مصائب میهمان

تأملی بر مسائل مهاجران افغانستانی به بهانه انتشار تقریظ رهبری بر کتاب خاتون و قوماندان

دکتر حمید درویشی شاهکلایی
پژوهشگر حوزه ارتباطات

خاتون که همان بانوی خانه است، اما قوماندان در قند فارسی یعنی فرمانده. عنوان کتابی که این روزها بر سر زبان‌هاست، کاملاً گویاست که یک قصه زن و شوهری می‌خوانید با محوریت خاتون. البته بهتر بود اسمش را قوماندان و خاتون می‌گذاشتند چرا که متغیر مستقل در این رابطه، قوماندان است که در یک بازه 13 سال وارد زندگی خاتون شد و همه زندگی خاتون را تحت تأثیر قرار داد. بگذریم. چاپ اول کتاب 1399 بود. آن زمان که این کتاب را خواندم، هنوز امارت دوم طالبان در افغانستان شکل نگرفته بود و افغانستان چندان موضوع مورد توجهی برای عموم جامعه نبود. اما حالا افغانستان دوباره در کانون توجهات است؛ از سرنوشت مبهم حقابه هیرمند تا انتشار تقریظ ولی‌معظم فقیه بر همین کتاب. افغانستانی که بیشترین اشتراک فرهنگی را با ما دارد ولی آن را نمی‌شناسیم. کمی از کتاب جانستان کابلستان خوانده‌ایم و کمی هم از کتاب فاطمیون گروه فرهنگی شهید هادی. کسانی که بیشتر اهل شعر باشند، محمدکاظم کاظمی را هم می‌شناسند و اهالی سینما هم شاید چند مترمکعب عشق یا چیزهای دیگر را دیده باشند.
موضوع کتاب خاتون و قوماندان روایت زندگی جهادی، فداکارانه و مخلصانه علیرضا توسلی (قوماندان) است که از زاویه نگاه همسرش روایت می‌شود. چندان هم وارد بحث و تحلیل مسائل افغانستان نمی‌شود اما به همان شیوه غیرمستقیم و غیرقصدمند، اطلاعات و توجهات خوبی از «همسایه» به ما می‌دهد. بویژه از مشکلات مهاجران افغانستانی. مهاجرانی که با وجود آنها رابطه همسایگی ما به تعبیر رهبر انقلاب باید به «همخانگی»1 تبدیل می‌شد، اما گویا نظام اداری جمهوری اسلامی ایران در همه این سال‌ها ترجیح داده است مهاجران افغانستانی چون «میهمان» باشند «در خانه برادر»2. همه مشکلات از این‌جا شروع می‌شود که آن آرمان‌های بلند و فرامرزی خمینی کبیر در پیچ و خم‌های اداری و انتظامی ساختار مدرن به دست فراموشی سپرده و سبب شد مهاجران در دریایی از مشکلات غرق شوند، مشکلاتی از قبیل تمدید کارت‌ آمایش، کارت حمایت تحصیلی، کارت کار و... و فشار بر پناهندگان افغانستانی از طریق فراخوان‌های مکرر برای انواع اجازه‌های موقت، دشوار کردن دسترسی به خدمات پایه شهروندی از جمله کارت بانکی و مجموعه گسترده‌ای از محدودیت‌های قانونی متأسفانه واقعیت دارد و این انگاره را در اذهان تقویت می‌کند که ایرانیان در برابر مهاجران افغانستانی رفتار نژادپرستانه دارند. معاذ الله. اما این ساختارها و مقررات به طرز عجیبی بدبینانه و سختگیرانه هستند.
دشواری‌های تمدید اجازه اقامت در کنار رفتارهای خشن و مغایر کرامت انسانی در اخراج انبوه افغانستانی‌ها و رد مرز آنها تصویر وحشتناکی از «افغانی‌بگیری» ساخته است که کارنامه درخشان ایران را در میزبانی از پناهندگان لکه‌دار می‌کند و گوشه‌هایی از آن در کتاب مورد توجه قرار گرفته است. البته جا دارد به اقدام مثبتی همچون اجازه تحصیل به کودکان افغانستانی در مدارس دولتی نیز اشاره کنیم. اما در کل هنوز افغانستانی به مثابه «دیگری» است؛ حتی اگر در ایران به دنیا آمده باشد، تحصیلات و شغل مناسب داشته باشد، ازدواج کرده باشد، فرزنددار شده باشد و همه مقررات تبعیض‌آمیز را هم رعایت کرده باشد، همچنان او یک بیگانه پنداشته می‌شود تا با سخت شدن شرایط زندگی او در ایران، مجبور شود به کشورش برگردد.
سؤال اینجاست امروزه که ایران نیاز به افزایش جمعیت دارد، چرا از ظرفیت عظیم فرهنگ و تاریخ تمدن ایرانی در هضم و ادغام اجتماعی این مهاجران هم‌فرهنگ استفاده نکنیم؟

 

جستجو
آرشیو تاریخی