صفحات
شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱
همسایه شرقی - شماره دو - ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - صفحه ۲۵۰

نسبت طالب و داعش از نگاه یک زندانی شیعه در بگرام

مصاحبه با سید جواد هاشمی بلخابی و رئیس شورای نمایندگان دفاتر مراجع، علما و نخبگان افغانستان

سید جواد هاشمی بلخابی درایران بزرگ شده، درس خوانده و پس از بازگشت به افغانستان و پاکستان با امارت اسلامی ارتباطات زیادی داشته است. در سال‌های اخیر در زندان بگرام با افراد زیادی ازاین جریان از جمله انس حقانی (برادر سراج‌الدین حقانی، وزیر داخله حکومت سرپرست افغانستان) هم سلولی بوده است. روایت او از افکار امارت اسلامی از نزدیک و خواندنی است.

شما از چه وقتی به ایران آمدید و تا کی در ایران ماندید؟
من از زمان شاه آمدم ایران. یتیم بودم و به همراه مادربزرگم به ایران آمدیم. بعد از چند سال به مدرسه امام باقرعلیه‌السلام در منطقه طلاب مشهد رفتم و دروس حوزوی را شروع کردم. نصف روز مدرسه بودم و نصف روز هم برای امرار معاش جارو فروشی می‌کردم. در منطقه ما جاروبافی خیلی رواج داشت و من هم جارو را از خانواده شخصی به نام اصغر آقا می‌گرفتم و می‌فروختم. قبل انقلاب در تظاهرات اعلامیه‌های امام را پخش می‌کردیم. رساله حضرت امام را پخش می‌کردیم. چند بار هم گیر افتادیم و در تظاهرات مجروح هم شدیم. سال 57 مدرسه ما نزدیک مسجد هدایت بود و ما از اولین اعضای بسیج آنجا بودیم. نمره‌های ما برای رئیس حوزه خوب به نظر رسید و ما را سال 59 به قم فرستادند.
در قم مدرسه آیت‌الله مرعشی و مدرسه مؤمنی درس می‌خواندم و یک حجره درآنجا گرفتم. از 27 سال پیش به افغانستان آمدم. من از اول انقلاب و قبل از تشکیل امارت اسلامی در پیشاور پاکستان با طالبان ارتباط داشتم. یکی از اهداف امام ایجاد وحدت اسلامی بود و دراین مسیر شهدا و بهای زیادی پرداخته شده است.
ارتباط شما با طالبان چگونه است؟
از قبل از تشکیل امارت اسلامی تا حال کم و بیش روابط داشتیم. خصوصاً در طول مدت زندان امریکایی‌ها در بگرام، با اعضای مختلف از سرباز تا برخی از رهبران فعلی ارتباط داشتیم و دوستان خوبی برای هم بودیم. غالباً به خاطر عدم تعصبی که در این دوستان وجود داشت با ما به‌عنوان یک طلبه شیعه بزرگ شده در ایران رابطه داشتند و اولاً از ایران از ما می‌پرسیدند، دوم به‌دلیل اینکه یا در جهاد بودند و یا در مدارسی که در آنجا مثل حوزه قم و مشهد علوم جانبی زیادی تدریس نمی‌شده، از ما که به ذوق شخصی مطالعات جنبی زیادی داشتیم، درخواست داشتند برای سطوح مختلفشان، از بی‌سوادها تا علمایشان کلاس‌هایی برگزار و مباحثه کنیم. کسانی که در زندان بگرام بودند فقط اعضای امارت اسلامی بودند. کم کم در زندان بگرام مجرمان دیگری را هم آوردند که محل‌شان از ما جدا بود.
هرکس برحسب سلیقه و نیاز خودش ما را پیدا می‌کرد. طلبه شیعه تقریباً آنجا نبود. هم شیعیان و هم اهل سنت و هم برادران خارجی دیگر، مشتری ما بودند. تجوید را به دوستان امارت اسلامی آموزش می‌دادیم. در مشهد خدمت استاد فاطمی و بقیه رسیده بودم و تجوید فراگرفته بودم. دروس فقه احناف را در زندان از من درخواست می‌کردند. فن بیان و انگلیسی و عربی محاوره‌ای و... هم از بحث‌هایی بود که به دوستان‌مان آموزش می‌دادیم. علاوه برآن درآنجا کتاب جمع‌آوری و به سختی تعمیر می‌کردیم. کتب دینی تفسیر و مذهبی را به قاچاق می‌آوردیم داخل زندان بگرام. یکی از شغل‌های وقت‌گیر ما تعمیر کتاب‌ها بود. آنجا سوزن و نخ پیدا نمی‌شد. به سختی از سیم‌های قفس‌ سوزن درست می‌کردیم و از بالشت‌ها نخ درست می‌کردیم تا کتاب‌ها را تعمیر کنیم. اگر به زندان بگرام بروید هنوز کتاب‌های من هست و پشتش به رنگ قرمز نوشته شده است بلخابی! البته به این خاطر ما را آزار و اذیت می‌کردند، انفرادی می‌بردند و غذای بسیار بدمزه‌ای می‌دادند که فقط زنده
بمانیم.
شاید بتوان ادعا کرد که 70 درصد مسئولان امارت در زندان بگرام بودند. جناب انس حقانی و دایی ‌ایشان والی ولایت لوگر نیز آنجا بودند. والی میدان وردک نیز بود. حافظ رشید بود. ملابرادر و برخی از بزرگان امارت در زندان پاکستان بودند و برخی از رهبران هم در زندان گوانتانامو.
خواه ناخواه با انس حقانی ارتباطاتی داشتیم. به سختی می‌توانستیم در زندان همدیگر را ببینیم. بوسیله اعتصاب و شگردهای دیگر دیدار و درس داشتیم. بعضی زندانی‌ها برای آزادی، با تیغ و سیم جاهای مختلف بدن خود را مجروح می‌کردند که باعث خونریزی و بعضاً فوت آنها می‌شد. ما خودمان را مجروح نکردیم ولی پاره کردن سیم و اعتصاب و اعتراض انجام می‌دادیم و اعتراضات را در زندان سازمان می‌دادیم. معروف بود که بلخابی شورشی‌ترین زندانی است و به من می‌گفتند تو آخرین نفر از این زندان می‌روی! می‌گفتند این بلخابی وسایل ارتباطی پیشرفته دارد و با ایران در تماس است برای برهم زدن زندان و بد نام کردن زندان‌بان‌ها!
در صحبت‌های شما دیدم که نظام شکل گرفته در افغانستان را اسلامی می‌بینید. آیا نظام طالبان را هم به‌عنوان حکومت اسلامی می‌پندارید؟
در اسلام مذاهب مختلفی وجود دارد. علمای این مذاهب با حفظ مذهب طرفدار وحدت هستند. حضرت امام براساس مذهب جعفری و شیعه انقلابی صورت داد که در تاریخ اسلام بعد از ائمه بی‌نظیر بود. این یک شکست واضح برای یهود و نصاری و کفار بود. اکنون هم در جهان تسنن برمبنای فقه حنفی، انقلابی صورت گرفته است. اگر علمای احناف هم براساس فقه خودشان انقلاب کنند از جهان کفر خیلی
بهتر است.
واقعاً چند درصد مسئولان امارت را علما تشکیل می‌دهند؟ وعمق علمای امارت چه قدر است؟
علمای زیادی دارند. درهرصورت امارت اسلامی از کفر خیلی بهتر است. انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی ایران مساوی با حکومت معصومین نیست ولی خیرالموجودین براساس فقه جعفری است. امارت اسلامی و رهبری حضرت هبه‌الله هم در نظر خودشان، موازی با حکومت خلفای راشدین نیست اما خودشان هم می‌گویند این خیرالموجودین برمبنای فقه احناف است و از افکار بودیسم و کمونیسم بهتر است. فقه حنفی را علمای ما و حضرت امام رد نکرده‌اند.
برخی امارت را این‌طور تصویر می‌کنند که درونش جناح‌هایی وجود دارد. طیف حقانی و طیف منصور و... آیا این اختلاف درون امارت اسلامی وجود دارد؟
قبل از تشکیل امارت احزاب مختلفی وجود داشت. ملا نصرالله منصور برای خودش یک حزبی داشت ولی وقتی به امارت ملحق شد، طرفدارانش هم با ایشان ملحق شدند. البته به مجاهدین منصوری معروف شدند ولی وقتی بیعت کردند دیگر منصور مطرح نیست. در سطوح پایین این‌طور معروف شد ولی همگی از امارت بودند. مولوی جلال‌الدین حقانی در جبهه مجاهدین علیه روس‌ها پایگاه‌ و جایگاه داشت. در زمان امارت هم تشکیلاتش بود و چریک تربیت می‌کرد. بعد که بازماندگان ایشان آمدند به امارت، قطعاً دوستداران خودشان را دارند. چون خیلی همکاری کردند، معاون رهبری شدند. ولی امیر یکی است و بعد از مشورت‌ها و کنجکاوی‌های دینی، نظر نظر ایشان است. اینکه می‌گویند بین جناح حقانی و دیگر جناح‌ها اختلاف وجود دارد، درست نیست. البته اختلافات بشری طبیعی است و همه جا وجود دارد ولی هیچ کس از اطاعت بیرون نیست. البته آینده را خدا بهتر می‌داند.
نسبت بین القاعده و طالبان چیست؟
در دوره قبلی افرادی از القاعده به امارت پیوستند، ولی هر کس که با امارت بیعت کرد دیگر نام سابقش هرچه بوده مهم نیست. حتی کسانی که از حزب وحدت آمدند، وقتی با امارت بیعت کردند، باید از امیر اطاعت کنند. این‌طور نیست که الان بخشی از امارت، افراد القاعده باشد. امارت اجازه نمی‌دهد گروهی به نام القاعده درونش حضور داشته باشد. بلکه همه باید اهل اطاعت باشد و نباید تخلف داشته باشند و با هر کسی که تخلف کند چه قبلاً در گروه دیگری بوده چه نه، برخورد می‌شود.
جایگاه مردم در مشروعیت در امارت و فقه احناف چه جایگاهی دارد؟
بحث شورا در مذاهب اهل سنت بالخصوص ابوحنیفه با مذهب جعفری تفاوت کیفی دارد. در مذاهب اهل سنت مردم و شورا به استناد سقیفه پررنگ‌تر است. البته منظور شورای عام نیست بلکه شورای حل و عقد و در واقع شورای خبرگان از مورد اعتمادان مردم مطرح است. بعد از شورا، بیعت عام جایگاه دارد. وقتی خبرگان قوم یک شخصی را انتخاب کردند، از مردم بیعت گرفته می‌شود. بیعت همان انتخابات است. امیرالمؤمنین فعلی طالبان، در شرایط اضطراری توسط شورای حل و عقد انتخاب شد و از بزرگان و علما و والیان علاوه بر اعضای شورای حل و عقد هم نظرخواهی شد. شورای حل و عقد کسانی هستند که مردم تعیین می‌کنند و آنان را به‌عنوان کسانی که مصلحت را تشخیص می‌دهند قبول دارند. اگر مردم بعد از انتخاب شورا، با امیرالمؤمنین بیعت نکنند، چون باعث اختلاف و درگیری بین امت خواهد شد، حتماً این نظر مردم مورد ملاحظه قرار می‌گیرد.
آیا رهبر طالبان می‌تواند خلیفه بعدی را انتخاب کند؟
خیر. امیرالمؤمنین در زمان حیاتش، معاون و خلیفه تعیین می‌کند که فقط برای زمان حیات است. برای بعد از وفات ممکن است کس دیگری برای رهبری انتخاب شود. فعلاً سراج‌الدین حقانی خلیفه است و مثلاً اگر امیرالمؤمنین کسالت داشته باشند او کارها را مدیریت می‌کند.
علت عدم دیدار مردمی رهبر طالبان چیست؟
چون 40 سال این کشور دست دشمنان بوده است، همه جا وسایل جاسوسی قرار داده‌اند. در دوره قبلی از برخی از این تکنولوژی‌ها خبر نداشتند و اطلاعاتی از دست‌شان رفت. الان احتیاط‌ها بیشتر شده است. علاوه بر این کراهتی در مورد عکس و فیلم درغیرضرورت در برخی اهل سنت وجود دارد و آن را بیرون از آداب می‌دانند. این مکروهات درنظر اینان نزدیک به حرمت است.
با توجه به وجود مجاهدین عرب در افغانستان و تقویت گروه‌ها توسط عربستان، چقدرعربستان در طالبان گذشته و امروز نقش دارد؟ درعلمیات‌ها و مدارس چقدرازکمک‌های سعودی‌ها استفاده می‌شود؟
کمک کننده‌ها دو بخش هستند. یک بخشی از امت مسلمان هستند که وقتی فقیر و مجاهد می‌بینند کمک می‌کنند. این افراد هم زیاد هستند بخصوص در جهان عرب. یک بخشی هم کمک‌های سودجویانه است. امارت هم از هر کس که بی‌قصد و غرض و بدون قید و شرط می‌خواهد کمک کند، کمک می‌گیرد ولی من خودم دیدم کسانی می‌آمدند و با شرایطی می‌خواستند پول‌های زیادی را به امارت دهند ولی امارت با اینکه نیاز داشت نپذیرفت. اگر بعداً هم بفهمند کسی با قصد و غرضی کمک کرده است مجازات می‌کنند.
