صفحات
شماره سه - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
همسایه شرقی - شماره سه - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴

رهبران طالبان افغانستان در زندان‌های پاکستان

مصطفی محمدی
دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل

یکی از نخستین نام‌هایی که با شنیدن اسم طالبان، به ذهن کسانی که اخبار افغانستان را از دریچه رسانه‌های جریان اصلی دنبال می‌نمایند، متبادر می‌گردد، نام پاکستان است. تصوری که عموماً در ذهن مخاطبان این اخبار، از جمله مخاطبان ایرانی شکل گرفته و مدام تکرار می‌گردد، این است که طالبان ساخته دست پاکستان و تحت فرمان سازمان اطلاعات ارتش این کشور موسوم به  ISIمی‌باشد. ادعایی که همواره از دوران دولت کمونیستی افغانستان و سپس دولت دست‌نشانده امریکایی در این کشور مطرح بوده و حتی امروزه نیز توسط مخالفان داخلی و خارجی طالبان بیان می‌گردد و دولت طالبان را یک دولت دست‌نشانده و پاکستانی که به دنبال تأمین منافع ملی پاکستان به ضرر ملت افغانستان است، معرفی می‌نماید. اما پرسش حقیقی اینجاست که آیا طالبان افغانستان حقیقتاً بازوی سیاست خارجی پاکستان در افغانستان است؟
آنچه پاکستان را از ابتدای تأسیس به افغانستان علاقه‌مند ساخته، نه فقط ترس پاکستانی‌ها از مطرح شدن چندین باره موضوع اختلاف ریشه‌دار دو کشور بر سر خط مرزی دیورند، خطی که در دوران استعمار انگلیس بر شبه قاره هند بین این دولت استعمارگر و حکومت وقت افغانستان ترسیم شد اما هرگز از ابتدای تأسیس پاکستان مورد پذیرش هیچ یک از دولت‌های حاکم بر افغانستان به عنوان مرز رسمی قرار نگرفته است، بلکه ضعف این کشور برای مقابله با بزرگ‌ترین دشمن وجودی خود یعنی هند است.
پاکستان تا کنون چهار جنگ با هند داشته است که نه تنها نتوانسته در هیچ کدام پیروزی چشمگیری کسب کند بلکه در یکی از آنها (1971) نیمی از خاک خود را نیز از دست داده. ژئوپلیتیک خاص پاکستان و فقدان عمق راهبردی و امکان دفاع در مقابل هند خصوصاً در مناطق شمالی، این کشور را همواره متوجه افغانستان به عنوان عاملی برای مقابله با هند نموده است. جایی که پاکستان همواره امیدوار بوده تا بتواند با تشکیل یک دولت دست‌نشانده اسلام‌گرا، ضمن تضعیف روحیات ملی‌گرایانه افغانی برای حل معضل دیرینه دیورند، امکان دفاع از خود و جلوگیری از گسترش نفوذ هند در مرز‌های شمالی و اشراف بر منطقه مورد منازعه کشمیر را برای همیشه بدست آورد. همچنین استفاده از ظرفیت افغانستان برای هدایت کریدور‌های اقتصادی آسیای میانه به طرف خود نیز از جمله امیدواری‌های پاکستان بوده است. دولتمردان پاکستانی همواره کوشیده‌اند تا ضعف راهبردی خود را تا حدی از طریق بهره‌برداری بهینه از موقعیت خود در منطقه جنوب آسیا و تعامل با قدرت‌های بزرگ خصوصاً امریکا جبران کنند. در فضای جنگ سرد و همزمان با قدرت یافتن دیکتاتوری نظامی ژنرال محمد ضیاء الحق در پاکستان و رویکرد خاص وی در تقویت بدنه بنیادگرا در ارتش، این کشور از جانب بلوک غرب مأموریت یافت تا در خط مقدم مبارزه با کمونیسم، مقابل شوروی در افغانستان با استفاده از نیروهای نیابتی به نبرد بپردازد. از همان زمان بود سازمان اطلاعات پاکستان موسوم به‌ ای اِس آی با ابتکار ژنرال حمید گل از یک سو و گروه طالبان به عنوان یک جریان پویا و تأثیرگذار در تحولات داخلی افغانستان از سوی دیگر، به دلیل وجود یک دشمن مشترک و با هدف بیرون راندن ارتش متجاوز شوروی از خاک افغانستان دست در دست هم دادند. همکاری موفق پاکستان با گروه طالبان، این تصور را در پاکستانی‌ها ایجاد نمود که می‌توانند از این گروه برای تأمین منافع خود در افغانستان بهره‌برداری کنند، تصوری که البته با گذر زمان و به اعتراف خود مقامات پاکستانی غلط از آب درآمد. جمعیت قابل توجه قوم پشتون در داخل خاک پاکستان و همچنین تحصیل برخی از بدنه طالبان در مدارس دیوبندی مناطق شمال غربی پاکستان یکی از دلایل ایجاد این تصور در بین پاکستانی‌ها بود. اما بازخوانی نوع تعامل گروه طالبان با طرف پاکستانی، خصوصاً بعد از به قدرت رسیدن این گروه با فرار نیروهای متجاوز امریکایی از افغانستان و تشکیل امارت اسلامی، این حقیقت را نشان می‌دهد که طالبان نه تنها ابزاری برای تأمین منافع پاکستان نیست، بلکه می‌تواند در بسیاری از موارد منافع این کشور را نیز با تهدیداتی مواجه نماید.
یکی از بارز‌ترین امارات وجود تضاد بین این گروه و دولت پاکستان – به عنوان کشوری که همواره کوشیده است تا با معرفی خود به عنوان تنها مسیر ارتباط و تعامل جهان با طالبان، جایگاه خود را در نزد متحدین غربی‌اش حفظ نموده و از کمک‌های مالی و نظامی آنها بهره‌مند گردد- دستگیری و زندانی نمودن رهبران طالبان توسط پاکستان و یا حتی تحویل ایشان به امریکا در دوران اشغال افغانستان توسط این کشور می‌باشد.
موضوعی که باعث گردید پاکستان در سال 2010 ملا عبد الغنی برادر، کسی که به عنوان مرد شماره دو و یکی از مهم‌ترین رهبران بنیان‌گذار طالبان شناخته می‌شود را دستگیر و برای نزدیک به یک دهه زندانی نماید تا هم وجهه خود را در مقابل امریکا مثبت نشان دهد و هم تسلط خود بر طالبان را گسترش داده و از اقدامات این گروه بدون هماهنگی با طرف پاکستانی جلوگیری به عمل آورد؛ کاری که گفته می‌شود ملا برادر در نظر داشت تا بدون اطلاع پاکستان صورت داده و به مذاکره با دولت اشرف غنی بپردازد.
ملا خیرالله خیرخواه، وزیر کنونی اطلاعات و فرهنگ افغانستان و وزیر کشور سابق این کشور، یکی دیگر از رهبران کلیدی طالبان بود که در سال 2002 توسط پاکستانی‌ها دستگیر و تحویل سازمان سیا گردید. او برای 12 سال در زندان گوانتانامو محبوس بود.
علاوه بر این، تعداد زیادی از اعضای طالبان در دوران تجاوزگری امریکا در افغانستان توسط پاکستان دستگیر و زندانی گردیدند. در یک گزارش که توسط بازجویان ناتو در سال 2012 تهیه گردید، تصریح شده بود که زندانیان طالبان علاقه کمی به پاکستان نشان می‌دادند. این زندانیان در سطوح پایین و بالای رهبری طالبان، پاکستان را غیرقابل اعتماد، کنترل‌گر و تحقیرکننده توصیف نموده و نارضایتی خود را از تمایل پاکستان برای دستگیری فوری هر یک از اعضای طالبان که با اسلام آباد همکاری نمی‌کرد، بیان کردند. یکی از این افراد سفیر پیشین طالبان در پاکستان بود. حتی خود ملا هبت‌الله آخوند‌زاده، امیر کنونی امارت طالبان نیز به مدت پانزده سال در ایالت بلوچستان پاکستان به فعالیت می‌پرداخته و به نوعی تحت اشراف پاکستان بوده است.
