فعال عرصه بین الملل و کارشناس مسائل افغانستان
از بنیاد سعدی گله ندارم که حالا به یاد کشورهای دارای جمعیت فارس زبان افتاده و دغدغه افغانستان نیز حالا به لیست نگرانی هایش اضافه شده است ولی کافی است یک سفر به آنجا رفته باشید تا حجم بسیار بالای کلمات انگلیسی در فارسی دری و پشتو را که درمدت این بیست سال افزوده شدهاند به خوبی ببینید و بشنوید!
به عنوان نمونه به چند مورد که تقریباً کسی درافغانستان معادل فارسی آن را استفاده نمیکند توجه کنید:
کامپنی: شرکت، بایسیکل: دوچرخه، کامرا: دوربین، استیج: سکوی اجرا، ادیت: تدوین و...
اینها و صدها کلمه دیگر دراین بیست سال که غربیها حاکم بودند در زبان فارسی دری وارد شده و تثبیت شدند وهیچ کس هم از دلسوزان ایرانی ابراز نگرانی جدی نکرد! مسأله چیست؟ چرا اینچنین است؟ ولی حالا که رویکرد ملیتری در حوزه زبانی وجود دارد همه ابراز نگرانی شدید میکنند و ده ها جلسه در سازمان فرهنگ و ارتباطات و... برای این مسأله برگزار میشود! چرا؟!
وقتی میگویم ملیتر منظورم دقیقاً این است که بالاخره یک زبان رسمی دارای سنت درافغانستان یعنی زبان «پشتو» درآن ضریب بیشتری گرفته است نه زبان انگلیسی و فرانسوی! افغانستان یک کشور کاملاً فارس زبان نبوده و نیست هرچند اکثراً فارسی را میفهمند ولی برخی فارسی حرف نمیزنند. این وضعیت برای خیلی از زبانهای محلی وجود دارد. انگلیسی در شبه قاره یا حتی اردو برای خیلی ازهندیها همین طور است که خیلیها آن را میفهمند ولی با آن سخن نمیگویند.
ایجاد رقابت و حتی درگیری میان دو زبان جاری در یک کشور چقدر به مصلحت و یا صحیح است؟ آیا میتوان مبنای تعامل با کشورها را زبان فارسی دانست؟ مگر تنها مبنای ارتباط، زبان مشترک است؟ مگرعراق زبان مشترک با ما دارد یا ترکیه یا پاکستان؟!
پشتو یک زبان ملی در افغانستان است که اتفاقاً تأثیرات بسیار شگرفی از زبان فارسی گرفته است که اگرهوشمندانه عمل بشود نه تنها یک تهدید برای زبان فارسی محسوب نمیشود که از فرصتهای تعاملی و مشترک بالایی نیز برخوردار است. وقتی همین حالا در قندهار که مرکز پشتوزبان هاست، کلاسهای آموزش خطاطی نستعلیق جاری است یعنی نه پشتوزبان، فارسی را تهدیدی برای خود میبیند و نه باید برعکس آن وجود داشته باشد.
اینکه برخی شاعران مطرح پشتو از شاعران مطرح فارسی گوی وام بگیرند یا اشعار آنان را نوعی ترجمه کنند نه تنها منفی نیست که نشانگر تأثیرگذاری زبان فارسی در قرون گذشته این منطقه است. پدر اگر یادش برود که نباید با فرزندان خود رقابت کند، شأن و منزلت خود را میشکند. درباره زبان اردو و حتی ترکی استانبولی نیز همین ماجرا مطرح است. کدام زبان منطقه هست که هزاران کلمه اصیل فارسی درآن تا امروز رایج نباشد؟! حال اقتضای پدری کردن چیست؟
اینکه بسیاری از شاعران مطرح پشتو مثل خوشحال خان ختک، هم به زبان مادری شان وهم به فارسی شعر سرودهاند، نشانه دیگری برهمین حاکمیت پدرانه فرهنگ فارسی در منطقه ماست. وقتی از فرهنگ سخن میگوییم چیزی فراتر از شعر مد نظر است. جایی که معنا تولید میشود و علم جوشش میکند، فرهنگ به تدریج حاکم خواهد شد و برای زبان فارسی در قرون گذشته، همین اتفاق افتاده است و حالا اگر میبینیم که زبان انگلیسی مرجعیت یافته، به دلیل همین حاکمیت علمی و فکری است.
این آن نقطه کانونی است که معمولاً مورد غفلت واقع میشود. زبان حامل معناست و وقتی معنا تولید نشود، زبان نیز تضعیف خواهد شد و بیگانگی هویتی را میتوانی چنانچه دراین بیست سال دیدی، ببینی! یعنی وقتی کسی به خویشتن اعتقاد ندارد و افتخار خود را در همسانسازی با فرهنگ دیگری میبیند، انتظار رشد کلمات فارسی و توسعه آن در جامعه بیجاست!
برخی توسعه زبان فارسی را امری تکنیکال میبینند! تو گویی برگزاری شب شعر و نشر کتب فارسی است که منجر به توسعه زبانی میشود حال آنکه این ها معلول و روبنا هستند و آنچه منجر به تقویت و تثبیت یک زبان میشود حمل معانی و کاربردی بودن آن در عرصه علمی است. نمیشود هویت غربی در جامعه موج بزند و بانوی اول کشور نتواند به درستی فارسی سخن بگوید و آنگاه شما انتظار توسعه زبان فارسی را داشته باشید! این جنبهای است که ما را به برخی نکات تلخ رهنمون میسازد و آن حاکمیت غربزدگی حتی در کنشگران فارسی گراست!
همانها که حالا هم از اتحاد پارسی زبانان سخن میگویند و اشعار پان فارسی گونه نشر میکنند ولی در دوره حاکمیت امریکاییها وغربزدگی فراگیر بیست ساله، دم برنیاوردند و برای از بین رفتن فرهنگ و زبان فارسی نگران نشدند.
حال، که برخی دایه دلسوزتر از مادر شدهاند و تنها دستور کار جلسات شان «خطر نابودی زبان فارسی درافغانستان» شده است باید بدانیم که دانسته یا ندانسته در دام بازی هوشمندانه پهن شده توسط رسانهای فارسی زبان غربی هستند و بس! امروز که بنگاه تولید معنای غربی در افغانستان کمرنگ شده است، با تعاملی هوشمندانه میان دو زبان اصلی بومی این کشور – البته زبانهای کوچک محلی دیگری نیز هست- میتوان به بازتولید هویت زبانی دراین کشور و حذف کلمات رایج انگلیسی از آن اقدام کرد.