پاسگاه1

محمد شریفی
دانشجوی کارشناسی ارشد فرهنگ و ارتباطات

فیلم پاسگاه، محصول 2020 کشور امریکا و در ژانر اکشن، تاریخی و درام است. این فیلم بر اساس کتابی غیرداستانی در سال 2012 ساخته شده که خود این کتاب بر اساس یک رویداد واقعی نگارش شده است.
داستان فیلم تقریباً به سال 2009 بازمی‌گردد، نیروهای امریکا در مناطق مختلف افغانستان، پاسگاه‌هایی را تأسیس کرده‌اند تا بتوانند با طالبان مقابله کنند. داستان فیلم روایتگر قصه سربازانی است که به یکی از این پاسگاه‌ها (با نام کیتینگ) در نزدیکی شهر کامدیش منتقل می‌شوند. این پاسگاه به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی که دارد بسیار آسیب‌پذیر بوده و در نتیجه استقرار در آن ریسک بسیاری را به همراه دارد. فیلم در نهایت به نبرد کامدیش می‌پردازد که طی آن چهارصد نیروی طالبان به پاسگاه کیتینگ حمله می‌کنند اما از نیروهای مستقر در این پاسگاه شکست می‌خورند. این نبرد به اندازه‌ای واجد اهمیت بوده که دونفر از نیروهای امریکایی مدال افتخار دریافت می‌کنند و از نیروهای این گروهان به دلیل رشادت و شجاعت‌شان تمجید بسیاری صورت می‌گیرد.
این فیلم، نسبت به سایر فیلم‌های مشابه تمرکز بیشتری بر عنصر اکشن دارد و در نتیجه درونمایه‌های ایدئولوژیک کمتری را یدک می‌کشد. به طور مثال ما به غیر از چند صحنه که روستانشینان افغان را به تصویر می‌کشد، دیگر به شکل متمرکز مردم افغان یا نیروهای طالبان را به عنوان سوژه دوربین نداریم. دوربین به شکل کامل نیروهای امریکایی را به عنوان سوژه خود قرار می‌دهد و سعی می‌کند بحران‌ها و چالش‌های آنها را طی دوران اقامت درون این پاسگاه روایت کند.
با این وجود، فیلم درست مانند فیلم‌های مشابه بر تصورات و پیش‌فرض‌هایی واقع شده است که بر اساس‌ آنها، سرباز امریکایی حاضر در افغانستان، میهن‌دوست، خانواده‌دوست، فداکار، طرفدار صلح، مهربان و قدرتمند معرفی می‌شود و در طرف مقابل، افغان‌هایی قرار دارند که واجد صفات منفی بوده و نقطه مقابل سربازان امریکایی با صفات مثبت هستند. به عنوان مثال در همان سکانس‌های ابتدایی، یکی از سربازان ملی افغانستان که درون پاسگاه مستقر است، می‌خواهد یک سگ را به دلیل داشتن کک بکشد. در این هنگام نیروهای دلرحم امریکایی سر می‌رسند و او را از انجام این کار باز می‌دارند. سرنوشت این سگ نیز جالب توجه است. در سکانس دیگری، ما روستاییان افغانی را مشاهده می‌کنیم که مدعی هستند دخترشان به دلیل بمب فسفری نیروهای امریکایی کشته شده‌ است. با توضیح سربازان امریکایی ما متوجه می‌شویم دختر آنها به این دلیل کشته نشده و دلیل دیگری درکار بوده (شاید خود آنها او را کشته باشند!) و حالا از آنها باج می‌خواهند. در درگیری که شکل می‌گیرد سگ دست یکی از روستاییان را گاز می‌گیرد. مترجم افغانی امریکایی‌ها به آنها توضیح می‌دهد بر اساس عقاید آنها گاز گرفته شدن توسط سگ بی‌حرمتی بزرگی است و باید تاوانی پرداخت شود.(اشاره به نجس بودن سگ در دین اسلام) در نتیجه فرمانده امریکایی ناچار می‌شود هم به آنها باج بدهد و هم به عنوان تاوان سگ را بکشد، به این شکل حیوان‌دوستی امریکایی‌ها در کنار حیوان‌ستیزی مسلمانان قرار می‌گیرد. در معدود سکانس‌هایی که افغان‌ها سوژه دوربین هستند، چنین معرفی می‌شوند: عقب‌مانده، نادان، بی‌سواد، باج‌خواه، اهل خرافه و سنت و...، در نقطه مقابل اما شاهد روابط دوستانه و فداکارانه نیروهای امریکایی در قبال خود و خانواده‌هایشان هستیم. فیلم در سکانس‌های متعددی بر رابطه عاشقانه سربازان با همسران و خانواده‌هایشان تمرکز دارد؛ تصویری که در نهایت به مخاطب القا می‌شود، تصویری است که در آن مخاطب به طور کامل با سربازان امریکایی همذات پنداری خواهد داشت. او رفاقت و مرگ این سرباز‌ها را می‌بیند و نمی‌تواند نسبت به مرگ، آسیب‌ها و بحران‌های آنان بی‌تفاوت باشد. گویی این سربازان بیچاره به ناچار راهی این کوی و بیابان شده‌اند و توسط نیروهای طالبانی کشته می‌شوند که نمی‌توان از آنها متنفر نبود.
فیلم درحالی به پایان می‌رسد که مخاطب باید اشک‌های سرباز امریکایی را نزد روانشناس ببیند و همراه با او اشک بریزد. در نتیجه عنصر ضد جنگ به شکل خفیفی در درونمایه فیلم موجود است. هر چند این عنصر ضد جنگ چیزی درباره چرایی حضور نیروهای امریکایی در افغانستان به ما نمی‌گوید و این را پیش‌فرض می‌گیرد که آنها باید اینجا باشند. معدود چیزی که درون فیلم در این زمینه گفته می‌شود اما شایان توجه است. در یکی از سکانس‌های بسیار مهم سربازان امریکایی سراغ روستاییان افغان می‌روند(همان‌ها که در ادامه به باج‌خواهی دست خواهند زد!) تا مطمئن شوند با طالبان همکاری نخواهند کرد. آنها اعلام می‌کنند که می‌خواهند در اینجا صلح را به ارمغان بیاورند و هدفی جزاین ندارند و اگر با ایالت متحده همراه باشند، ایالت متحده باعث پیشرفت کشور آنها می‌شود. به این راحتی بیان می‌شود که کشوری چون افغانستان عقب‌مانده است و اگر پیشرفت می‌خواهد باید دنباله‌رو ایالت متحده باشد. در جای دیگر مترجم افغان همراه سربازان امریکایی بیان می‌کند برای نجات خود و خانواده‌اش نیاز دارد که سربازان امریکایی در منطقه حضور داشته باشند. اینها از معدود کدهایی است که توجیه‌گر حضور سربازان امریکایی در افغانستان است.
در پایان نیز، فیلم پروژه قهرمان‌سازی از سربازان نظامی خود را به اوج می‌رساند. این سربازان فداکار با استقبال بسیار خوبی از سمت مردم روبه‌رو می‌شوند و این چیزی است که در مصاحبه‌های واقعی پایان فیلم از سربازان واقعی، به تصویر کشیده می‌شود. در واقع یکی از اهداف چنین ژانرهایی، ساخت یک روایت قهرمانانه از حضور نظامی ارتش امریکا در سایر نقاط جهان است که در طی این روایت‌سازی‌ها، روایت خشونت و جنایت‌های ارتش امریکا پنهان می‌ماند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی