مجری: خیر مقدم عرض میکنیم خدمت حضار و مهمانان: چون عنوان برنامه تحلیل فرهنگی و اجتماعی وضعیت مهاجران است یک شفافسازی از وضعیت مهاجران صورت گیرد. کدام آمار مورد قبول شما است؟ آیا افغانهایی که در استان خراسان هستند، مهاجر محسوب میشوند یا پناهنده؟
حقیقتطلب: چند میلیون نفر افغان در ایران ساکن هستند اما از تعداد دقیقشان در دست نیست. آخرین آماری هم که موجود است، توسط وزارت کشور در سال گذشته سرشماری شده است که تعدادی بین چهار میلیون و سیصد هزار نفر تا پانصد هزار نفر اعلام شده. مهاجرین به دو صورت قانونی و غیرقانونی وارد ایران شدهاند که همان روش قانونی هم دستههای مختلفی دارد. گروه پناهندگان که کارت آمایش دارند، گروه گذرنامه خانوار و گذرنامه ویزا. گروه خیلی بزرگ دیگری هم هستند که پارسال سرشماری شدند که حدود دو میلیون و سیصد هزار نفر هستند. اینها مدرکی به اسم برگهی سرشماری دارند. به طور قطع نمیتوان گفت که تمام این تعداد پس از طالبان وارد ایران شدند. طی بیستسال اخیر هر وقت دربارهی تعداد مهاجرین صحبت شدهاست، تعداد مهاجرین رسمی اعلام شده و تعداد مهاجرین غیرقانونی را هم به همان اندازه اعلام میکردند. دورهی رسمی کردن مهاجرین به صورتی نبود که در سال ۱۴۰۱ همگیشان با هم رسمی شوند. از سال ۸۰ روند قانونیسازی با سرشماری آغاز میشود. در سال ۸۹ وزارت کشور اعلام میکند که با تفکیکسازی قصد دارد مدرکی به اسم گذرنامه خانوار دهد و کسانی که فرزند دانشآموز دارند طبق دستور رهبر مدرکی به اسم برگه آبی به آنها تعلق گیرد. این سیاست رسمیسازی را ما هر از چند گاهی با فواصل زمانی مختلف داریم و بلافاصله پس از رسمیسازیها مابهالتفاوت میان مهاجرین رسمی و غیر رسمی کاهش پیدا میکند. پس از چند سال دوباره افزایش مهاجرین غیر رسمی را شاهد هستیم که علل مختلفی دارد. هم مهاجرین جدید هستند و هم کسانی که پس از مدتی غیرقانونی میشوند. بحث دیگر موضوع متمرکز شدن مهاجرین در چند نقطه از کشور مثل تهران، مشهد و شیراز است و بعد از طالبان شاهد موج مهاجرت افغانها در استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد و قم است. از گذشته در این استانها مهاجرین حضور داشتهاند و به مرور بیشتر هم میشوند؛ به طور مثال بستگان شخصی که خودش بیست سال است در شهرری ساکن است به ایران میآید احتمال اینکه آن هم شهرری را برای زندگی انتخاب کند خیلی بیشتر از این است که به قزوین یا دیگر شهرها برود. جامعهی استانهای شرقی نسبت به باقی کشور بیشتر پذیرای مهاجرین هستند. ایران بیشتر از جمعیت کشور دانمارک که پنج میلیون است مهاجر افغان دارد، این عدد خیلی بزرگ است. در میان این جامعهی بزرگ مهاجرین افغان آدمهای مختلفی داریم، به هیچ وجه نمیشود بر روی مهاجرین برچسب زد.
مجری: آیا آماری وجود دارد که نشان دهد مهاجرین از چه اقوامی هستند؟
حقیقتطلب: بنده اطلاعی ندارم که مهاجرین قانونی چه اقوامی هستند. در موج اخیری که پس از طالبان رخ داد، سی درصد هستند که این سی درصد شامل هزارهها، تاجیکها، پشتوها، ترکمنها و ازبکها است.
