صفحات
شماره سه - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
همسایه شرقی - شماره سه - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۱۴۶

گزارشی از جبهه مقاومت ملی افغانستان

از پنجشیر تا واشنگتن

محمد حسین نجاتی

ورود طالبان به عرصه قدرت در افغانستان همه را شگفت‌زده کرد. وقتی فقط دو هفته طول کشید تا آنان کل افغانستان را بگیرند موجی از بهت‌زدگی همه را فراگرفته بود چرا که چند روز قبل از این، عطا محمد نور، عبدالرشید دوستم، محمد محقق و امرالله صالح در جلسه‌ای مشترک اعلام کرده بودند که جبهه‌ای واحد برای مقابله با طالبان تشکیل شده است! ولی خب با تصرف شهر به شهر و نهایتاً کابل، امیدها ناامید شد و فقط پنجشیر باقی ماند! در این میان، به‌خاطر موقعیت سوق‌الجیشی و جغرافیای خاص و همچنین سوابق دره پنجشیر که چهره‌های سیاسی نظامی مهم افغانستان به آن منطقه متعلق بودند، همه نگاه‌ها به آن‌سو رفت. همه امید داشتند که «پنجشیر قهرمان» بایستد و با ایستادگی خود بار دیگر، به بقیه نیز امید بدهد.
حالا حتی دعواهای قومی گذشته که میان هزاره‌ها و «احمد شاه مسعود» به‌خاطر کشتارهای کابل و خصوصاً محله افشار وجود داشت هم رنگ باخت چرا که دشمن مشترکی با نام «طالب» به میدان آمده بود و حالا همه موجودیت و همه منافع خود را در خطر می‌دیدند و حاضر بودند دعواهای گذشته را فراموش کنند.
همزمان یک جبهه رسانه‌ای جهانی شروع به پوشش تحولات پنجشیر کرد. علاوه بر شبکه‌های بین‌المللی غربی، شبکه‌های فارسی زبان بی‌بی‌سی، ایران اینترنشنال و همچنین افغان اینترنشنال که حالا کادر خود را از میان مهاجران جدید غرب بازسازی کرده بود به‌طور روزانه شروع به تولید اخبار در این رابطه کردند.
در ایران نیز برخی افراد خاص که تعلقات سابق به این کشور داشتند مانند محمد حسین جعفریان و همچنین عمدتاً رسانه‌های جریان اصلاح‌طلبی که از وزارت خارجه ظریف خط می‌گرفتند، روی این موضوع تمرکز کردند و به‌خاطر موج نگرانی که ایجاد شده بود مخاطب جدید بسیار زیادی نیز به خود جلب کردند تا جایی که مسائل افغانستان که معمولاً در رده چندم اهمیت در ایران قرار داشت به یکباره به موضوعی مهم در میان جامعه ایرانی و خصوصاً نخبگان بدل شد و در این میان چهره «احمد مسعود» به‌عنوان رهبر این جبهه و پسر چهره شناخته‌شده برای ایرانی‌ها یعنی «احمد شاه مسعود» ضریب بسیار جدی گرفت تا جایی که برخی تصویر او را با کلاه و لباس حضرت عباس علیه‌السلام منتشر کرده و او را دوست حاج قاسم سلیمانی و شبیه شهدای بزرگ انقلاب اسلامی ترسیم کردند!
روی کار آمدن طالبان تقریباً همزمان شده بود با پایان دولت روحانی ولی هنوز وزارت خارجه در اختیار تیم اصلاح‌طلب سابق بود لذا بسیاری از چهره‌های سیاسی جریان اصلاحات در دفاع از او (احمد مسعود) متن‌های پر سوز و گداز نوشتند و درباره لزوم حمایت جمهوری اسلامی ایران از او که مظلومانه در حال مقاومت و پیروزی بود، سخن راندند.
