اولین جنگ طالبان و ناتو در دوران اشغالگری امریکا

مروری بر نبرد دره شاهی کوت

دکتر بهرام زاهدی
کارشناس مسائل افغانستان

«من عالم نیستم، اما الحمدلله می‌دانم که امریکایی‌ها کافران متجاوز هستند و جهاد در برابر آنها فرض عین است.» این جمله‌ای است معروف از سیف الرحمن منصور (پسر مرحوم مولوی نصرالله منصور) پیش از جنگی که در دره شاهیکوت میان مهاجمان امریکایی (و دیگر اعضای ناتو) و مدافعان افغان (و همراهان عرب و ازبک و...) در ماه مارس سال 2002 میلادی صورت گرفت. این جنگ اولین جنگ بین طرفین، پس از عملیات‌های بزرگ اشغالگری در سال 2001 بود و حتی عده‌ای از متخصصان در افغانستان آن را نه اولین جنگ در مسیر اخراج اشغالگر بلکه آخرین جنگ مقاومت در برابر اشغال کامل افغانستان می‌دانند. علی ایحال این جنگ که طی 16 روز از دوم تا هجدهم ماه مارس سال 2002 در دره شاهیکوت در ولسوالی زرمت (از مراکز قدیمی و مهم جهاد در دوران مبارزه با شوروی و پس از آن) رخ داد سرآغاز فرایندی است که در نهایت ایالات متحده امریکا و دیگر شرکای او در ناتو را در سرزمین افغانستان زمینگیر و مجبور به خروج ساخت. در این نوشتار مروری داریم بر این جنگ سرنوشت ساز، جنگی که اصطلاح محلی آن جنگ شاهیکوت و اصطلاح انگلیسی آن عملیت آناکوندا (نامی که امریکایی‌ها روی عملیات خود گذاشته بودند) است. کتابی نیز در مورد این جنگ در امریکا منتشر شده است که در ادامه معرفی خواهد شد.
 
برای قوای مهاجم ناتو و بخصوص امریکایی‌ها از جهات مختلف نظامی، امنیتی، سیاسی و حتی تبلیغی، ضربه زدن به سازمان القاعده اهمیت خاصی داشت و در هیاهوی پسا 11 سپتامبر نوعی مشروعیت -هرچند سطحی و غیرعادلانه- به تهاجم ایشان می‌داد. امریکایی‌ها که در سال 2001 به همراه متحدان خود توانسته بودند در نقاط مختلف افغانستان پیروزی‌های نظامی کسب کنند و حتی در عملیات منطقه تورا بورا ضربات اساسی به القاعده وارد کنند، اینک مطلع شده بودند که یک تجمع جدی از نیروهای طالبان و القاعده در دره شاهیکوت و کوه‌های آرما در جنوب شرقی ولایت زرمت صورت گرفته است لذا نیروهای نظامی امریکا، افسران سازمان سیا و متحدان ایشان درصدد حمله گسترده به این منطقه برآمدند. در این عملیات تعداد زیادی از نیروهای ایالات متحده برای فعالیت جنگی مستقیم آماده شدند. (بیش از 1700 نیروی امریکایی)
در فوریه 2002، یک تحلیلگر اطلاعاتی نیروهای ویژه شروع به شناسایی الگوهایی کرد که او را به این باور رساند که نیروهای بازمانده القاعده در دره شاهیکوت پایین، حدود 60 مایلی جنوب گردیز، جمع شده بودند. شاهیکوت سفلی با سرزمین‌های قبیله‌ای پاکستان که گمان می‌رود بسیاری از مبارزان القاعده از تورا بورا به آنجا گریخته‌اند، هم مرز بود.
افراد دیگری در ستاد فرماندهی مشترک عملیات ویژه و CIA نیز همین داده‌ها را تأیید کردند.
ارتش امریکا طرح حمله به دره را آماده کرد و سرلشکر فرانکلین ال. هجنبک فرماندهی عملیات را برعهده گرفت. این طرح مستلزم حمله به دره همراه با واحدهایی بود که در کوه‌های شرق برای جلوگیری از فرار به داخل پاکستان مستقر شده بودند. تصور امریکایی‌ها این بود که مانند حمله به تورا بورا در چند ماه قبل، افراد مورد حمله واقع شده فرار کنند و گروه‌های مسدود کننده به سادگی بتوانند آنها را محاصره و سپس دستگیر کنند، اما ماجرا به شکل دیگری پیش رفت.
 
دره شاهیکوت 9 کیلومتر طول و 5 کیلومتر عرض (در عریض‌ترین نقطه خود) دارد. این منطقه از دو ناحیه متمایز تشکیل شده است، شاهیکوت پایین و بالا که تقریباً موازی یکدیگر هستند. در شاهیکوت پایین چندین کوه باشکوه وجود دارد. مهمترین آنها تکورغر در انتهای جنوب شرقی دره است. در شمال شرقی تساپاره غر است که بر ورودی شمالی دره مسلط است. این دره در ولسوالی زرمت ولایت پکتیا واقع است.
در طول جنگ شوروی و افغانستان، یکی از رهبران مهم «حرکت انقلاب اسلامی» یعنی مولوی نصرالله منصور مسئول جهادی این منطقه و این دره بود و از مجاهدین غیرافغان نیز دعوت کرد تا در شاهیکوت سفلی مستقر شوند. مولوی منصور دره را مستحکم کرد، سیستم‌های خندق را حفر کرد، سنگرها را ساخت و موقعیت‌های شلیک را در خط الرأس‌ها ایجاد کرد که بسیاری از آنها در طول عملیات‌ها بسیار مؤثر واقع می‌شدند.
  الف- طرف مهاجم (ناتو)
الف-1- فرانکلین ال. هَجِنبک (Franklin L. Hagenbeck)، فرمانده عملیات آناکوندا
 هجنبک متولد 1949 و بازنشسته در سال 2010 با درجه سپهبدی است. او به‌ عنوان معاون رئیس ستاد ارتش امریکا، رئیس ستاد لشکر 10 کوهستان و... اشتغال داشته است. فرماندهی او در عملیات آناکوندا (سال 2002) با انتقادات زیادی از سوی نیروی هوایی امریکا و... همراه شده است.
 
الف-2- روان تینک (Rowan Tink)
 افسر استرالیایی متولد 1955 که در عملیات آناکوندا معاون هجنبک بوده است و چندماه بعد از این عملیات، در بگرام (که در زندان آن جنایات بسیار زیادی از سوی غربی‌ها علیه زندانیان اتفاق افتاده است) از هجنبک مدال دریافت کرد.

 ب- طرف مدافع (طالبان و نیروهای عرب و ازبک و... مستقر در دره شاهیکوت)
ب-1- سیف الرحمن منصور
فرزند مولوی نصرالله منصور و متولد سال 1348 در قریه هیبت خیل در ولسوالی زرمت ولایت پکتیا. از شانزده سالگی وارد فضای جهاد علیه شوروی شد و در مجموعه «حرکت انقلاب اسلامی افغانستان» به فعالیت پرداخت. او فرماندهی نبرد شاهیکوت را برعهده داشت و در همین نبرد در سال 2002 کشته شد.

ب-2- امید یونسُف معروف به طاهر یولداشف (طاهر خلیلویچ یولداشف)
 متولد 1967 در دره فرغانه، ازبکستان، شوروی سابق. وی رهبری جنبش اسلامی ازبکستان را برعهده داشت و از سوی دولت ازبکستان به اعدام محکوم شده بود. وی و گروهش سالها در افغانستان و بعدها شمال پاکستان پناه گرفته بودند. در سالهای اولیه فعالیت خود بیانیه‌های جنبش اسلامی ازبکستان (که بعدها جنبش اسلامی ترکستان1 نامیده شد) را به رادیو مشهد نیز می‌فرستاد. وی سرانجام در سال 2009 در حمله پهپادی امریکا به شمال پاکستان کشته شد. پدر افغانستان به او قاری طاهر جان گفته می‌شد.