ملا محمد رسول، رهبر یکی از انشعابات طالبان افغانستان، یکی از آخرین کسانی بود که در سال گذشته با سقوط دولت دست‌نشانده اشرف غنی و تأسیس امارت اسلامی افغانستان آزاد گردید، وی در سال 2016 توسط پاکستانی‌ها دستگیر و به مدت 5 سال در این کشور زندانی بود.
البته تلاش پاکستان برای کنترل‌گری بر طالبان به عنوان یکی از معدود امیدواری‌های این کشور برای جبران ضعف راهبردی خود، به رهبران و اعضای این گروه محدود نمی‌گردد، بلکه خانواده‌های اعضا و رهبران طالبان نیز تا پیش از تشکیل امارت اسلامی افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در اختیار پاکستان قرار داشتند؛ موضوعی که وزیر کشور سابق پاکستان به آن اذعان نمود.
اگرچه عمران خان نخست‌وزیر سابق پاکستان بیان نمود که زندگی خانواده‌های طالبان در پاکستان یک واقعیت بوده و اسلام‌آباد نخواسته تا با زندانی ساختن این خانواده‌ها رهبران طالبان را به زور پای میز مذاکره با امریکا حاضر کند، سرتاج عزیز، مشاور روابط خارجی نخست‌وزیر پاکستان به وضوح اعلام کرده بود که حضور رهبری طالبان و خانواده‌های ایشان در خاک پاکستان به عنوان یک اهرم فشار و کنترل بر این گروه از سوی دولت پاکستان مورد استفاده قرار می‌گرفته تا با تهدید به عدم ارائه خدمات بهداشتی، وضع محدودیت و حتی اخراج بتواند خواسته‌های خود را بر این گروه تحمیل نماید. تلاش رهبری امارت افغانستان برای خارج نمودن این اهرم فشار از دست اسلام آباد با قدرت یافتن طالبان در افغانستان تحقق یافته است.
البته بحث زندانی نمودن رهبران طالبان تنها نمود اختلاف میان طالبان و پاکستان نیست، درگیری‌های خونین و چندین باره مرزی و حذف حصار ایجاد شده توسط پاکستان در خط مرزی دیورند، افزایش قیمت ذغال سنگ توسط طالبان متعاقب اعلام نیازمندی شدید پاکستان به ذغال سنگ افغانستان، ابراز تمایل طالبان به همکاری با هند در حوزه‌های مختلف، اظهار نظر اخیر منسوب ملا هبت‌الله امیر طالبان، که در آن قوانین حاکم بر پاکستان غیراسلامی و غیرشرعی خوانده شده است و اظهارات ضد طالبانی گاه و بیگاه مقامات ارشد پاکستانی و محکوم نمودن طالبان بابت سهل‌انگاری در کنترل نیروهای ضد پاکستانی گروهک «تحریک طالبان پاکستان» یا حتی تغییر لحن اسلام آباد در خصوص طالبان از خیرخواهانه به هشدارآمیز و در مقابل موضع گیری‌های طالبان علیه پاکستان در برخی وقایع از زمان به قدرت رسیدن این گروه، همگی نشانه‌هایی از ناامیدی پاکستان از طالبان برای برآوردن انتظاراتش و موفقیت این گروه در اثبات این مدعاست که امروز نه تنها بر خلاف تصورها، پاکستان کنترل کامل طلبان را به دست ندارد، بلکه احتمال افزایش تنش بین این کشور و گروه طالبان به عنوان یک گروه مستقل در آینده وجود خواهد داشت.

جستجو
آرشیو تاریخی