راستی: آیا مهاجرینی که مادر ایرانی دارند را هم جزو این آمار حساب کردید؟
حقیقتطلب: خیر، مادر ایرانیها علارغم اینکه تولید محتوای بسیاری راجع بهشان صورت گرفته است، از نظر جمعیتی تعداد زیادی ندارند. طبق آخرین آمار اعلام شده حدود ۱۳۰ هزار نفر هستند. در راستای محتواهای تولید شده در این زمینه حدود ۱۶هزار نفر شناسنامه گرفتهاند.
مجری: شما با این آمار و ارقام موافق هستید جناب رضوی؟
رضوی: بله، چون هیچ آمار دیگری وجود ندارد.
مجری: محور بعدی صحبتم علل مهاجرت است. آیا این عللها مسائل داخلی، اقتصادی، فرهنگی یا چیست؟
حقیقتطلب: بنده نظر خودم را اعلام میکنم اما بنظرم آقای رضوی عمیقتر بتوانند به این سوال پاسخ دهند. مهاجران افغانستانی در ایران دستههای مختلفی هستند، که بنده آنها را به سه دسته تقسیم میکنم:
1. آنهایی که مقیم هستند یا به عبارتی کسانی که سی یا چهل سال پیش پدر و مادرانشان وارد ایران شدند که دلایل مختلفی مثل حملهی شوروی، جنگهای داخلی، طالبان اول و حضور آمریکا بوده است. اینها در ایران به دنیا آمدهاند، در ایران بزرگ شدهاند و فرزندانشان در ایران متولد شدهاند. اینان مهاجر افغان نام دارند که تعدادشان بیشتر از یک میلیون است.
2. گروهی هستند که برای کار و مشکلات اقتصادی به ایران آمدهاند. که بسیاری از کسانی که به صورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند جزو این گروه هستند. حالا سوال اینجاست مهاجرت کاری چگونه است؟ وقتی که دو کشور همسایه هستند و یکی از آن کشورها وضع اقتصادی پایینتری داشته باشد، مهاجرت از سمت کشور کمتر توسعه یافته به سمت توسعه یافته شکل میگیرد. همه جای دنیا همین است. درست است که ایران خودش هم مشکلات بسیاری دارد، در مقایسه با کشورهای اروپایی توسعه یافته حساب نمیشود ولی نسبت به افغانستان توسعه یافته است. از طرفی بازار کار ایران برای افغانها جذابیت دارد و حتی خود کارفرمای ایرانی هم علاقه دارد افغانها را به کار بگیرد. عمدهی این مهاجرین به خاطر اینکه در افغانستان کار نیست، در ایران کار میکنند و برای خانوادهشان پول میفرستند که بخشی از این پول هم در ایران خرج میشود. پیش از سال ۱۳۹۸ به طور میانگین سالانه ۵۰۰هزار نفر به همین صورت مهاجرت به ایران داشتیم. چون مهاجرت به صورت غیرقانونی است، آمار ورود نداریم. سفارت ایران در کابل ویزا نمیداده و همچنان هم ویزای کاری را به رسمیت نمیشناسد. البته امروزه پروسهی گرفتن ویزا با توجه به سیاست رسمیسازی خیلی راحتتر شده است. فشار وزارت کار و کارگر ایرانی بر روی سفارت ایران در کابل است که نباید رقیب نیروی کار وارد کشور کنید. یک اقتصادی شکل گرفته است به اسم افغانیکِشی. مهاجر افغان وارد پاکستان میشود، از سمت مرزهای مشترک پاکستان و ایران رد میشود. مرزنشینان ما پولی دریافت میکنند و مهاجر افغان را شهر به شهر عبور میدهند تا به دست کارفرما برسد. ما در مورد ورود مهاجرین غیرقانونی آماری نداریم اما از اخراجشان توسط نیروی انتظامی آمار داریم. البته نیروی انتظامی آمار دقیقی منتشر نمیکند اما سازمان جهانی مهاجرت IOM آمارها را ثبت میکند. پس از ورود طالبان خیلی این را شنیدیم که ملت افغانستان از دست طالبان فرار کردهاند اما اکثریت مهاجرانی که میبینم با انگیزهی اقتصادی آمدهاند و رشد مهاجرت در چند سال اخیر هم به همین دلیل است. آمارهای بانک جهانی را هم بررسی کنیم متوجه میشویم که GDP شان بسیار کاهش یافته است. افغانستان در بیست سال اخیر همیشه با بودجهای که آمریکا بهشان میداد، GDP شان را تأمین میکرد که هیچ وقت هم نتوانست مولد بشود. پس از روی کار آمدن طالبان این کمک قطع شد و GDP فروکش کرد. مردم فقیر و گرسنه شدند و بسیاری از مهاجرتها هم به همین دلیل بود. 3. مورد بعدی هم مبحث پناهجو و پناهنده است که در موج اخیر درصد پایینی بودند. این مبحث پس از دههی هفتاد پیش آمد که در قبالشان هم قصد داشتیم از سازمان جهانی بودجهای بگیریم. در سال ۸۰ پس از سرشماری اعلام کرده بودیم که اینها پناهنده هستند که حقوقی برایشان قائل شده بودند که بسیار سخت است. حق مسکن و حق اشتغال باید داشته باشند. در سیاستی هم که ما در پیش گرفتیم، تعداد پناهندگان را کم کردیم و پناهجوی جدید هم نپذیرفتیم. فلسفهی پناهنده و پناهجو هم این است که شخص پناهجو ادعا میکند جانش در خطر است و پناهنده هم تایید میشود که این شخص جانش در خطر است و به آن پناه میدهد.
مجری: آقای رضوی نظر شما دربارهی علل مهاجرت به ایران از طرف افغانستانیها چیست؟ برخی رسانههای خارجی ادعا دارند ایران در قبال مهاجرپذیری از سازمان جهانی بودجه دریافت میکند. ثبت و آمار اقتصادی این قضیه چطور است؟ به نظر شما فرصتها و دلایل مهاجرت افغانها به ایران میصرفد یا خیر؟
رضوی: صحبتهای مطرح شده بسیار درست است، هیچ جای شک و شبههای در آنها نیست. دقیق و علمی بیان شده است. دقیقا از زمانی که انقلاب پیروز شد و همزمان حضور شوروی در افغانستان جدی شد، بحث مهاجرت را به صورت گسترده و به دلایل مختلف داشتیم. در اوایل انقلاب به دلایل ایدئولوژیک مهاجرت صورت گرفت و پس از آن کم کم موضوع اقتصاد بیان شده است. در دوسال اخیر فقط بحث اقتصادی وسط است. امروزه جمعیت افغانستان ۳۹ یا ۴۰میلیون نفر است، تا سال ۷۵ ما از ایران حدود ۴۰ میلیون یعنی چیزی برابر با جمعیت کنونی افغانستان مهاجر اخراج کردیم. شخص دوباره و چندباره داخل آمده، این چرخه ادامه داشته است تا اینکه چهل میلیون نفر در سال ۷۵ اخراج کردیم.
مجری: یعنی از این چهل میلیون نفر؟
رضوی: بله، چهل میلیون آدم اخراج کردیم که ممکن است، یک شخص پانزده بار و شخصی دیگر یک بار اخراج شده باشد ولی چهل میلیون تعداد اشخاصی است که اخراج شدهاند. دلایلی که این اتفاق افتاده است مختلف است. ما اصلا قوانین درستی برای برخورد با مهاجران نداریم. اولین قانونی که دربارهی مهاجرین نوشته شده در سال ۱۳۰۸ تصویب شده که آخریناش هم است. توجه بفرمایید که بحث مهاجرین از آن موقع مهم بوده است. امروزه که این موضوع بسیار جدی است؛ مجلس نمیگذارد سازمان ملی مهاجرت تصویب بشود. اصلا آقای قالیباف در این موضوع برنامهای ندارد و این را واضح اعلام میکند. همین سازمان ملی مهاجرین که چند بار ناماش را آوردیم، تمام رئیس و دستگاهاش غیرقانونی است، چون وجود ندارد. بنده هفتهی گذشته با سردار رضاییان صحبت کردم، ایشان میگفتند [طبق قانون] آقای مبینی حق ندارد با من نامهنگاری کند! همین آقای مبینی به استانهای مهاجرنشین دعوت شده و هزاران نفر با او جلسه میگذراند و از او تقاضای حل مشکلات را دارند. مشکلات را چطور وقتی که امکان اقامت دادن و برگه آمایش دادن ندارد، حل کند؟ ما هیچ قانون درست و حسابی که بتواند وضعیت مهاجرین را سر و سامان بدهد در این چهل سال انقلاب نداریم. بحث فرزندان مادر ایرانی یکی از کوچکترین مسائل است که این هم انتخاباتی است. به راحتی میتوانند از مادران ایرانی در استانهای شرقی رای بگیرند که مشکل فرزندانش حل بشود. مثل اینکه نزدیک به دویست هزار نفر هستند که بخش عمدهاش خاوریهای مشهداند و مرزنشینان سیستان و بلوچستان. روستاهای مرزنشین سیستان و بلوچستان با افغانها در مراوده هستند؛ به طوری که شخصی در اینجا همسری دارد که خودش هست یا نیست، فرزندی به دنیا میآورد و بزرگ میشود چون هویت و مدرک ندارد نتوانسته درس بخواند. در دولت آقایهاشمی رفسنجانی، آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای رئیسی اتفاقات مختلفی افتاده است. همین گرفتاری باعث میشود که شرایط برای مهاجر سخت شود. اگر شخصی در هواپیما فرزندش متولد شود به او تابعیت میدهند چون در آسمان آن کشور به دنیا آمده است، قانون ما نه خون است نه خاک. در این قانون حتی تکلیف مهاجرین غیرقانونی هم مشخص نیست. تکلیف دولت هم با قانونهایش مشخص نیست. یک روز اعلام میکنند دیگر به هیچکس مدرک نمیدهند. از آنطرف توانایی کنترل مرزها را نداریم، از طرفی هم نگران مسائل امنیتی هستیم که نکند شخصی که غیرقانونی وارد میشود باعث مشکل، جرم و جنایت شود؟ مدرک هم که نمیدهیم، خب فرد مهاجر اگر جرمی هم انجام دهد که ما توانایی شناساییاش را نداریم. به این صورت که هر کسی بیاید شکل غیرقانونی میگیرد. پس خودمان با دست خودمان این مشکلات را به وجود آوردیم. به خاطر منافع شخصی حضور قانونی از مبدأ را سخت کردیم. شخصی که دامادش شرکت بیمه داشته، افغانها را مجبور کرده که خود را بیمه کنند؛ فردی که پسرش شرکت هواپیمایی داشته، مهاجران را مجبور کرده بلیط دوطرفه هواپیما خریداری کنند؛ خب همین هزینهها به علاوهی هزینهی ویزا برای یک خانوادهی پنج نفره حدود هفت هزار یورو هزینه دارد. به این صورت باشد همهشان به صورت قاچاق به ایران میآیند. در زمانی هم که با هزاران دردسر ویزا میدهید و از مهاجران هزار یورو ضمانت میگیرید، باز هم کاری میکنید که روند به سمت ورود غیرقانونی کشیده شود. ایران در قبال افغانستان که هزاران کیلومتر مرز، تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک دارد، سیاست درستی نداشته است. هنگامی که شوروی یا آمریکا در افغانستان حضور داشتند فقط خیمهی جهادِ ما برپا بوده است.
همه کار توسعهای کردند غیر از ما. سیاست منسجم برای توسعه کشور همسایهای را که سیاستی امنیتی برای خودمان است پیگیری نکردیم. بهترین راهکار برای ایران، صلح و توسعه افغانستان بودهاست. اگر افغانستان به سمت توسعه حرکت میکرد وضعیت برعکس میشود، در دورهی آقای کرزی این اتفاق افتاد و ما شاهد برگشت مهاجرین از جمله نخبگان بودیم. چون رسانه در ایران کاری کرد که فکر کنند افغانستان به آمریکا تبدیل شده و ایرانیان باید به آنجا مهاجرت کنند، اینها همه بار روانی دارد. آمریکاییها و شرکتهای خارجی حضور داشتند و فقط نزدیک شدن به توسعه در میان مردم احساس میشد در حالی که وجود نداشت؛ مثال برعکساش هم حال است که رسانه کاری کرده مردم فکر کنند طالبان که روی کار آمدهاند، بدبخت شدهاند. فرد افغان از ترس ناامیدی آینده حاضر است از چرخ هوایپما هم آویزان شود تا فرار کند. اینها همه در کنار هم باعث میشود موج مهاجرت ایجاد شود. مسائل اقتصادی هم وجود دارد به طوری که الان ارزش ۱ افغانی برابر با ۷۵۰۰ریال یا ۷۵۰ تومان است، دلار از دو سال پیش تا الان نصف شده است. اینها عمدتاً مربوط به جیدیپی است و ربطی به حضور طالبان ندارد. نقدینگی وجود ندارد که مردم داد و ستد کنند، یعنی یک تورم منفی غیر مولد به وجود میآید که منجر به افزایش رکود است. اگر فرد مهاجری در ایران کار کند و خانوادهای در افغانستان داشته باشد که بخواهد پول بفرست برایش نمیصرفد، با این حال چرا اینجا را انتخاب میکند؟ در اینجا امنیت کاری احساس میکند؛ حاضر است در ایران مغنی بشود ولی در افغانستان مغنی نشود. ۷۵ درصد افغانستان بافت روستایی دارد، از هر شهری ۱۰ دقیقه طی مسافت کنید، به روستا میرسید. جامعهی روستایی جوان با میانگین سن ۲۱ سال در افغانستان حاضر نیست در کشور خودش به خاطر آیندهی تاریک کار کند. بخشی از افغانهایی که میآیند قصد رفتن از ایران به سمت غرب را دارند، اما سختگیریهای ما در غرب کشور و مرز با ترکیه باعث میشود که مسیر رفتناش از ایران متوقف بشود. این را قبول ندارم که عدهی زیادی از اینها پشتو هستند. بنظر من بالای هفتاد درصدشان هزاره و شیعه هستند، پشتون بیشتر خودش را میتواند در پاکستان حفظ کند. در دوران اول طالبان یک سری آدم به ظاهر فهمیده گفتند که پشتونها با برنامهریزی وارد کشور شدند. بنده این را نمیپذیرم که به لحاظ قومی یک قوم جدید به مهاجرین ایران اضافه شده است. من در سفارت هستم و ویزاها را میبینم، درصد تقاضا برای رفتن به ایران از طریق قانونی، ورود غیرقانونی را هم نشان میدهد که این آمار نشان از ۷۰ درصد ورود هزارهها میدهد.
مجری: در مورد پناهجوها چه نظری دارید؟
رضوی: اینها دروغ است، چرا میگویم دروغ است؟ زیرا طالبان جریان جذابی برای کیس گرفتن یا تسهیل روند مهاجرت به کشورهای پیشرفته توسط هنرمندان، سیاستمداران حکومت سابق است.
من خودم استاد زبان افغانی در مشهد داشتم که دو سال شاگردشان بودم، از لحاظ خانوادگی سرشناس و به لحاظ شخصیتی آدم فرهیختهای بودند. استاد زبان و استاد دانشگاه بودند، به آمریکا مهاجرت کردند و الان در کارواش مشغول به کار هستند. ما مصاحبهای کیفی در میان مهاجران مقیم انجام دادیم که بپرسیم حسشان به ایران چه است؟ بیشترین و بزرگترین حسی که نسبت به ایران داشتند، احساس بیتعلقی و بیسرزمینی بود. البته این احساس را نسبت به افغانستان هم داشتند؛ یک حالت بیوطنی. نکته جالب ماجرا اینجاست اینان پس از مهاجرت متوجه میشوند که ایران چه خدماتی در اختیارشان گذاشته بوده است.
مجری: آماری از تعداد و رضایت مهاجرینی که به اروپا رفتهاند، داریم؟
رضوی: نمیدانم. اروپاییها ادعا داشتند، یک میلیون نفر به آلمان رفتند. کل حجم مهاجرت به اروپا اندازهی یک سال ایران هم نبود. نکته جالب دیگر این بود که باز ما در اینجا نگران رفتن افغانها بودیم، چون بسیار بودجه خرج کرده بودیم که درس بخوانند و حالا میخواهند بروند. آقای عراقچی خطاب به اروپاییان گفتند که اگر رفع تحریم نشود، ما راه را برای مهاجرین باز میکنیم تا به سمت شما روانه شوند. همه نگران شدند به خاطر اینکه ما این همه هزینه نخبه پروری کردیم و سالها هزینهی دانشجو، پزشک و دانشآموز دادهایم، الان که وقت نتیجه دادن است رها کنیم! باید تلاش کنیم که نروند.
حقیقتطلب: مهاجرین علل بیتعلقی را برخلاف تصور ما خیلی چیزهای سادهای میدانستند، مثلا بحثهای اقامتی بود که برایشان عزت و احترام خیلی از چیزهایی دیگر مهم بود یا نحوهی برخورد بد مسئولین و دستگاهها که آموزش ندیدهاند و با افغانها تحقیرآمیز رفتار میکنند. خیلی وقتها هم به واسطهی شغل و چیزهای دیگر پذیرفته میشوند اما امنیت روانی اقامت را تأمین نمیکنیم. موضوع خندهدار دیگری که وجود ندارد ندادن سیمکارت و حساب بانکی به مهاجرین است که بنظرم یکی از بهترین راههای پیگیری همین دادن سیمکارت است. اصلیترین دلیل بنظر من بحث غیررسمی بودن است که همین موضوع بسیار آسیبزا هم است، مثلا شخص میآید همسر ایرانی میگیرد و رها میکند و هیچ راه پیگیریای وجود ندارد. وارد بازار کار میشود با وجود ظلمهای بسیار همچنان کار میکند اما اگر رسمی باشد، حق شکایت نسبت به کارفرما را داراست که باعث میشود به او ظلم نشود.
رضوی: مسئله مهم مالیاتی است که اگر رسمی و قانونی باشند، از آنها باید دریافت شود یا یارانهای که در حال حاضر تعلق میگیرد.
مجری: چون رسیدیم به بحث مزایا، فرصتها و تهدیدهای مهاجرین شما نظرتان در این باره چیست؟
رضوی: نبودن سیاست باعث میشود که اگر فرصتی هم وجود داشته باشد به تهدید تبدیل شود. جامعهی مهاجرین تشکیل شده از چندین میلیون افغان، چند هزار پاکستانی و عراقیها است که عراقیها کم دردسرترین قشرشان هستند. اینها به دلایل مختلف وارد کشور میشوند، در سال ۹۴ اجازهی تحصیل کودکان افغانی صادر شد که با این دستور هم کار فرهنگی شد و هم امنیتی. تفاوت ما با تمام دنیا در انقلاب اسلامی بودن است، همین باعث میشود در بعضی موارد فرصتها و تهدیدها خرج بشوند و در هم تنیده شوند. مثلاً جریان فاطمیون که برای آرمان ایدئولوژیک انقلابی جوانان افغانستانی جذب شدند، زخمی شدند، شهید شدند. نگاه آرمانی در اینجا از نگاه ناسیونالیستی میخواهد که به این اشخاص و خانوادهها خدمات داده شود. به عبارتی با انقلاب اسلامی جنگیدی و با جمهوری اسلامی در وعده و وعیدها گیر افتادی. این جامعه خواستار اقامت، گواهینامه، سیم کارت و کارت بانکی هستند.
در ارگانهای مختلف دولتی افغانهای بسیاری را داریم که همکاری میکنند اما وقتی که پای قانون میرسد، همه چیز کمرنگ میشود. فرصتهایی ایجاد شده برای این اشخاص که به سطحی از رشد دست پیدا کند اما همین فرصتها از آنها پس از مدتی گرفته شده است. با این اوصاف هم مسئلهی داخلی وجود دارد و هم مسئلهی نبود قانون. مثلاً شخص افغان را بورس میکنید در اینجا پزشک میشود، متخصص میشود تکلیف چیست اگر این فرد دوباره به افغانستان بازگشت؟ برنامهای برای بعد از تخصصاش وجود دارد؟ کشوری مثل آلمان که به این افراد پناهندگی میدهد از همان بدو ورود برای وی برنامه دارد اما شرایطی هم دارد مثل ساکن بودن در یک مکان برای مدت مشخص، یادگیری زبان آلمانی، نیروی کار باشی و... در نهایت هم حقوق معین را دریافت میکنی. در ایران همچین چیزهایی نیست، بنابراین فرصتی هم اگر باشد ما خودمان یا آن را تبدیل به تهدید میکنیم و یا خنثی میشود. نگاه سطحیای هم وجود دارد که میگویند اینها منجر به سرمایهگذاری در ایران میشوند یا مهاجرینی که میآیند بخشی از درآمد اینجا خواهند بود، این دیدگاهها شاید در نگاه اول درست باشند اما باز سیاستهای اقتصادی و بانکی به صورتی است که فرد رغبت نمیکند در ایران سرمایهگذاری کند. سرمایهگذار و تاجر افغان بسیار داریم اما عمده سرمایهاش در ترکیه و دبی است چون امنیت برای سرمایهگذاری در ایران وجود ندارد. نمونههای بسیاری وجود دارد از اینکه فردی افغان تمام داراییاش را به نام یک ایرانی کرده است و مسئلههای مختلفی ایجاد شده است.
حقیقتطلب:مسئلهی دیگری که وجود دارد اتهاماتی است که از ترس ایرانیان میآید و به افغانها وارد میشود، نمیدانم این حرفها از کجا آمده اما ایرانیان ترس این را دارند که نکند همانطور که اسرائیلیها زمینها و خانههای فلسطینیها را خریدند و بعد کل فلسطین را تصاحب کردند؛ افغانها هم ایران را تبدیل به فلسطین کنند. اینکه ایرانیها، افغانها را با اسرائیلیها و یهودیان یکی میدانند خیلی مسئلهی عجیبی است. داستانهای تاریخی بسیار زیادی را دیدهام که در این مورد ساختهاند؛ مبحث آریاییگرایی در ایران به قدری رواج دارد که در آلمان نازی وجود نداشته است. ما در ایران به چیزهایی افتخار میکنیم که بسیار سست است، یعنی ممکن است اگر به همین نگاه نژادپرستانه ادامه دهیم، هر لحظه وضعیت ما هم شبیه افغانستان بشود. این یک مسئلهی بزرگ فرهنگی است که به راحتی حل نمیشود. باید یک پروژهی دانشگاهی برای دانشگاهها تصویب شود تا این مسائل ریشهیابی شود.
