شماره پنج - ۱۱ دی ۱۴۰۲
همسایه شرقی - شماره پنج - ۱۱ دی ۱۴۰۲ - صفحه ۱۳۰

بعد از بیست سال توانستیم از هیرمند بازدید کنیم

مصاحبه با شهریاری از بزرگان قومی سیستان و عضو هیأت بازدید کننده از هیرمند

خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که به چه عنوانی در هیئت تشریف داشتید.
بنده شهریاری هستم، یکی از اعضای گروه بازدیدکننده از کشور افغانستان که به‌عنوان یکی از معتمدین منطقه در این تیم حضور داشتم. بنا به دعوتی که از طرف استانداری انجام شد، روز یکشنبۀ گذشته ما برای بازدید از افغانستان و پیگیری حقابه عازم این کشور شدیم. البته این را باید عرض کنم که افراد بومی و متنفّذین منطقه که در دو سوی مرز ارتباط اجتماعی با جامعۀ افغانستان داشتند، در این هیئت شرکت کردند تا مطالبۀ مردم سیستان را به گوش بقیه برسانند.
تلاشی که استانداری محترم، همکارانشان و همچنین حاج‌آقای عزیزی، امام‌جمعۀ زابل‌ انجام دادند، محقق شد و توفیقی به ما رسید که به همراه تعدادی از بزرگان طوایف، معتمدین و همچنین خود حاج‌آقای عزیزی، امام‌جمعۀ زابل، استاندار محترم، معاون محترم استاندار، معاون امنیتی و همچنین رئیس کمیتۀ آب کمیسیون کشاورزی مجلس، جناب آقای جعفری بروجنی و تعدادی از عزیزان وزارت نیرو، عازم این سفر بشویم. معاون کمیساران، جناب آقای وطن‌فدا و یکی از کارشناسان خبرۀ شرکت آب نیرو که متخصص در امور کارفرماییِ ساخت سدهای ایران هستند، جناب مهندس رهبری و جناب آقای بارانی، مدیرکل محترم یا مدیرعامل محترم آب منطقه‌ای سیستان و بلوچستان هم بودند؛ مجموعه‌ای متشکل از یازده نفر که معاون محترم سفارت ایران هم در افغانستان و نیمروز، شرف حضور داشتند و در بدو ورود جلسه‌ای تشکیل شد. مسائل، خواسته‌ها و علت حضور این تیم در افغانستان عنوان شد. در آن جلسه معاون وزیر خارجه، کارشناسان وزارت آب و انرژی افغانستان و معاون کمیساران آب افغانستان حضور داشتند و با حضور آقای استاندار، والی استان نیمروز، مسائل مطرح شد.
آنها برنامه‌ای را که برای حضور تیم ایران طراحی کرده بودند، مطرح کردند؛ برنامه به این شکل بود که ما باید از نزدیک مناطق مختلف افغانستان را که تحت تأثیر رودخانۀ هیرمند است، بازدید می‌کردیم و عوامل خشکسالی را متوجه می‌شدیم. مصائب و مشکلات مشابهی در هر دو کشور وجود دارد؛ علی‌رغم اینکه عنوان کردیم ما به این مسائل واقفیم، اما طرف افغانستانی دوست داشت که ما مناطق را از نزدیک ببینیم و ما هم پذیرفتیم. در روز اولِ سفر تقریباً به شرق منطقۀ استان نیمروز رفتیم؛ شرق شهر زرنج، منطقۀ چغان‌سور که در گذشته منطقۀ آبادی بوده‌است. آنجا ساحل‌هامون افغانستان بوده و به مناطق‌هامون سیستان ارتباط داشته‌است. این منطقه مثل‌هامون‌های سیستان آباد بوده و به واسطۀ دامداران، تجار و خصوصاً مردم منطقه، ارتباط وجود داشته و از لحاظ نسبی، سببی، شغلی و طایفه‌ای بین دامداران و صیادان منطقه ارتباطات عمیقی وجود داشت. به آنجا رفتیم و از نزدیک همه چیز را مشاهده کردیم؛ واقعاً مثل‌هامون‌های سیستان، آنجا هم خشک بود و مردم در سختی زندگی می‌کردند. بعضاً حتی برای آب شرب چاهک‌هایی داشتند. در روز دوم به منطقۀ چهاربرجک که جنوب شرق است، رفتیم؛ آنجا هم مشکلات نیمروز را داشت. منطقه‌ای کاملاً خشک که مشخص بود ماه‌ها آبی به خود ندیده. رودخانۀ هیرمند در منطقۀ چهاربرجک بیش از هزار متر عرض دارد. قسمت‌هایی از عرض رودخانه را ماسه‌های بادی ناشی از طوفان‌ها فراگرفته. این‌ها دلایلی برای جاری نبودن آب در رودخانۀ هیرمند بود.
ما می‌دانستیم که در هفت هشت ماه گذشته، سیلابی در رودخانه جاری شد و تا پشت سد کمال‌خان هم آمد؛ ولی به‌سمت ایران هدایت نشد. فردی در چهاربرجک ادعا می‌کرد که چند سالی است که آب از رودخانه عبور نکرده؛ خب این ادعاها بیشتر جنبۀ تبلیغی دارد. پاسخ آنها داده شد که اگر چهار سال است که از اینجا آبی عبور نکرده، پس آن دو میلیارد متر مکعبی که سال گذشته در گودزره ریخته شد، از کجا عبور کرد. همۀ این‌ها عنوان شد، هم دوستان کمیساران ما و هم نیروهای دیگری که آنجا حضور داشتند، این مسائل را پیگیری می‌کردند. روز سوم بنا بر این شد که از استان هلمند بازدیدی داشته باشیم؛ چون بیشترین تأثیر را از آب رودخانۀ هیرمند دارد.
ببخشید، مناطقی که فرمودید قبل از کمال‌خان بود یا بعد از کمال‌خان؟
چهاربرجک که بالادست کمال‌خان محسوب می‌شود، قسمت‌هایی که از چغان‌سور بازدید کردیم، تحت تأثیر خاش‌رود است. چغان‌رود بیشتر تحت تأثیر خاش‌رود است تا هیرمند. دریای چغان‌سور از حرکت آب در رودخانۀ هیرمند به‌سمت ایران و بعد آبدار شدن رودخانۀ مشترک پریان است. قسمتی از چغان‌سور و هیرمند بر هم تأثیر دارند؛ ولی قسمت اعظم منطقۀ چغان‌سور از رود خاش‌رود تأثیر می‌گیرد. چهاربرجک هم که بالادست سد کمال‌خان است.
یک سؤال برایم پیش آمد؛ چغان‌سور بعد از سد بخش‌آباد است یا قبل از سد؟
نه، اصلأ آن سمت نیست. اگر از بخش‌آباد به‌سمت فرح‌آباد حرکت کنید،‌ آورد و فراح‌رود را بخش‌آباد کنترل می‌کند؛ ولی چغان‌سور تقریباً شرق استان است؛ یعنی خود شهر زرنج است؛ سی کیلومتری شرق زرنج و حاشیۀ‌هامون افغانستان است. روز سوم هم ما به‌سمت هیرمند حرکت کردیم و مناطق مختلفی را در مسیر دیدیم که کشاورزی دارند. ضمن اینکه ادعای طالبان را همان‌جا به عینه دیدیم که می‌گفتند: «ما کشت خشخاش را کنترل کردیم و نمی‌گذاریم انجام بشود»؛ راست هم می‌گفتند. حداقل در مناطقی که ما دیدیم، به جایش کشت جایگزین و پنبه داشتند. اما تمام این مناطق از آب چاه‌ها استفاده می‌کردند. حالا اینکه عمق چاه‌هایشان چقدر بود، خبر ندارم؛ اما مهم‌ این بود که آنها هم از آب چاه استفاده می‌کردند. علائمش هم پنل‌های خورشیدی بود که سر مزارع وجود داشت. کاربرد آنها استفاده از برق این پنل‌ها برای پمپاژ آب بود. در مناطقی مثل ویریشک هم که در ادامۀ دشت خاش‌رود و دلارام است، قضیه همین بود. در ادامه ما از طریق بستر رودخانۀ نوزاد، به‌سمت موسی‌قلعه حرکت کردیم؛ منطقه‌ای در غرب سد کجک است با فاصلۀ هفتاد هشتاد کیلومتری، ولی تقریباً هم‌عرض سد کجک که یکی از مناطق بسیار آباد افغانستان است. مسیری که ما از طریق بستر رودخانۀ نوزاد به‌سمت موسی‌قلعه ‌رفتیم، حدوداً دو سه ساعت طول کشید تا به مرکز رسیدیم. یک چیزی را عرض کنم: موسی‌قلعه یک منطقۀ کوهستانی است و رودخانه‌های فصلی آن به دلیل شیب زیادی که وجود دارد، طبیعی است که آب به‌صورت طولانی‌مدت در رودها وجود ندارد و سیلاب در بستر رودخانه دوام نمی‌آورد. قطعاً آب به‌سمت پایین‌دست حرکت می‌کند و مردم برای مدت کوتاهی آب دارند و از آن استفاده می‌کنند. این طبیعی است که بعداً به آب‌های زیرزمینی مراجعه کنند یا بندی برای نگهداری آب بزنند. رژیمِ این رودخانه‌ها هم رژیم سیلابی است؛ یعنی آب کوتاه‌مدت، حجیم و سریع‌گذر است که به‌سرعت از دسترس افرادی که در مجاورت رودخانه هستند، خارج می‌شود.
در بازگشت از موسی‌قلعه به رودخانۀ ارغنداب رسیدیم. اگر اشتباه نکنم به آن هم ارغنداب می‌گویند و هم موسی قلعه که می‌آید پایین‌دستِ سد کجک و هر دو رودخانه‌ها به هیرمند می‌ریزد. رودخانۀ ارغندان هم همین حکایت را داشت؛ دقیقاً مثل رودخانۀ نوزاد که چیز عجیبی نبود. اگر در فصل‌های پرآب و بارانی سال، آبی به این مناطق بیاید، قطعاً اگر برفی باریده باشد و آب ناشی از ذوب شدن ‌برف‌ها باشد، می‌تواند آب دائم یا طولانی‌مدت در این رودخانه‌ها جریان داشته باشد. در غیر این صورت اگر سیلابی باشد، قطعاً جریان آب موقتی است.
روز چهارم اطراف قندهار را بازدید کردیم، هم رودخانۀ ارغستان و هم رودخانۀ ترنک، هر دو همین شرایط و مشخصات را داشتند. چهار رودخانۀ نوزاد، ارغندان، ارغستان و ترنک را بازدید کردیم؛ این‌ها رودخانه‌های فصلی و تحت تأثیر سیلاب‌ها هستند. این‌ها سیلاب‌های فصلی را در رودخانۀ هیرمند جاری می‌کردند و به‌سمت استان نیمروز افغانستان و سیستان جریان پیدا می‌کردند که حالا افغان‌ها با ایجاد سد کمال‌خان، تا حدودی توانسته‌اند این حرکت آب را کنترل کنند. در معاهدۀ 135۱ به‌هیچ‌وجه روی آب‌های سیلاب‌ها بحث نشده‌است. بحث در زمانی که سیلاب وجود ندارد و آب در بستر رودخانۀ هیرمند به حداقل می‌رسد، این است که طرف افغانستانی باید سالانه 820 میلیون متر مکعب آب از سد کمال‌خان رهاسازی کند. زمانی که این معاهده بسته شد، اقلیم آن زمان مثل الان رو به خشکی نبود. با این حال هم گفتند سالی ۸۲۰ میلیون متر علاوه بر سیلاب‌ها باید از سد هم رهاسازی شود که طرف افغانستانی در این ایام و سال‌ها که خشکسالی حاکم شده، خیلی پای‌بند به این قضیه نیست؛ اما مِن حیث‌المجموع، با تمام ارتباطاتی که برقرار شد و مذاکراتی که انجام شد و صحبت‌هایی که بین تیم مذاکره‌کنندۀ ایرانی و افغانستانی رد و بدل گشت، نهایتاً انتهای سفر ما در کابل به ملاقات وزیر خارجۀ افغانستان، جناب آقای مولوی امیرخان متقی، رسید. تمام این بحث‌ها حول این موضوع مهم بود که اولاً افغانستان با اصلاح