زیاد می‌شنویم جریان‌های شرقی مثل جریان حقانی ارتباطات بیشتری با القاعده و عرب‌ها دارند. نظر شما چیست؟
خاستگاه حقانی‌ها ولایت خوست در جنوب هست نه شرق. ولی با شرقی‌ها روابط خوبی دارند. منتهی در امارت اسلامی هر کسی هر جایی باشد باید براساس قوانین امارت اسلامی عمل کنند. حالا امارت از پاکستانی‌ها و عرب‌ها خیلی استقبال نمی‌کند و نیازی نیست. سربازهای امارت زیاد هستند و به آداب بیشتر آشنایی دارند و دیگر نیازی به نیروهای نظامی خارجی نیست. امارت الان تجربه‌اش بالا رفته و پخته‌تر شده و پذیرش عضوش هم بالاتر رفته است.
یکی از تصورات رایج بحث تقابل امارت اسلامی با شیعیان است. برخی چنان تصور می‌کنند که امارت اسلامی با داعش دشمنی ندارد و یا دشمنی‌اش کمتر است از دشمنی‌اش با شیعه! نظر شما چیست؟
متأسفانه دشمن خیلی کار کرده است و آنقدر که کفار از مسلمین شناخت دارند، مسلمین ازهم ندارند. در جمهوری اسلامی شناخت بسیار کم است و با اینکه فاصله جغرافیایی بسیار کم است، فاصله آشنایی بی‌نهایت دور است. ما یک خانواده‌ایم و باید با هم مأنوس باشیم. وقتی مأنوس باشیم انتقادات و شناخت دقیق می‌شود. امراض و نیازها را بهتر می‌شناسیم و دوای بهتری هم می‌توانیم تجویز کنیم. دراین فضا هم افرادی از کم اطلاعی ارگان‌ها درایران سوء‌استفاده می‌کنند و برای خود منفعت درست کنند. با تصویرسازی غلط مظلوم نمایی می‌کنند تا خودشان به‌عنوان شیعه درافغانستان به منافعی از طرف ایران برسند.
به اندازه‌ای که طالبان با داعش جدی درگیر شده و دشمنی کرده است هیچ کس هیچ جا چنین برخوردی نکرده و هیچ کس در این مبارزه اینقدر قربانی نداده است.
شیخ رحیم‌الله حقانی یکی از علمای حنفی بود که به مخالف سرسخت سلفی‌ها در پیشاور از جمله شیخ‌ جلال‌الدین تبدیل شد و مرتباً درگیری‌های لفظی با سلفی‌ها داشت و از زبان تحقیرآمیز در مورد عقاید سلفی‌ها استفاده می‌کرد. مولوی صاحب رحیم‌الله والی ننگرهار کتب زیادی علیه داعش نوشت و در آخر توسط آنها ترور شد. حمزه مشاورش ترور شد. داعش در فراه بهترین آموزشگاه برای زنان و مردان را در منطقه زیرکوه درست کرد و از مدرن‌ترین امکانات برای نفوذ‌ناپذیری آنجا استفاده کرد. آن زمان امارت اسلامی با دولت سخت درگیر بود ولی درگیری با دولت را مسکوت گذاشت و با اینها جدی جنگید و الان یک نفر از داعش هم آنجا نیست. دستور در امارت اسلامی این است که اگر به کسی ظن داعشی‌بودن هم پیدا کردند همان جا بکشند. داعشی‌ها با حمایت پاکستان از شهرها به جلال‌آباد فرار کردند و طالبان در جلال آباد و لغمان و کنر با آنها جنگید و دیگر به پا نایستادند.
هیچکس از شیعیان در زندان بگرام تحقیر نمی‌شد مگر اینکه خودش اشتباهی می‌کرد و توهینی می‌کرد. برای همین شیعیان در زندان جای جداگانه‌ای نداشتند. ولی اگر می‌فهمیدند کسی داعشی است جانش در خطر بود و برای همین جای جداگانه‌ای در زندان برای داعشی‌ها درست کردند!
ما در زندان مشکلات را حل و فصل می‌کردیم و روزی که امارت زندان را تصرف کرد شیعیان نگران بودند که اگر امارت بیاید همه آزاد می‌شوند جز آنها. ولی وقتی امارت آمد همه بدون تفرقه و تعصب آزاد شدند جز داعشی‌ها که باقی ماندند. امارت درباره داعش اصلاً مسامحه نمی‌کند و آنها را می‌کشد. ولی امارت نسبت به ازبک و تاجیک و شیعه و حتی سیک‌ها که اصلاً مسلمان هم نیستند کاری ندارد. حجم زیاد کتبی که علیه داعش نوشته می‌شود به زبان پشتو و اردو است.

جستجو
آرشیو تاریخی