمک میکند تا اعتباری منطقهای را به دست بیاورد، زیرا چین قصد دارد به دنیا ثابت کند رویکرد او بهتر از ایالات متحده و بهتر از آن کشور است.
با توجه به اینکه برخی از کشورهای غربی امکان اعمال تحریمها را بر طالبان رد نمیکنند، گسترش «دوستی» پکن باعث میشود تعامل اقتصادی این کشور برای افغانها قابل قبولتر باشد. علاوه بر این الحاق افغانستان به شبکه ارتباطی منطقهای پکن در رقابت با هند که براساس توافقنامههای ترانزیتی سال 2016، افغانستان را دروازهای به بندر چابهار و یک گره کلیدی کریدور بینالمللی شمال ـ جنوب میداند دست برتر را میدهد، اما پیروزی طالبان دهلی را در تنگنا قرار داد. هند در قبال طالبان سیاست عدم تعامل را اتخاذ کرده است و پس از حادثه ربودن یک هواپیمای هندی در سال 1999 طالبان را تهدید امنیتی بالقوه تلقی میکند. با این حال پس از کنار گذاشته شدن طالبان از قدرت هند در افغانستان سرمایهگذاریهای هنگفتی را انجام داد. امروزه هند تلاش میکند با طالبان ارتباط برقرار کند، اما تأخیر در برقراری تماس بهسختی میتواند روابط دوجانبه را در کوتاه مدت به مسیر عادی سوق دهد. در مقایسه با هند چین تماسهای مکرری با طالبان داشته و از روابط حسنه با پاکستان هم برخوردار است. با تشدید رقابت چین و هند در جنوب آسیا در حال حاضر پکن در افغانستان تحت رهبری طالبان دست برتر را دارد. افغانستان که طرفدار چین است، به گسترش نفوذ چین و توسعه کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان کمک میکند و از این طریق بر طرح ارتباط منطقهای هند از مسیر افغانستان تأثیر میگذارد. در سطح امنیتی احتمالاً چین تعامل نظامی خود را با افغانستان پایین نگاه خواهد داشت. همانطور که بسیاری از پژوهشگران امریکایی مانند جیسون کمپبل و مایکل دوران اشاره کردهاند، ممکن است چین از این فرصت برای پر کردن خلأ استفاده کند یا همراه با روسیه نیروهایی را بهمنظور ایجاد حوزه نفوذ اعزام کند. با این حال این پیشنهاد بعید به نظر میرسد، زیرا دولت چین معتقد است مأموریتهای حفظ صلح باید در چهارچوب سازمان ملل متحد انجام شوند و هیچ سابقهای در اقدام یکجانبه ندارد. هچنین دولت چین نشان میدهد که مایل است در افغانستان نقش رهبری را ایفا کند، مشروط بر اینکه سازمان ملل متحد این کار را به عهده او بگذارد.
گلوبال تایمز سلسله یادداشتهایی را منتشر کرده بود که در آنها نقش و موقعیت چین در افغانستان پس از خروج ایالات متحده مشخص شده بود. بحث اصلی این است که چین ابداً قصدی برای پر کردن خلأ ایجاد شده توسط ایالات متحده ندارد.(8) تحلیلهای اندیشمندان چینی مانند پان گوانگ و ژو بو نشان میدهند با توجه به گزینههای محدود چین گزینه محتمل آن کشور برگزاری مانورهای ضد تروریسم با روسیه یا با کشورهای آسیای مرکزی در چهارچوب سازمان همکاری شانگهای یا گشتزنی در امتداد کریدور واخان خواهد بود. در واقع چین پس از آغاز عقبنشینی امریکا با ایران و روسیه درباره ثباتسازی در منطقه تبادل نظر کرده بود. چین و روسیه برای تقویت همکاریهای امنیتی حتی رزمایش دوجانبه هم برگزار کردند. در نتیجه ممکن است چین مجبور باشد برای حفاظت از داراییهای اقتصادی خود به متحدی منطقهای چون پاکستان یا سایر ذینفعان وابسته باشد. مدل «پول چین و ارتش کشورهای منطقه» میتواند در تثبیت اوضاع در کشور آسیبپذیر افغانستان نقش مهمی را ایفا کند.