سد کمال‌خان، شرایطی را به وجود بیاورد که دیگر آب به‌سمت گودزره منحرف نشود و از طرفی خود شرایط بند کمال‌خان را به شکلی اصلاح کنند که امکان افزایش خروجی بند باشد. چون در بند کمال‌خان ۳۰۰ میلیون متر مکعب آب امکان عبور از دریچه‌های بند را دارد و در زمان‌هایی هم سیلاب در یک مدت کوتاه با حجم زیاد می‌آید و اگر که این افزایش حجم خروجی از دریچه‌های سد کمال‌خان ایجاد نشود، باز هم امکان انحراف آب به‌سمت گود‌زره و مسیرهای انحرافی دیگر اجتناب‌ناپذیر است و قطعاً نمی‌توانند جلوی انحراف آب را بگیرند. به همین دلیل آنها مدعی بودند که اصلاحاتی در سد کمال‌خان ایجاد کرده‌اند؛ ایرانی‌ها درخواست راستی‌آزمایی این ادعا را کردند. نه از این جهت که متوجه شویم انجام شده یا نه؛ ما پذیرفتیم که آنها انجام دادند؛ از این جهت راستی‌آزمایی انجام دادند تا بتوانند بهینه‌سازی سد کمال‌خان را انجام دهند.
مجموعۀ هیئت مهندسی را انتخاب کردند تا سد کمال‌خان را ارزش‌گذاری کنند. مهندسی ارزش برای سازه‌ها و طرح‌هایی است که در حال اجراست؛ وسط کار می‌خواهند تغییراتی ایجاد کنند؛ مثلاً ‌بهینه‌سازی کنند یا مطالعات را تغییر بدهند که به‌سمت بهینه‌سازی حرکت کند. وقتی پروژه‌ای اجرا می‌شود، بعد از اجرا ‌می‌خواهند بهینه‌سازی کنند؛ آن وقت مهندسی ارزش می‌کنند و از این تکنیک به بهینه‌سازی می‌رسند. این کار در وزارت نیرو انجام می‌شود. مهندسین طرح‌هایشان را در قالب این تکنیک مطالعه کردند و سه طرح را انتخاب کردند. آنها طرح خود را به افغانستانی‌ها گفتند تا نظر مهندسین ایرانی را هم برای اصلاح سد کمال‌خان ملاحظه کنند و اگر برایشان قابل پذیرش بود و می‌توانستند، مشکل انحراف آب از سد کمال‌خان را به حداقل برسانند که هم استان نیمروز افغانستان و هم سیستان از مشکل بی‌آبی خارج شوند.
خب افغانستانی‌ها هم پذیرفتند و قرار شد مطالبات آنها هم ارائه شود. طرف افغانستانی بنا به همۀ صحبت‌هایی که انجام می‌دادند، قول و وعدۀشان این بود که حتماً اگر حداقل بارندگی در حوزه‌های آبریز و پایین‌دست سد کجک اتفاق بیفتد که بتواند خشکی بستر رودخانۀ هیرمند را از بین ببرد، جذبی که می‌خواهد در بستر رودخانه شکل بگیرد از آب سیلاب اتفاق بیفتد، بعد در ادامه اگر سیلاب پاسخگوی میزان آب ایران نباشد، آب را از سد کجک رهاسازی کنند تا آبی که در بستر رودخانه‌ها هدر می‌رود، به حداقل برسد. چراکه الان با توجه به میزان آبی که در پشت سد کجک وجود داشت، برآورد همۀ عزیزان این بود که باید حجم زیادی از آب پشت سد کجک یعنی بیش از نصفی از حجم سد باید رهاسازی بشود که بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون متر مکعب آب به ایران برسد.
خب قطعاً خشکی بستر رودخانه در تلفات آب تأثیرگذار است. گرمای این فصل در تبخیر آن بسیار تأثیرگذار است. برداشت‌هایی که مردم افغانستان در طول رودخانه خواهند داشت با توجه به خشکی مفرطی که مخصوصاً در استان نیمروز است، تأثیر دارد. مطمئناً مردم برای برداشت آب تلاش بیشتری نسبت به گذشته خواهند کرد و این حجم آب را گسترش خواهد داد و خود سازۀ سد کمال‌خان یا بندهایی که پایین‌دست سد کمال‌خان هستند مثل تلاقی‌نهر لشکری، قطعاً جریان حرکت و شدت جریان آب را به‌سمت ایران کند خواهد کرد. به همین دلیل باید یک سازوکاری طراحی بشود که تلفات آب و عواملی که حرکت آب را به‌سمت ایران کند می‌کنند، به حداقل برسد. یکی از پیشنهادهای خود طرف افغانی این بود که امسال بارندگی‌های پاییزی سریع‌تر و بیشتر از گذشته خواهد شد؛ یعنی زمانش زودتر اتفاق خواهد افتاد و این بارندگی‌ها کمک می‌کند که حقابۀ ما را پرداخت کنند.
بعد از کمال‌خان، کانال‌های انحرافی زیادی زده شد. شما مشاهداتی داشتید؟
متأسفانه علی‌رغم تقاضای هیئت ایرانی، موفق نشدیم این قسمت‌ها را ببینیم. حتی ما از مجاورت نهر لشکری که به‌سمت چهاربرجک حرکت می‌کردیم، آنجا درخواست کردیم که فاصلۀ زیادی تا محل تلاقی نهر لشکری و رودخانۀ هیرمند نداریم و یک بازدیدی هم از آنجا داشته باشیم؛ ولی متأسفانه ممانعت به عمل آمد و بازدیدی از پایین‌دست کمال‌خان انجام نشد.
قضیۀ بازدید از دهراوود چطور؟
روز اولی که وارد نیمروز شدیم، ما می‌خواستیم از دهراوود بازدید کنیم. می‌دانستیم که در آن فصل از سال میزان آب رود به حداقل رسیده؛ اما هدف این بود که بعد از ۲۰ سال و اندی این بازدید انجام شود. به دلیل مقاومت‌هایی که از طرف تیم افغانستانی انجام شد، این بازدید عملی نشد. حتی عزیزان ما در کمیساران می‌گفتند: «در طول این مدت، حدود چهل بار درخواست بازدید از ایستگاه دهراوود را داشتند؛ اما دولت‌های گذشتۀ افغانستان زیر بار این قضیه نرفته‌اند».
برای ما هم این اتفاق افتاد. روز اول ملاحظات و مقاومت‌هایی داشتند؛ اما بعد از ایجاد روابط اجتماعی بین دو ملت، خیلی از مسائل را می‌توان حل کرد. یکی از بزرگان زرنج به افتخار حضور هیئت ایرانی و خاصه معتمدین سیستان، مهمانی ترتیب دادند که هر دو تیم ایران و افغانستان و والی نیمروز در آن حضور داشتند؛ این کار باعث شکل‌گیری رابطه‌ای خودمانی شد که بسیاری از گاردهای دوطرفه شکسته شد. از این جهت آنها هم تعدیل‌هایی در برنامه‌هایشان داشتند؛ مثلاً بعد از اینکه به قندهار رسیدیم، از دو رودخانۀ اطراف قندهار بازدید کردیم و بنا بر این شد که هیئت ما بازدیدی از دهراوود هم داشته باشد. با توجه به بُعد مسافت زیاد و نبود زمان کافی، قرار شد با بالگرد این مسافت پیموده شود و ازآنجاکه ظرفیت بالگرد محدود بود، فقط مهندسین ما به همراه معاون محترم استاندار سیستان و بلوچستان با تعدادی از دوستان افغانی به بازدید از دهراوود رفتند. متخصصین ما رود آنجا را هم بررسی کردند که آمار‌ها خیلی تفاوت نداشت.
قول طرف افغانستانی هم این بود که ان‌شاءالله بازدیدها بنا به تقاضای طرف ایرانی مستمر خواهد بود و ان‌شاءالله در آینده‌ای نزدیک شاهد نزول رحمت الهی باشیم که سیستان هم از این شرایط بحرانی نجات پیدا کند.
