پژوهشگر حوزه فرق اسلامی
برای راستیآزمایی این ادعا که ماهیت و حقیقت طالبان و داعش یکی است یا خیر کافی است نگاهی به سابقه درگیریها و به اصطلاح عرصههای جهادی بین این دو گروه مسلح انداخت.
با مراجعه به کانالهای خبری داعش مانند وکالة الاعماق و همچنین مجله النباء میتوان دید که در بالغ بر ۳۵۰ شماره مجله مذکور لااقل در ۱۷۰ شماره نام طالبان به عنوان یکی از جوامع هدف داعش در عملیاتهای انتحاری یا انغماسی یا درگیری مسلحانه ذکر شده است که در مجموع آن صدها نفر از نیروهای طالبان و چند ده نفر از نیروهای داعش کشته شدهاند.
رویارویی و مبارزات مسلحانه این دو گروه نشأت گرفته از تفاوت ایدئولوژیک طالبان و داعش است. داعش در ضمن مؤلفات خود همواره طالبان را با اوصافی همانند مرتد یا وطنپرست خطاب کرده است و به ندرت میتوان در تألیفات داعش نام طالبان را بدون آنکه مقید به یکی از این صفات شده باشد، پیدا کرد.
در دو کتاب «الردود الشامیه علی انصار القاعده و طالبان» نوشته ابو عبدالبر الشامی و «الصدع و التبیان بردة طالبان» نوشته ابوخیبر الانصاری نیز که داعش در رابطه با چرایی تکفیر طالبان تألیف کرده نیز به دلایل خود در ارتباط با تکفیر طالبان پرداخته است.
علاوه بر مواردی که ذکر میشود نیز مواردی وجود دارد که داعش آن را اگرچه سبب تکفیر نمیداند اما از آن با عنوان انحراف منهجی و روشی نیروهای طالبان در مسأله جهاد یاد میکند. در ادامه با رعایت اختصار به مبانیای که داعش با تمسک به آنها طالبان را تکفیر کرده است، پرداخته میشود:
حکم نکردن به شریعت اسلامی: داعش معتقد است که طالبان در همان مناطق روستایی نیز که سالیان سال حکومت خود را مستقر کرده بود، شریعت اسلامی را اجرا نکرده و همواره با همان روش سنتی استفاده از ریش سفیدان در حل و فصل اختلافات و تأمین سرمایه و اسلحه از طریق کشت خشخاش ادامه داده است.
بنابراین با تمسک به آیه «من لم یحکم بما انزل الله» داعش، طالبان را تکفیر کرده است. این مبنا را میتوان در دو کتاب مذکور ملاحظه کرد.
مسلمان دانستن مشرکان: داعش معتقد است که طالبان به دلیل نقض قاعده من لم یکفر الکافر از دایره اسلام خارج شدهاند. بنابر مقتضای این قاعده که یکی از نواقض دهگانه اسلام در کتاب محمد بن عبدالوهاب است هر کس که کفار را تکفیر نکند خود نیز دچار کفر شده و از دایره اسلام خارج است. طالبان همواره از تکفیر حکومت افغانستان، شیعیان و احزاب مخالف سر باز زده و همه آنها را مسلمان دانسته است.
این اتهام را هم داعش در نوشتههای خود و هم طالبان در مقام دفاع از خود در مجله حقیقت شماره ۴۸ مطرح کردهاند.
موالات و دوستی با مشرکان: داعش، طالبان را به دلیل دوستی و موالات با مشرکان تکفیر میکند. دلیل داعش برای اثبات دوستی بین طالبان و مشرکان حضور پارهای از سران طالبان در پاکستان و شهر کویته و همچنین درخواست طالبان از سازمان ملل برای گرفتن کرسی مطرح شده است. در قاموس داعش هر گونه همکاری با نهادهای بینالمللی و مراعات مصالح منطقهای یا مرزی همه دلالت بر دوستی با کفار و کافر بودن شخص میکند. داعش علاوه بر اینکه طالبان را به دلیل دوستی با کافران از یک سو و تکفیر نکردن کافران از سوی دیگر غیرمسلمان و مرتد معرفی میکند در دلیل دیگر که عبارت است از پایبند بودن طالبان به قوانین وضعی و قوانین بینالمللی بر کافر بودن آنها تأکید میکند. داعش معتقد است که طالبان اگرچه با تکفیر نکردن شیعیان یا حکومت افغانستان یا کشورهای همجوار افغانستان کافر شده، اما در این دلیل که پایبندی به قوانین وضعی است آنها نه به دلیل تکفیر نکردن دیگران بلکه به دلیل التزام به قوانین کفری کافر هستند.
داعش یکی از اسباب تکفیر طالبان را مبارزه با موحدان میداند. مقصود آنها از موحد و مسلمان خودشان هستند، چرا که در ادبیات داعش تنها نیروهای خودی و طرفداران یا به اصطلاح مناصرین آنها موحد و مسلمان هستند اما سایر مسلمانان اعم از شیعه و سنی به دلیل نقض اسلام (نواقض دهگانه محمد بن عبدالوهاب) کافر قلمداد میشوند. برای کسانی که طالبان و داعش را نهتنها همسو بلکه واحد و یکی میدانند باید جالب توجه باشد که همواره این دو گروه از یکدیگر تلفات گرفته و حتی داعش، طالبان را به دلیل مبارزه با نیروهای خود مرتد و کافر میداند.
طالبان اگرچه عملاً به دموکراسی پایبند نبوده و نه تنها آرای مردم را در تعیین نوع حکومت لحاظ نکرده است بلکه با قومیتگرایی، غیر پشتونها را نیز در بدنه امارت اسلامیشان راه ندادهاند اما با وجود این داعش معتقد است که طالبان به دلیل پذیرش دموکراسی کافر و خارج از دین اسلام است چرا که در مجله الصمود شماره ۱۷۳ آنها تصریح کردهاند که دموکراسی را قبول دارند آنجا که مینویسند:
«اگر مقصود از دموکراسی احترام به خواست مردم در تعیین چگونگی اجرای حکم در شهرها باشد، امارت اسلامی بزرگترین پشتیبان دموکراسی است.»
قبل از آنکه در رابطه با آنچه که داعش علیه طالبان گفته است و همچنین دفاعیات طالبان به جمعبندی برسیم، لازم است به پارهای از شباهتها که باعث شده است عدهای طالبان را گروهی تکفیری همانند داعش بپندارند پرداخته شود. طالبان در پارهای از امور به داعش شباهت دارد اگرچه این مشابهتها در ایدئولوژی تکفیر نبوده است و به همین دلیل نمیتوان آنها را در یک کفه ترازو قرار داد و لکن این مشابهتها باعث شده است که عدهای از کسانی که در حوزه جریانهای تکفیری و افراطی تخصص کافی ندارند آنها را در یک رده قرار داده و به تبع قائل به تعامل یکسان با داعش و طالبان شوند. در ادامه به پارهای از این شباهتها اشاره میشود:
1- طالبان و حقوق زن
طالبان نیز همانند داعش در بعد اجتماعی جایگاه چندانی برای زن قائل نیست و حتی میتوان مدعی شد در این مسأله داعش بهتر از طالبان عمل کرده است؛ چرا که در مسأله امر به معروف و نهی از منکر، تشکیل گردانهای زنانه و تبلیغ در عرصه دیجیتال و فضای مجازی، داعش به طور رسمی از زنها استفاده کرده است برخلاف طالبان که جایگاه حقیقی زن را محدود به محیط خانه میداند، از همین روی مدارس و دانشگاهها برای زنها محدود یا تعطیل شده است.
2- تکیه بر عنف و خشونت
طالبان نیز همانند داعش در تحکیم شریعت و اجرای قوانین به خشونت تکیه دارد، این را میتوان از درگیریهای هر از گاه طالبان با خبرنگاران، زنهای فعال عرصه حقوق مدنی یا حتی آتشهای جسته و گریخته در مرزهای افغانستان مشاهده کرد. داعش نیز در مناطق تحت سیطره خود برای اجرای شریعت همواره بر خشونت و عنف اتکا داشت که مستغنی از بیان است.
در جمعبندی با توجه به آنچه گفته شد چند نکته روشن میشود:
اول: ماهیت متضاد و دوگانه بین داعش و طالبان است. این دوگانگی در حوزه رویکرد و عملیات نبوده و بر اساس تفاوتهای ایدئولوژیک و منهجی شکل گرفته است از این رو، این احتمال که طالبان با حفظ ماهیت طالبانی و داعش با حفظ هویت خود به اتحاد برسند، امری محال است. هرگز معقول نیست داعش با گروهی که آنها را کافر و مرتد میداند همپیمان شود؛ کمترین گواه بر تکفیر و تشنگی این دو گروه به خون یکدیگر جنگهای متعددی است که در افغانستان تا امروز با یکدیگر داشتهاند.
این اختلاف بسیار وسیعتر از شکاف و اختلافی است که بین داعش و القاعده وجود دارد.
دوم: طالبان به هیچوجه مانند داعش گروهی تکفیری نبوده و اساس فکر خود را بر تکفیر احزاب و مذاهب غیرهمسو قرار نداده است، اگرچه گاهی شاهد افراط یا تشدد طالبان در برخورد با گروهها و احزاب و مذاهب دیگر هستیم. ناگفته نماند نه تنها طالبان بلکه عموم اهل سنت در پارهای از موارد قائل به تکفیر مخالفان خود هستند، اما این مسأله کاملاً متمایز از مسأله تکفیر مبتنی بر افکار شوم محمد بن عبدالوهاب است.
سوم: با توجه به اینکه طالبان مخالفان خود را تکفیر نمیکند ظرفیت تعامل دیپلماتیک و هدایت آنها به سمت فضای گفتمان و رعایت دموکراسی امر دور از ذهنی نیست. لذا پس زدن طالبان آنگونه که عدهای بر آن تأکید دارند تنها باعث غیر قابل دسترسی شدن این ظرفیت و سوق دادن آن به سمت کشورهای همسایه مانند پاکستان و چین خواهد بود.