از نظر راهبردی منطقه جنوب غرب آسیای برای اکثر مردم چین منطقه قابل اعتنایی نیست. بسیاری از تحلیلگران سیاسی در پکن بر این باورند که بایدن نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کرد تا در سایر بخشهای آسیا به رقابت با چین و مهار آن کشور بپردازد، یعنی همان تاکتیکی که ایالات متحده پس از خروج از سایگون در دوران جنگ سرد به کار برد. دولت بایدن با توصیف چین بهعنوان «جدیترین رقیب» جهتگیری سیاستش را مشخص کرده بود. کمالا هریس، معاون رئیسجمهور ایالات متحده، در جریان سفرش به جنوب شرق آسیا پس از پیروزی طالبان در افغانستان وعده داد اولویت آنی ایالات متحده خروج از افغانستان است. انتقاد شدید هریس از موضع تهاجمی چین در اقیانوس آرام نارضایتی شدید پکن را برانگیخت. انتظار میرود که چین در واکنش به رقابت فزاینده با ایالات متحده در منطقه روی کشورهای منطقه هند ـ اقیانوس آرام تمرکز بیشتری داشته باشد. به هر حال پکن در افغانستان هم با چالشهای بالقوه مواجه است. هر چند طالبان بارها اعلام کرد که به هیچ گروهی اجازه استفاده از قلمرو افغانستان را برای حمله به چین نخواهد داد، اما به اعتبار این وعدهها اطمینان و اعتباری نیست. اگر خواستههای طالبان برآورده نشوند، تغییر موضع دادن برای آنها کار دشواری نیست. با توجه به این واقعیت که طالبان با جنبش اسلامی ترکستان شرقی روابط عمیقی دارد و حتی بسیاری از ستیزهجویان این گروه در افغانستان زندگی میکنند، چین در اینکه آیا طالبان به وعدههای خود عمل خواهد کرد یا نه، بهشدت ابراز نگرانی کرده بود. حضور اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی در افغانستان در حالی که چشماندازی هم برای خروج کامل آنها از این کشور وجود ندارد، بیتردید بر سر راه روابط آینده چین و افغانستان موانعی را ایجاد خواهد کرد. در حالی که این گزاره بهطور گسترده مورد بحث قرار گرفته است که طالبان برای به رسمیت شناخته شدن توسط پکن و حفظ روابط با ثبات با چین ناچار خواهد شد اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی را به پکن تحویل بدهد، اما پکن با توجه به پیوندهای عمیق بین این دو بعید میداند طالبان کاملاً با این گروه قطع رابطه کند.(9) ممکن است پکن شاهد اخراج اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی از خاک افغانستان و دست برداشتن از حمایت از آن گروه توسط طالبان باشد، اما شاید نتواند انتظار داشته باشد که طالبان به او وعدههای بیشتری بدهند. به همین علت تحویل اعضای این گروه را پیشنیاز به رسمیت شناختن دیپلماتیک طالبان قرار نداده است. به هر حال اگر طالبان همچنان ارتباطش را با جنبش اسلامی ترکستان شرقی حفظ کند و تهدیدی برای مرزهای غربی چین باشد، توسعه همکاری بیشتر با افغانستان، همانطور که پاکستان انجام داد، برای چین دشوار خواهد بود. بدتر از آن طالبان با تشدید فشار از سوی همسایه قدرتمندش روبهرو خواهد شد. علاوه بر این گروههای شبهنظامی دیگری نیز در افغانستان فعال هستند که برخی از آنها حتی اقتدار طالبان را هم به چالش میکشند. از اینرو امکان برقراری یک دولت فراگیر تحت رهبری طالبان در افغانستان دور از ذهن است.
منبع اصلی اقتصاد افغانستان کشاورزی و درجه صنعتی شدن آن نسبتاً پایین است. چین برای ارتقای زیرساختها و پروژهها باید از صفر شروع کند. در مواجهه با بدتر شدن اقتصاد افغانستان و تعلیق کمکهای مالی سازمانهای بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ممکن است پکن بودجه کافی برای ارائه کمکهای بشردوستانه مستمر به افغانستان نداشته باشد. در چنین وضعیتی ممکن است شرکتهای چینی علاقهای به توسعه مشارکت تجاری در افغانستان را نداشته باشند، مگر اینکه این کشور تا حدی حکومتداری خوب را رعایت کند.