خبرهای متعددی از مقاومت جبهه پنجشیر و ضربات پیاپی آنها به طالبان توسط این جریان مخابره می‌شد. محمد حسین جعفریان در جایی گفته بود که پنجشیری‌های دلاور بیش از دو هزار اسیر از طالب گرفته‌اند تا جایی که حتی طناب کافی برای دستگیری آنها در اختیار ندارند! مخاطبان وی تا حدی پیگیر اخبار جبهه پنجشیر بودند که وی هر شب لایوهای با مخاطب بالا و بعضاً با حضور سلبریتی‌هایی چون آقامیری و... برگزار می‌کرد و به‌تدریج اقدام به راه‌اندازی صفحه یوتیوب شخصی و نیز سایت خبری پامیرنیوز کرد و عملاً به مرجع خبری اخبار جبهه پنجشیر در ایران بدل شد.
همزمان خبرهای ضد و نقیضی مبنی بر مقاومت سلیمه مزاری، دختر شهید مزاری یکی از معروف‌ترین رهبران هزاره شیعه در افغانستان به گوش می‌رسید. حتی تصاویری از او کنار برخی افراد مسلح منتشر شد که در کوه‌ها در حال جنگیدن بودند. پس از مدتی خبر دستگیری و شکنجه وی توسط طالبان به گوش رسید و علیه غیرت مردان افغان متن‌های مختلفی نوشته شد ولی سرانجام معلوم شد که هیچ مقاومت و حتی دستگیری در کار نبوده و وی به سرعت به امریکا رفته و در آنجا مستقر شده و نهایتاً هم تصاویر خود را از آنجا منتشر کرد. مجله معروف «The week» وی را به روی جلد خود برد و تیتر «فرار بزرگ» را برای مصاحبه با او انتخاب کرد!
از سوی دیگر خبرهایی از مقاومت قوماندان شمشیر، یکی دیگر از چهره‌های هزاره شیعه به گوش می‌رسید. کمپین‌هایی برای کمک مالی و رسانه‌ای به عبدالغنی علی‌پور انجام شد و گفته می‌شود که چندصد هزار دلار نیز پول از مهاجران خارج افغانستان جمع شده است. بسیاری در حال تحریک بدنه «فاطمیون» برای پیوستن به او بودند و می‌گفتند باید فاطمیون دوم برای مقابله با طالبان تشکیل شود. برخی شروع به گلایه از ایران به‌خاطر عدم حمایت نظامی از این جریان و گسیل نکردن بدنه فاطمیون به افغانستان کردند و آن‌را یک خیانت آشکار در حق مردم مظلوم افغانستان دانستند!
گفته می‌شد که وی با حملات چریکی سعی در بیرون راندن طالبان از مناطق مرکزی افغانستان که نوعاً شیعه‌نشین هستند دارد. پس از مدتی خبر دستگیری وی و سپس خبر آزادی او منتشر شد و هیچ‌گاه معلوم نشد که آیا اساساً گروهی با این عنوان اساساً درگیری نظامی در افغانستان داشته است یا خیر؟!
هنوز افغانستان به دست طالبان نیفتاده بود که روزنامه جمهوری اسلامی تیتر معروف خود را در روز 28 تیر 1400 درج کرد: «حشد الشیعی» در افغانستان به‌پا خاست! شگفتی این تیتر زیرتیترهای آن نیز بود: «گروهی با نام حشدالشیعی افغانستان و با استفاده از تجربیات پاسداری از اعتاب مقدسه اعلام موجودیت کرد!» این یعنی صراحتاً دروغی به نام ورود فاطمیون برای مقابله با طالبان را در این سطح مطرح کرد!
این تیتر بازتاب بسیار گسترده و البته بسیار منفی در میان خود افغان‌ها داشت چرا که این روزنامه خواسته یا ناخواسته، یک درگیری ملی را به جریانی مذهبی بدل می‌کرد که خود به خود رهبری و بخش مهمی از جبهه پنجشیر نیز از آن خارج می‌شدند! تقریباً هیچ‌کس از این تیتر و تحلیل استقبال نکرد! در داخل کشور نیز برخی سایت‌های اصولگرا به مسیح مهاجری، سردبیر دوآتشه اصلاح‌طلب این روزنامه تاختند و آن اقدام را نشانه نفهمیدن شرایط دانستند.
اخبار اصلی اما متمرکز بر پنجشیر بود. خبرها کم‌کم از سمت و سوی پیروزی به سوی قتل عام و شکست می‌رفت. خبرها هر روز تلخ‌تر و تلخ‌تر می‌شد و افکار عمومی را متأثرتر می‌کرد تا جایی که برخی تحلیلگران توئیتری تعابیر بسیار تندی علیه جمهوری اسلامی ایران به کار بردند و شروع به تخریب ایران و خصوصاً نیروی قدس در این ماجرا کردند! به‌نظر می‌رسید هنوز پای وزارت خارجه‌ای‌های دولت روحانی که روابط حسنه‌ای با سیاسیون دولت‌های بیست ساله دوره حضور امریکا داشتند در میان این جریانات رسانه‌ای وسط بود.
مسأله افغانستان در ایران به‌طور واضح توانست شکاف تحلیلی موجود میان جریانات مختلف حتی در درون بدنه تصمیم‌گیر نظام اعم از وزارت خارجه، شورای عالی امنیت ملی، نیروی قدس و... را به نمایش بگذارد. در حالی سخنگوی وزارت خارجه ما به‌طور دائم علیه طالبان موضعگیری می‌کرد که بخشی دیگر از نظام به نمایندگی از شورای عالی امنیت ملی در حال مذاکره و همراهی از نزدیک با این جریان بود که خود نشان از یکی نشدن تحلیل‌ها داشت.
به‌تدریج، جعفریان و جریان اصلاح‌طلب و روزنامه جمهوری اسلامی با آن سابقه مذکور شروع به طرح مباحث ناموسی کردند. این‌بار آنها و این روزنامه خرید و فروش دختران را با گزارشات متنوع و عکسی مجعول طرح کردند و احساسات مخاطبان را به‌طور گسترده تحت تأثیر خود قرار دادند. چه بسیار بچه‌های حزب‌اللهی و مذهبی که پای این گزارش‌ها اشک ریختند و به جمهوری اسلامی به‌خاطر تعلل در حمایت نظامی از احمد مسعود فحاشی کردند! البته به سرعت معلوم شد که این اخبار دروغ بوده‌اند و عکس مذکور هم مربوط به دختری است که خانواده خود را سال‌ها قبل در بمباران امریکایی‌ها از دست داده است و چیزی به‌نام خرید و فروش دختران و جهاد نکاح اساساً وجود خارجی نداشته است! ولی خب معمولاً جوابیه دروغ‌ها به گوش مخاطبان اندکی می‌رسد!
با گذشت حدود یک ماه از درگیری‌های پنجشیر، کم‌کم پای خبرنگاران به این منطقه باز شد. تیمی از خبرنگاران ایرانی از روزنامه فرهیختگان و خبرگزاری تسنیم تا خبرنگاران مستقلی چون جواد موگویی در این منطقه حضور پیدا کردند. گزارش‌های آنها نشان می‌داد هیچ جنگ گسترده‌ای در آن منطقه رخ نداده و هیچ حمله هوایی خارجی که وزارت خارجه ما هم آن را بشدت محکوم کرده بود اتفاق نیفتاده است! بعبارتی آثار درگیری جدی و جنگ خونین و حتی فروش دختران و... وجود نداشت! مردم منطقه نقل کردند که وقتی طالبان وارد شدند نیروهای مقاومت فرار کردند و به دوردست‌ها رفتند و دیگر هیچ درگیری جدی رخ نداد.
حالا چند هفته بود که گزارشات جعفریان نیز به‌صورت صوتی یا صرفاً با عکس‌هایی از وسط کوه‌ها صورت می‌گرفت و به یکباره روایتی از پنجشیر که احساسات همه مردم را بشدت تحت تأثیر قرار داده بود فرو ریخت! برخی بخاطر نفرت از طالبان، حاضر نشدند به دروغ بودن آن گزارشات که معمولاً از منابع دروغگوی خارجی نقل می‌شد اذعان کنند ولی برخی به فریبی که خورده بودند اذعان کردند یا اقلاً از آن به بعد سکوت را درباره جبهه مقاومت ترجیح دادند. هم‌زمان تصاویر و خبرهای احمد مسعود از تاجیکستان و ایران مخابره شد که تعجب همه را برانگیخت چرا که گفته می‌شد او در کنار یاران مظلوم خود در کوه‌ها به جنگ مشغول است.
بتدریج تصاویر دیدارهای او با سران تاجیکستان، برخی مسئولان نظامی و امنیتی فرانسه و امریکا و... منتشر شد. اخبار مربوط به جنگ دیگر از این منطقه به گوش نمی‌رسید و برای همه واضح شده بود که آنچه تاکنون درباره قدرت نظامی این جبهه گفته شده دارای اغراق فراوان بوده است.
چند ماه بعد جمهوری اسلامی ایران برای مصالحه میان این جبهه با سران طالبان پادرمیانی کرد و جلساتی را در تهران برگزار نمود. همه معتقد بودند که جنگ فایده‌ای ندارد و فقط مشکلات را بیشتر خواهد کرد ولی شروطی نیز برای صلح داشتند. البته طالبان که مشخصاً دست برتر نظامی را آشکارا از آن خود کرده بود، مجبور نبود به این مذاکرات و شروط آنها اهمیت جدی بدهد چرا که فشارهای جریان مقاومت برای او عملاً تهدیدی جدی محسوب نمی‌شد!
تاجیکستان که می‌توان گفت تنها قدرت منطقه‌ای حامی احمد مسعود بود نیز آنقدر جرأت نداشت که به‌طور عملی وارد حمایت نظامی از جبهه مقاومت شود چرا که از قدرت طالبان در قبال کشور کوچک خود خبر داشت و همچنین روسیه، به او علناً درباره دخالت نظامی تذکر داده بود و می‌دانست که وقتی ایران و روسیه از گزینه نظامی حمایت نکنند به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. برای همه روشن بود که در شرایط کنونی افغانستان، هیچ امیدی به دخالت نظامی داخلی و خارجی وجود ندارد و تعامل با واقعیت کنونی آن تنها گزینه است.
گرچه جبهه مقاومت هم‌چنان تحرکات نظامی خود را حفظ کرد و گاه و بیگاه اخباری نیز از جبهه‌های خود در پنجشیر یا ضربات نظامی محدود به نیروهای طالبان در شهرهای دیگر منتشر می‌کرد اما برگزاری دیدارهای مختلف با سیاسیون جهان برای جلب حمایت، عمده فعالیت این جبهه بود که ظاهراً به نتیجه قابل قبولی هم نمی‌رسید. دولت‌های غربی پس از بیست سال از افغانستان خارج شده بودند و دیگر انگیزه ورود مجدد در یک جنگ فراگیر را نداشتند و کشورهای همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای هم ثبات در افغانستان را بهترین راه‌حل برای امروز این کشور می‌دیدند.
جالب اینجاست که جبهه مقاومت ملی افغانستان برای خود هویت، لوگو و حتی پرچم جدیدی را طراحی کرده و در سایت رسمی خود قرار داده است. این رویه البته در افغانستان معاصر بارها و بارها تکرار شده تا جایی که در صد سال اخیر بیش از 18 پرچم در این کشور برافراشته شده است! این جنبش امروز تنها دفتر خود را در امریکا و در شهر واشنگتن تأسیس کرده است! علی میثم نظری سخنگوی این کشور در گفت‌و‌گویی اظهار کرده که تنها کشوری که از تأسیس دفتر ما استقبال کرد و به سرعت به ما دفتر داد امریکا بود لذا ما در آنجا فعالیت داریم!
اینکه چرا مردم پنجشیر و به‌طور عموم افغانستان با این جبهه همراهی کافی نکردند و آن را تنها گذاشتند دلایل مختلفی دارد که بدان اشاره خواهد شد ولی طبیعی است که در صورت تداوم مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در افغانستان کنونی، بار دیگر راه‌حل «جنگ تنها راه‌حل است» در ذهن مردم این کشور زنده خواهد شد و آن روز است که باید شاهد نزاع‌های خونین دیگری در این کشور محروم و نیازمند ثبات باشیم. اینکه در ذهن مردم این کشور عبارت «جنگ آخرین گزینه است» جایگزین شود یک ضرورت است که بدون ایجاد زمینه‌های حذف جنگ، رسیدن به آن در جامعه چند قطبی و رقابتی افغانستان با آن اقتصاد سیاسی وابسته و مخدوش، ممکن نیست!