مجری: من از همین مسئله استفاده بکنم که دلایل زیادی است برای دید منفی ایرانیها به افغانها است، یکی از آنها دلایل فرهنگی و بزهکاری افغانها است. چقدر بنظر شما این مسئله درست است؟
حقیقتطلب: من آماری صحبت میکنم که متوجه شویم واقعا بزهکاریشان بیشتر است یا نه. آماری که از سمت دادگاهی در شهر ری که مراجعات زیادی هم دارد اعلام شده این است شدت خشونت افغانها بیشتر است اما نه بر علیه ایرانیها! بین خودشان خشونت بیشتر است. چون در افغانستان نظام قضایی وجود ندارد و در میان اقوام افغان یک سری دعوای قوم و قبیلهای وجود دارد که انتقامگیریاش به ایران هم کشیده شده است. آمار جرم و جنایت نشان میدهد که افغانها یک و نیم درصد و ایرانیها دو و نیم درصد جرمها را شکل میدهند. البته باز هم از جهتی که نگاه کنیم مولد بزه ما هستیم، بهطور مثال در ایران به افغانها گواهینامه نمیدهیم و بدون گواهینامه رانندگی میکنند، هر نوع خلافی هم بکند بزه حساب میشود. رانندههای ماشینهای زباله همه افغان است و اگر اتفاقی بیافتد ما خودمان مولدش هستیم و این خاص جامعهی ما نیست. هر جامعهای که مهاجرستیز باشد، اولین چیزی که خیلی جلوه میکند بزه است. اخیرا هم متوجه شدیم که هرباری که قصد اذیت مهاجرین را دارند، اخبار بزهکاری مهاجرین پررنگ میشود. مسئلهی دیگر عدم اجازهی تحصیل به مهاجرین است، به خاطر همین فرد بیسواد بار میآید به همین دلیل آسیبزا و حاشیهنشین میشود و اگر مسئلهای پیش بیاید، طرف فرد را میکشد. ما خودمان مولد آسیب و بزه هستیم.
مجری: محور نهایی این است که چه باید کرد؟
حقیقتطلب: سوال سختی است.
رضوی: سوال آسانی است، اما چرا حل نمیشود؟ چون ذی نفع زیاد دارد.
حقیقتطلب: مسئلهی مهاجرین در ایران و هرگونه اصلاح عمیقی سخت است. اصلاح نگرشهای جامعهی ایرانی فراتر از بحث مهاجران است و چیزی که باید بیشتر مورد متوجه قرار بگیرد هویتسازی ایرانی است. انگار ایرانیان خودشان هنوز درگیری هویتی دارند.
در این وضع مهاجرین سنگ محک میشوند یعنی مهاجری که میآید یک سری مشکلات را هم به همراه دارد ولی در دل جامعه را که نگاه کنیم، آن مشکلات بزرگنمایی میکند. ما باید در یک جایی به این نگاه نژادپرستانه آریاییگرایی پایان دهیم. بحث تحصیل هم مطرح است که بچههای افغانستانی در مدارس ایران سالانه ۵۰۰هزار نفر به طور میانگین در حال تحصیل هستند درحالی که محتوای درسی در ایران کاملا افغانستیز است؛ در کتب فارسی از حملهی محمود افغان به حکومت صفوی و خرابیهایی که به بار آورده نوشته شده است اما از انحطاطی که این حکومت طی کرده صحبت نشده است. هیچ مبحث و محتوایی دربارهی اینکه چهل سال افغانها در ایران هستند و با ما همزبان هستند در کتب درسی وجود ندارد. اینها تماماش تناقض ایجاد میکند و همه چیز به ضرر خودمان میشود. بحث دیگر هم ایجاد مناسک ورود برای مهاجرین تازهوارد است؛ در هواپیما معمولا افراد با کلاس تر رفتار میکنند که به خاطر مناسک ورود است. به عبارتی شکوهی که در ورود هواپیما است در ورود اتوبوس به ترمینال نیست. بهتر است این ساختارها ایجاد شود.