 سیف الرحمن منصور اهتمام زیادی به سر و سامان دادن وضعیت مهاجرین داشت. منابع طالبان نقل می‌کنند که سیف الرحمن در مورد مهاجرین گفته بود: «ما شاید گاهی در فکر تصرف خاک یا در خیال رسیدن به قدرت باشیم، اما این مردم تنها برای اسلام وطن‌های خود را ترک کرده‌اند و به ما پناه آورده‌اند.»
پس از سقوط کابل صدها خانواده از مهاجرین به پکتیا آمدند. درمیان آنان مردان و نوجوانانی هم بودند و لیکن بیشترشان زنان و کودکان بی‌سرپرست بودند که مردانشان در حملات ناتو کشته شده بودند.
سیف الرحمن منصور مهاجرین را نخست در زرمت و دیگر منطاق پکتیا و پکتیکا درمیان مردم محل پخش کرد، ماشینها و اجناس قابل فروششان را فروخت و پول را به آنان تسلیم نمود و سپس از طریق دوست پاکستانی خود (نیک محمد) آنها را به وزیرستان انتقال داد، و بعد هم از وزیرستان به کراچی انتقال داده شدند و از آنجا از طریق هوا یا دریا به وطن‌های خودشان روانه شدند. ملا سیف‌الرحمن منصور و دوستان او وقتی از قضیه مهاجرین فارغ شدند برنامه‌های مقاومت بر ضد امریکایی‌ها را در منطقه خود آغاز کردند. ایشان در کوه‌های شاهیکوت -در هوای بسیار سرد و وضعیت بسیار سخت پاییز و زمستان- آغاز به احداث یک مرکز جهادی نمودند. اسلحه سبک و سنگین را از گردیز و دیگر مناطق به این مرکز انتقال دادند. تعمیر سنگرهای محکم و نصب ضدهوایی نیز در اطراف دره شاهیکوت آغاز گردید...
 
حمله امریکا به شاهیکوت در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۸۰ خورشیدی مصادف با ۳ مارس ۲۰۰۲ میلادی آغاز شد. این اولین بار بود که کماندوهای امریکایی به صورت یکپارچه همراه با نیروهای ویژه کشورهای دانمارک، استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان و نروژ وارد نبرد مستقیم با طالبان و القاعده شده بودند. این نبرد حدود دو هفته ادامه پیدا کرد. نیروهای مدافع در تمام نقاط مهم سلاح‌های ضدهوایی نصب کرده بودند و سنگر گرفته بودند. ایشان به هلیکوپترهای دشمن فرصت می‌دادند که نیروهای خود را در مناطق زیردست ایشان پیاده بسازند و بعد آنها را زیر آتش می‌گرفتند، اما هرگاه هلیکوپترها دوباره قصد نزدیک شدن داشتند آنها را با ضدهوایی هدف قرار می‌دادند.
امریکایی‌ها نام نبرد شاهیکوت را عملیات آناکوندا یا اژدها گذاشته بودند و در جریان این عملیات ده‌ها هزار بمب شیمیایی و ضد آکسیژن بر کوه‌های شاهیکوت انداختند.
نیروهای ایالات متحده تعداد به اصطلاح آنها «شورشیان» در دره شاهیکوت را 150 تا 200 نفر تخمین زده بودند، اما اطلاعات بعدی حاکی از آن بود که تعداد واقعی 500 تا 1000 نفر است و همین تخمین نادرست یکی از عوامل تلفات زیاد نیروهای ناتو در این نبرد شد.
منبع روسی در همان زمان تلفات امریکایی‌ها را بالغ بر 100 نفر اعلام کرده بودند.
تعداد زیادی هلیکوپترهای امریکایی در جریان این عملیات در حملات مجاهدین سرنگون شد اما چون امریکایی‌ها می‌کوشیدند تلفات خود را پنهان دارند، آمار دقیق تلفات و خسارات امریکایی‌ها میسر نیست.
طبق ادعای امریکایی‌ها از نیروهای طالبان در جریان این درگیری‌ها حدود پانصد نفر کشته شده‌اند اما منابع طالبان معتقدند که «تعداد شهدا حدود چهل نفر بوده است» پس از پایان نبرد هم تنها 23 جسد از نیروهای طالبان در منطقه پیدا شد که باعث انتقاد خبرنگاران از اطلاع‌رسانی احتمالاً دروغ‌آمیز ارتش امریکا از موفقیت در خود در این عملیات شد.
سیف الرحمن منصور که با نام مستعار ثابت این عملیات را فرماندهی می‌کرد و معاون او ملا فدامحمد جواد نیز در این نبرد کشته شدند.
درس بسیار مهم نبرد شاهیکوت این بود که در این نبرد برای نخستین بار ضعف تکنولوژی و توانایی نظامی امریکا در افغانستان عیان گردید و همین موجب انفتاح مسأله نبرد گسترده و دامنه دار علیه اشغالگران امریکایی و دیگر هم پیمانانش در ناتو شد.
خاطره‌ای که از عملیات آناکوندا در ذهن امریکایی‌ها مانده است نیز عمدتاً خاطره‌ای همراه با سختی و شکست است و تا حدی در کتاب منتشر شده در امریکا در خصوص این عملیات (عملیات آناکوندا؛ اولین نبرد بزرگ امریکا در افغانستان) این نگاه متبلور است.

جستجو
آرشیو تاریخی