پیش از شروع درگیری در پنجشیر برخی منابع از توافق میان طالبان و احمد مسعود در 11 بند خبر داده بودند که برخی مطالبات برای جلوگیری از جنگ پذیرفته شده بود ولی آنها مدعی شدند که این توافق با دخالت امرالله صالح و تشویق احمد مسعود به درگیری با طالبان از بین رفته و به نتیجه نرسیده است. گرچه برخی تاجیک‌های مرتبط با پنجشیر این مسأله را نقل کردند ولی حالا اوضاع کاملاً متفاوت شده است و باید دید چرا مردم با جبهه مقاومت همراهی کافی را نکردند؟
برخی از مردم پنجشیر که از غرور خاصی هم برخوردارند، حضور صالح در کنار احمد مسعود را دلیلی بر بی‌اعتمادی به این جریان می‌دانستند چرا که وی یک عنصر سیاسی امنیتی با سابقه منفی بود که در انتخابات گذشته نیز بجای دفاع از دکتر عبدالله چهره‌ای که از طرف مادر به پنجشیر می‌رسد از اشرف غنی حمایت کرده بود. اینکه اعلام شد از خانه صالح در پنجشیر فقط 16 میلیون دلار پول نقد و طلا پیدا شده، خود نشانه‌ای دیگر بر فاصله مردم با او بود.
برخی هم علت اصلی را خسته بودن مردم افغانستان از جنگ خصوصاً برای قوم‌سالارانی می‌دانستند که نشان دادند حاضرند به راحتی منافع خود را بر منافع مردم ترجیح دهند و صرفاً جیب خود و هم‌حزبی‌ها و اطرافیانشان را پر کرده و همواره هم پاسپورت دوم و کاخ‌هایشان در کشورهای دیگر آماده بوده است چنانچه در تحولات اخیر نیز خود را به خوبی نشان داد! این عامل در عدم همراهی مردم با جنگی که بار دیگر قوم سالاران سابق جلودار آن باشند محوریت داشت.
عدم آمادگی کشورهای منطقه و قدرت‌های غربی از یک جنگ مجدد نیز دلیل دیگر این مسأله ذکر شده است. اینکه همه قدرت‌های خارجی نیز امیدی به یک جنگ مجدد در داخل افغانستان نداشتند شاید نقش محوری در عدم توفیق این جریان بازی کرد چرا که بالاخره در صورت رسیدن پول و سلاح، امکان تشکیل برخی گروه‌های مسلح وجود داشت ولی عدم حمایت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، کار را برای این جریان سخت‌تر کرد.
عامل همراهی بخشی از مردم افغانستان با طالب را هم نباید نادیده گرفت. بالاخره افغانستان جامعه با بیش از 40 درصد پشتون و همچنین هویتی سنتی است که برخی رفتارهای زننده طالب برای جوانان و زنان اصلاً برای آنها منفی نیست. هنوز 70 درصد جامعه افغانستان در روستا زندگی می‌کنند و زندگی مردم در اکثر شهرها مدرن نیست. از همین رو آنچه ما نفرت از طالب تصویر می‌کنیم الزاماً منطبق بر واقع افغانستان نیست. درست است که هزاره و تاجیک و ازبک، در رقابت با طالب پشتون هستند ولی به‌کارگیری بخشی از چهره‌های این اقوام در بدنه طالب خصوصاً در نقاطی که اکثریت هستند، توانسته در همراه‌سازی بخشی از ریش سفیدان و بزرگان این مناطق نیز نقش مثبتی ایفا کند.
رسیدن به ساختاری سیاسی در افغانستان که هم منافع اقوام را تأمین کند و هم از رقابت‌های ناسالم و فاسد قوم‌سالاران گذشته جلوگیری نماید آسان نیست ولی وظیفه همه دلسوزان این مرز و بوم است که بدان فکر کنند و از هر گزینه خونین جدید، تبری و فاصله بجویند.

جستجو
آرشیو تاریخی