به نظرتان حقابه در چه شرایطی به ایران می‌رسد؟ باید چه کار کرد و حقابه را در چه شرایطی می‌شود گرفت؟
در طول این چهل پنجاه سال اخیر که از این معاهده می‌گذرد، بنا به فرمایش همۀ مسئولین امر و حتی مردمی که سن و سالی از آنها گذشته و قدیم را به‌درستی یادشان می‌آید، بعید می‌دانم ما از سد کجک، آبی به‌عنوان حقابه دریافت کرده باشیم. همۀ آبی که به‌سمت ایران آمده، آب‌های سیلاب رودخانه‌های پایین‌دست کجک و بعضاً رودهای دیگر بوده‌است. به این دلیل که در گذشته سد کمال‌خان وجود نداشته، آب هم به استان نیمروز افغانستان می‌آمده و هم به ایران؛ دوباره این آب به واسطۀ رود پریان مشترک به افغانستان برمی‌گشته. حداقل نصف آب دوباره به افغانستان برمی‌گردد. بنابراین همیشه آبی که به‌سمت ایران و سیستان آمده‌است، سیلاب بوده نه حقابه‌ای که از سد کجک رهاسازی شده باشد. الان هم اگر هر آبی به‌عنوان سیلاب به‌سوی ایران حرکت کند، طرف افغانستانی آن را به‌عنوان حقابه برای ما محاسبه می‌کند و قطعاً ما دیگر از سد کجک دریافتی نخواهیم داشت. کما اینکه الان هم رودخانه‌ها خشک شده و آورد رودخانه‌هایی که رژیم سیلابی دارند، دیگر وجود ندارد و این‌ها از سد کجک هم حقابه‌ای به ما پرداخت نکرده‌اند.
چه سیاستی باید از جانب کشور پیش گرفته شود تا حقابه را دریافت کنیم؟ چراکه بحث‌های مختلف مطرح شده و حرف‌های گوناگونی زده شده. شما با توجه به اشراف کاملی که به شرایط سیاسی و اجتماعی منطقه دارید، ما از نظر جغرافیا و موقعیت رودخانه‌ها باید با چه سیاستی به حقابه برسیم؟
خداوند به هر قسمتی از این کرۀ خاکی قابلیت‌هایی داده‌است؛ منطقه‌ای معدن زیاد دارد، یک جا جنگل زیاد است، یک قسمت آب زیاد دارد و هر کشوری جغرافیا و قلمرویی دارد که با مرزهای بین‌المللی از همدیگر جدا شده‌اند. در حال حاضر کشور افغانستان آب دارد و کشور ما وابسته به آب افغانستان است. در کشور ما هم عنایات الهی کم نیست، از جمله انرژی. افغانستان هم به‌شدت انرژی نیاز دارد؛ مخصوصاً انرژی برق که بهترین حالت و در دسترس‌ترین نوع خدمتی است که ما می‌توانیم حتی در زمان کوتاه، آن را به کشور افغانستان عرضه کنیم. سیستان هم با نعمت خدادادیِ باد می‌تواند مرکزی برای تولید برق باشد. باید از بادهای موسمی در منطقه استفاده کنیم. ما می‌توانیم قسمتی از نیاز افغانستان را حل کنیم؛ این‌چنین انگیزۀ آنها برای پای‌بند بودن به قولشان بیشتر می‌شود.
برای ما رسانه‌ای‌ها که وضعیت سیستان را می‌بینیم و دلمان می‌سوزد، چه توصیه‌ای دارید که به مردم کمک کنیم؟
رسانه همیشه زبان گویای مردم و جامعه است. رسانه مدام باید حق را منتقل کند. رسانه به هیچ وجه نباید مصلحت‌اندیش باشد و باید حق را بگوید. اگر دولت، خدمت یا اجحافی در حق مردم می‌کند، رسانه باید آن را منعکس کند. کما اینکه ورود رسانه به عرصۀ مطالبه‌گری حقوق مردم، باعث شد که بسیاری از اقداماتی که شاید ده سال برای سیستان معطل مانده بود، سریع‌تر انجام بشود. انتقال این مشکلات توسط رسانه باعث شد که اتفاقات مثبتی هرچند با تأخیر برای منطقه بیفتد و این امید را در دل مردم ایجاد کند که دولت برای حل‌کردن مشکلات مردم تلاش می‌کند.
جستجو
آرشیو تاریخی