قتلگاه دشت لیلی

ابوالفضل کشتکار
پژوهشگر مسائل جهان اسلام

دشت لیلی بیابانی است که هزاران نفر از زندانیان طالبان توسط سربازان مارشال دوستم و هم‌پیمانانش قتل‌عام شدند. در این یادداشت به بازخوانی وقوع این جنایت و وقایع پس از آن می‌پردازیم.
پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، خبر بازدید ملافاضل از یک بیابان منتشر شد. بیابانی که برای جهانیان شناخته شده نیست ولی برای کسانی که داستانش را می‌دانند، یادآور یک جنایت جنگی در دنیای جدید است. بیابانی با نام «دشت لیلی». اما ماجرای دشت لیلی چه بود؟
سال 2001 امریکا به افغانستان تحت حکومت طالبان حمله کرد. در این حمله متحدانی از درون افغانستان در کنار ائتلاف بین‌المللی می‌جنگیدند. از جمله یک جنگ‌سالار به نام عبدالرشید دوستم. او که یک ازبک‌تبار بود، از مراتب پایین شروع کرد و به درجه مارشالی هم رسید. درجه‌ای که فقط سه نفر در تاریخ افغانستان به آن دست یافته‌اند. اما دوستم جنایاتی هم داشته است که کمتر کسی در سابقه خود دارد؛ از جمله جنایت دشت لیلی.
در جریان حمله به مزارشریف، نیروهای ائتلاف شمال با کمک‌های همه‌جانبه امریکا و غرب، به پیش می‌رفتند. این حمایت‌ها محدود به پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی نبود بلکه بمباران‌های هوایی را هم در اختیار داشتند. علاوه بر اینها، نیروهای آلفای امریکایی در کنار افغان‌های ائتلاف می‌جنگیدند. حتی بعدها در سال 2010 خاطرات یکی از این افسران امریکایی در کتابی با نام اسب سواران چاپ شد. سرانجام نیروهای اتحاد شمال با کمک امریکایی‌ها مزارشریف را تصرف کردند.
تصرف مزارشریف، باعث شد که کابل بدون مقاومت سقوط کند. در نتیجه همه طالب‌ها و متحدان‌شان به قندوز فرار کردند اما کمی بعد محاصر شدند. عده‌ای از نیروهای محاصره شده توانستند به جنوب فرار کنند. برخی دیگر هم تغییر جبهه دادند اما ماجرای ما در مورد کسانی است که ماندند و سرنوشت‌شان در دستان عده‌ای دلال افتاد.
پس از واسطه‌گری‌ها، مذاکراتی بین طالبان و اتحاد شمال انجام شد. ملافیصل، ملانوری و برخی دیگر از طالبان، نماینده طالب‌های در محاصره بودند. در طرف مقابل، افرادی مثل جنرال دوستم، جنرال محقق، جنرال عطا و صد البته به شهادت جنگ‌سالاری به نام امیرجان، که واسطه این گفت‌وگو بود، تعدادی امریکایی و انگلیسی حضور داشتند. توافقِ صورت‌گرفته این بود مسلحان قندوز سلاح‌هایشان را به نیروهای بین‌المللی تحویل دهند. سپس خارجی‌ها تحویل سازمان ملل می‌شوند و افغان‌ها به خانه بازمی‌گردند.
چندی پس از توافق، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع امریکا در سخنانی گفت امیدوار است که افراد تحت محاصره یا کشته شوند و یا اسیر. سرانجام در 21 نوامبر 2001 تمام نیروهای مسلح طالبان در برابر این تعهد که آنان را زنده می‌گذارند، تسلیم شدند.
پس از اینکه قندوز تسلیم شد اسرای خارجی به زندانی در قلعه جنگی برده شدند. طالب‌های محلی را هم به زندان‌های دیگر بردند. پس از مدتی، قرار شد طالب‌های افغان را از قلعه زینی یه قلعه شبرغان ببرند.
مقصد زندان شبرغان در استان جوزجان بود. 28 نوامبر، اسرا را بار کانتینرها زدند. به گفته شاهدان عینی، اعم از سرباز و راننده، کانتینرها را اینقدر از اسرا پر کردند که جای سوزن انداختن نبود. دمای این کانتینرهای تاریک و مملو از جمعیت بیش از 30 درجه سانتیگراد بود. این شرایط در حالی بود که به گفته برخی شاهدان، به اسرا سه روز آب و غذا نداده بودند.
این شرایط و ماجراهای بعدش، منجر به جنایتی شد که قتل عام هزاران اسیر را در پی داشت. عدد کشته‌های این جنایت را سه هزار، پنج هزار و حتی تا هفت هزار نفر هم ذکر کرده‌اند. اما چون هیچ وقت تحقیقات درست و دقیقی انجام نشد و حتی بعدها عده‌ای برخی از شواهد ماجرا را از بین بردند، هیچ وقت تعداد دقیق قربانیان این حادثه معلوم نشد.
عده‌ای از اسرای محبوس در داخل کانتینر، به خاطر تشنگی، کمبود هوا و خفگی کشته شدند. اما این تازه بخشی از جنایت بود. به شهادت شاهدان، که برخی از آنان سربازان دوستم بودند، به دستور ژنرال دوستم به روی این کانتینرهای مملو از جمعیت آتش گشودند و عده‌ای دیگر را هم به خاک و خون کشیدند. حتی پس از این جنایت‌ها هم ماجرا ادامه داشت. آنجا که افراد زنده‌مانده را از کانتینرها خارج کرده و با دستان بسته تیرباران کردند. حتی برخی شاهدان شهادت داده‌اند که برای اطمینان از مرگ همه افراد کشته‌ شده در کانتینر به آنها تیر خلاص هم زده‌اند.
برای تیراندازی سربازان به کانتینرها شاهدان مختلفی وجود دارد. از راننده‌ها و سربازان حاضر در صحنه جنایت گرفته تا شاهدان محلی که کانتینرها را دیده‌اند که از آنها خون جاری بوده است. این شهادت‌ها یک نکته مهم دیگر را هم به ما نشان می‌دهند. آن نکته، حضور امریکایی‌ها در صحنه جنایت است.
همه خوب می‌دانند که دوستم یکی از عناصر مرتبط با CIA بوده و هست. علاوه بر اینکه در رأس هرم فرماندهی نیروهای مرتکب این جنایت امریکایی‌ها قرار داشته‌اند، خود دوستم هم به همراهی 20 کارشناس نظامی امریکا در فتح مزارشریف در کنارش اذعان داشته است. حتی اگر نگوییم که این جنایت یا با مباشرت امریکایی‌ها صورت گرفته و یا با دستور مستقیم آنها، نمی‌توان گفت اتفاقی در آن منطقه توسط نیروهای تحت امر آنها رخ داده باشد و آنها مطلع نشده باشند.
از 16 تا 21 ژانویه محققان وجود گورهای دسته‌جمعی در دشت لیلی را گزارش کرده‌اند. در 28 ژانویه گزارش وجود این گورهای دسته‌جمعی به جوزف کالینز، یکی از مقامات ارشد پنتاگون رسید.
در مورد این جنایت تحقیقات وسیع و متمرکزی انجام نشد، زیرا عاملان این جنایت هم خود سیاستمداران مطرحی در افغانستان بودند و هم از حمایت خارجی برخوردار بودند. اما ابعاد این جنایت آن‌قدر وسیع بود که نتوان آن را پنهان کرد. کالبدشکافی‌ها اینکه علت مرگ برخی خفگی بود را تأیید می‌کرد. حتی مجله هارپر گزارشی داد که در آن گفته بود آثار شکنجه روی اجساد قربانیان پیدا شده است. گاردین هم بعدها در گزارشی گفت که طبق شواهدی که به دستش رسیده، مرگ آنها (زندانیان قربانی شده) یک حادثه غم‌انگیز نبوده بلکه یک اقدام عمدی انتقامجویانه بوده است.
به‌رغم وعده باراک اوباما، باز هم تحقیقی در این باره انجام نشد و یا نتیجه آن اعلام نشد. ضیا ظریفی که در آن زمان ناظر حقوق بشر بود و بعداً مسئول بخش آسیایی سازمان عفو بین‌الملل شد، صراحتاً بیان می‌کند که برایش اثبات شده، نه امریکا طرفدار تحقیقات بوده و نه سازمان ملل.
هنوز هم وقتی به بیابان دشت لیلی که در فاصله تقریباً 10 دقیقه‌ای زندان شبرغان است بروید، استخوان‌ها، جمجمه‌ها، لباس‌ها و دیگر بقایای این قتل عام را می‌بینید، اما نکته مهم این است که نه عاملان داخلی و نه عاملان خارجی، هیچ کدام از این جنایت پشیمان نیستند. تا آنجا که چندی قبل و بعد از فرارشان از افغانستان وعده تکرار این جنایت را دادند؛ آن هم با حالتی سرشار از افتخار. عبدالرشید دوستم در دیدار با فرماندهان نظامی حزبش، حزب جنبش اسلامی افغانستان، گفته است: تاریخ دشت لیلی تکرار خواهد شد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی