مواجهه طالبان در مساله فلسطین چه بوده است؟ و طالبان چه رویکردی را در این زمینه اتخاذ نموده است؟
در حال حاضر یافتن پاسخ مناسب به مجموعه ای از این قبیل سوالات از جمله دغدغههای جدی برخی از محققان محسوب میشود و برای رسیدن به پاسخ مطلوب در برابر سوالات مذکور باید مقدماتی طی شود که آگاهی از عقائد و نوع نگاه طالبان نسبت به حماس و فلسطین از جمله آنهاست.
طالبان بعد از به قدرت رسیدن در دوره جدید کوشیدند تا چهره ای جدید از خود به نمایش بگذارند و خود را به عنوان یک حکومت اصیل اسلامی در صحنه منطقه ای و بین الملل به نمایش بگذارند که البته این مساله خوشایند جریان تکفیری داعش نبود و سعی کرد به تخریب طالبان بپردازد و عنوان کند که امروزه طالبان از همه این رویکردها دست کشیده اند. طبق آنچه در مجله الصمود –مجله رسمی جنبش طالبان- آمده است، داعش مدعی است:
طالبان در گذشته مسلمان و مجاهد بودند و بر اساس فرمان خدا عمل میکردند اما امروزه به خاطر وجود تغییرات ماهوی -در برنامهها و راهبردها- نه تنها به فرمان خدا عمل نمی کنند بلکه آلت دست کفار و مرتدین شدهاند.
اعضای طالبان معتقدند:کسانی مانند داعش که مسئله تغییر یافتن طالبان را ترویج میکنند، یا به منهح طالبان در دورانی که این جنبش تشکیل حکومت دادند (1996)آشنا نیستند و یا تغییر و انحراف را برای طالبان آرزو میکنند و هدفی جز ضربه زدن به طالبان ندارند.
طالبان در عقیده پیرو مکتب دیوبند هستند و دیوبندی به کسانی اطلاق میشود که تابع آراء و افکار فارغ التحصیلان مدرسه ی دارالعلوم -واقع در روستای دیوبند از توابع دهلیِ هند- هستند. علمائی که دارای منهج فکری مشخصی بوده و هر کس تابع این منهج فکری باشد به او دیوبندی میگویند. قاری طیب که حدود شصت و دو سال مدیر جامعه دارالعلوم دیوبند بوده در تعریف دیوبند میگوید: «هر کسی فکرش از شیخ احمد سرهندی، شاه ولی الله دهلوی، محمد قاسم نانُوتوی، رشید احمد گنگوهی و محمد یعقوب نانوتوی نشأت گرفته باشد داخل در علمای دیوبند است و فرقی نمی کند در کدام مدرسه درس خوانده و فارغ التحصیل شده باشد».طبق این معیار منهج فکری دیوبندیها حنفی و ماتریدی است که در تضاد با منهج وهابیت است. پس دیوبندیها در فقه حنفی اند و خودشان را مقلد فقه حنفی می-دانند.لذا خلیل احمد سهارنپوری از علمای دیوبند در باره منهج مکتب مذکور میگوید:
مرجع فکری ما نه مالک بن انس، نه شافعی، نه ابن حنبل و نه ابن تیمیه و نه محمد بن عبدالوهاب است، بلکه مرجع فکری ما «ابوحنیفه» است همچنین گفته اند که عقیده ما عقیده اشعری و ماتریدی است. نکته بعدی که اشاره میکنند این است که مشی آنها مشی تصوف(نقشبندی، چشتی، قادری و سهروردی) است. لذا گفتمان جریان طالبان نیز گفتمان اهل سنت غیر تکفیری است زیرا در هیچ یک از آثار ابوحنیفه (امام فقهی آنان) اعم از الفقه الاکبر، العالم و المتعلم و الوصیه، اهل قبله تکفیر نشده اند و وی و شاگردانش از جمله ابویوسف و شیبانی علناً تصریح کرده است که ما اهل قبله را کافر نمیدانیم. همچنین ابوالحسن اشعری (که آراء اعتقادی او نزد دیوبندیان محترم است) تمامی فرق اسلامی را در درون اسلام میداند وی میگوید که: «مسلمانان بعد از پیامبرشان دربارهی مسائل زیادی اختلاف کردند [تاجایی که] بعضی از آنان، بعضی دیگر را گمراه دانستند و برخی از برخی دیگر برائت جستند [و همین اختلاف باعث شد] به فرقههای متباین و متشتت تبدیل شوند؛ اما [عنوان] اسلام تمامی آنان را جمع کرده و همهی آنان را دربرمیگیرد».
نتیجه اینکه منهج مشایخ اصلی طالبان ضد تکفیری است و از این رو مسلمان بودن مذاهب مخالف خود از جمله شیعه را قبول دارند همانگونه که شیخ بزرگ دیوبند یعنی شیخ رشید احمد گنگوهی در فتاوی رشیدیه-ی خود تصریح دارد که شیعه را تکفیر نمیکند.
جنبش مقاومت اسلامی یا همان حركة المقاومة الإسلامية با نام اختصاری حَماس، یک سازمان و تشکیلات سیاسی و نظامی اسلامگرای سنی مذهب است که بر نوار غزه در سرزمینهای فلسطینی حکومت میکند.
در سال ۱۹۸۷ اندکی پس از آغاز انتفاضه اول علیه اسرائیل، حماس توسط فعال فلسطینی، شیخ احمد یاسین تأسیس شد. این سازمان از مؤسسه خیریه «مجمع الاسلامیه» احمد یاسین، که در سال ۱۹۷۳ در غزه با همکاری و مشارکت اخوان المسلمین مستقر در مصر تأسیس شده بود، بنیان نهاده شد. اخوان المسلمین یک تشکیلات سیاسی است که توسط حسن البنا که متاثر از افکار اصلاحی سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده برای مقابله با استعمار انگلستان بوجود آمد.
این جریان برخلاف طالبان در مذهب فقهی شافعی هستند. از تاثیرگزارترین اندیشمند در اخوان اصیل بعد از سید جمال و شیخ عبده میتوان به سید قطب اشاره کرد که اندیشه اصلاحی ضد استکباری او مورد تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفته و با شهید نواب صفوی هم ارتباط داشته است. سید قطب منشوری را که از حسن البناء گرفته بود پرورش داده و آن را چارچوب بندی کرد و به دلیل این که قلم و ادبیات خیلی قدرتمندی داشت و در بحث زبان و ادبیات عربی استعداد و تسلط بالایی داشت، توانست بسیاری از جوانهای مسلمان را به خود جذب کرده و در آن بازهی زمانی کارهای بزرگی را انجام داده و کتابهای اسلامی و حتی تفسیر قرآن بنویسد که بدلیل سودمندی آن توسط مقام معظم رهبری قبل از انقلاب اسلامی به فارسی هم ترجمه شده است.
سید قطب بسیار مرید امیرالمومنین علی (علیه السلام) است و در مباحث عدالت اجتماعی شاخص را در ایشان میبیند و به همین خاطر در کتاب العداله الاجتماعیه فی الاسلام مینویسد:
« زمانی که حکومت دست امیر المؤمنین امام علی (ع) افتاد سیرهی پیغمبر (ص) دوباره زنده شد و علناً ابراز میکند که امام علی (ع) مثل معاویه نبود و نمیخواست از هر راهی به هدف برسد. در نظر قطب، وظیفهی اولین و آخرین امام علی این بود که روشها و سنتهای اسلامی را از نو زنده کند و بازگرداند و روح دین را به آن پس بدهد».
نتیجه اینکه باید گفت: طالبان و حماس دو جریان اسلامی سنی هستند که یکی در فقه حنفی و دیگری در فقه شافعی است و از لحاظ جریانی طالبان دنباله رو جریان دیوبند در شبه قاره و حماس پیرو جریان اخوان المسلمین میباشند، اما هر دو عقیده دارند که نباید به تکفیر مسلمان پرداخت و هردو عقیده ضد وهابیت دارند و برخلاف وهابیان عقیده دارند باید توان مبارزه وجهاد را در مقابل استکبار بکار گرفت نه امت اسلام. و نکته جالب توجه اینجاست که جریان وهابیت تکفیری و داعش در مقابل هردوی اینها میایستد و هر دو را خارج از دین میدانند.
اگر بخواهیم موضع رسمی طالبان نسبت به مساله فلسطین را بیابیم باید جدای از موضع گیریهای افراد سیاسی و حکومتی طالبان در دفاع از مساله فلسطین مثل سخنرانیها و بیانیههای رسمی وزارت امورخارجه، وزارت امور داخله، وزرات دفاع ملی و...، نگاهی به مواضع فکری این جریان در مجله الصمود بیندازیم. الصمود مجلهای اسلامی است که از 18 سال گذشته، به زبان عربی با عنوان کامل "مجلة الصمود الإسلامية" بصورت ماهانه منتشر میگردد و طالبان نیز انتساب این نشریه را به خود نفی نکرده است. وقتی به بررسی مجلات الصمود میپردازیم، درمییابیم که هستههای فکری طالبان همواره در طول سالیان گذشته به مساله فلسطین پرداخته اند و بعد از حادثه افتخارآفرین طوفان الاقصی نیز مساله دفاع و حمایت از فلسطین اولویت بیشتری پیدا کرده است.
در اینجا به چند نمونه بصورت گذرا اشاره میکنیم:
1- در مقاله ای که به شرح حال زندگی موسس طالبان یعنی ملا عمر در سال 1398 شمسی نشر پیدا کرده، میپردازد، یکی از دغدغههای اصلی موسس طالبان را مساله فلسطین عنوان میکند:
" ملا محمد عمر المجاهد به عنوان بنیانگذار جنبش طالبان و یکی از رهبران مسلمانان توجه زیادی به مسائل امت اسلامی دارد و همواره از مسجد الاقصی قبله اول دفاع میکرد. همچین از مسئله مسلمانان یعنی مساله برحق فلسطین دفاع میکرده است."
2- همچنین الصمود پیام ملااختر منصور رهبر وقت طالبان را به مناسبت عید قربان 1436 قمری میآورد که در بخشی از این پیام یکی از اهداف طالبان را کمک به مساله فلسطین میشمارد و آمده است: "امارت اسلامی افغانستان با پیوند همبستگی دینی با جهان اسلام و مسلمانان پیوند خورده و خود را در شادیها و غمهای آنان شریک میداند و از این رو صدای خود را در همه حال برای تحقق خواستههای مردم فلسطین و حق طلبان بلند میکند."
3-دکتر بنیامین 8 سال قبل یعنی در سال 1394 شمسی در مقاله ای تحت عنوان " أفغانستان بين احتلالين: عسكري وفكري" بین ملت افغانستان و ملت فلسطین مشابهت سازی میکند و مینویسد:
«هیچ کس نمی تواند تصور کند که اشغالگران و عوامل آن در افغانستان، فلسطین و سایر کشورهای اسلامی چه وسعتی دارند و هر روز میشنویم که خانه ای در فلسطین به قصد شهرک سازی صهیونیستی ویران شده است. تمام روستای افغانستان به منظور سرکوب و ارعاب مخالفان دولت بمباران شده است.»
4-در شماره ای که در سال 1399 شمسی به چاپ رسیده است، تحت عنوان " غزة أمام دمار مخطط وإبادة جماعية" ضمن محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی با ملت فلسطین همدردی میکند و چنین آمده است:
"غزه با تخریب برنامه ریزی شده و کشتار جمعی روبرو است
شهر غزه در فلسطین در چند روز گذشته مورد بمباران شدید اسرائیل قرار گرفت که مردم فلسطین روزهای عید فطر را زیر آتش گلوله باران و باروت سپری کردند.
... از آنجایی که فاجعه غزه آزمونی برای عزم و استقامت برای مردم فلسطین است، در عین حال آزمونی برای تمام وجدانها و عواطف انسانی است.
سکوت مرگبار انسانها در قبال این کشتار جمعی نشان میدهد که بشریت کنونی تا چه اندازه اصالت خود را از دست داده است و از ادامه این بی عدالتی مشخص میشود که دنیای امروز بر اساس قانون جنگل بنا شده است که قوی باید ضعیف را بخورد.
این گستاخی بزرگ ثابت میکند که حقوق بین الملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر و فریاد انسانیت همه دروغ و سخنان تبلیغاتی تبلیغاتی است که جنبه عملی ندارد!!"
5- همچنین بمناسبت تبادل اسرا که در مهر 1390 اتفاق افتاد و اسرای فلسطینی آزاد شدند جنبش طالبان این پیروزی بزرگ را به حماس تبریک گفتند و در بخش پایانی بیانیه چنین آمده است:
" امارت اسلامی افغانستان این پیروزی بزرگ را به رهبر جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس»، قهرمانان غیور و مردم مسلمان آن تبریک گفته و از خداوند متعال خواستار آزادی تمامی سرزمین فلسطین اشغالی و پیشاهنگ آن ال مسجد اقصی «اولا القبلطین» از چنگال اشغالگران صهیونیست و برای نجات مردمی که مدتهاست از چنگال تاریکی و اشغالگران تحت ستم بوده اند، در کشوری مستقل در دنیا زندگی کنند."
6- این روند حمایت از فلسطین همواره از سوی طالبان ادامه داشته و بعد از طوفان الاقصی نیز شدت بیشتری گرفته است و معمولا در مجله الصمود بخشی را به خود اختصاص داده است، به طوری که در مطلبی که دو هفته پیش تحت عنوان " الإمارة الإسلامية وأحداث غزة" انتشار یافت به مساله طالبان بصورت ویژه در مساله اخیر فلسیطن پرداخته است.
در این شماره عنوان شده است که :
«موضع دولت امارت در قبال جنگ غزه از دو منظر مواضع رسمی و دیپلماتیک و همچنین از منظر مواضع آگاهی بخشی و فرهنگی قابل بررسی است:
بخش اول از منظر دیپلماسی:
از آغاز عملیات (طوفان الاقصی) و جنگ وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان بی گناه، حکومت امارت اسلامی تاکنون چندین بیانیه رسمی به چهار زبان فارسی، پشتو، عربی و انگلیسی صادر کرده است. اولین بیانیه وزارت امور خارجه امارت اسلامی در 7 اکتبر صادر شد و در آن سه نکته اساسی به عنوان نگاه راهبردی امارت به تحولات فلسطین و جنگ غزه منعکس شد:
نکته اول: دولت امارت به صراحت اعلام کرد که عملیات طوفان الاقصی نتیجه حملات رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین بوده است.
نکته دوم: در زمانی که آمریکا و غرب و رسانههای وفادار به آنها به دنبال این هستند که فلسطینیها امنیت فلسطین اشغالی را تهدید کنند... امارت اسلامی افغانستان هرگونه مقاومت و دفاع از مردم فلسطین را برای آزادسازی سرزمین و مقدسات آن برای خود حق مشروع میداند.
نکته سوم: امارت اسلامی از کشورهای منطقهای و بینالمللی خواست تا در مورد تشکیل کشور مستقل فلسطین در سرزمینهای تاریخی فلسطین به اجماع برسند و اراده مشترک خود را برای تحقق این امر بکار گیرند.
...همچنین امارات، اقدامات رژیم صهیونیستی را «بربریت»،«وحشیگری» و «جنایت» توصیف کرد.
بخش دوم از منظر مواضع آگاهی بخشی و فرهنگی:
که در این زمینه کارهایی زیادی و روشنگریهایی صورت پذیرفت، مانند خلق ادبیات عامه پسند و سرودهای حماسی و توجه به افکار عمومی و فعال کردن تحلیل گران و...»
در نتیجه باید گفت مساله فلسطین همواره مساله طالبان بوده است و از زمان تاسیس آن به فلسطینبعنوان یک دغدغه فکر شده است هر چند که در مقام عمل شاید محسوس وملموس نبوده و انتظار بیشتری از جریان طالبان برای کمک به فلسطین دیده میشد اما از بسیاری از کشورهای اسلامی فعال تر عمل نموده است و این روحیه بخاطر استکبارستیزی این جریان است همانگونه که حماس نیز با قوت زیادی این روحیه را داراست. و ملاحظه میشود که طالبان بر اثر همین روحیه، شیطان بزرگ آمریکا را با تحقیر تمام از افغانستان بیرون راند و جریان حماس هم بینی رژیم نامشروع صهیونیستی را به خاک مالید و هر دو، در این مساله مورد تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفتند. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (دامت برکاته) در مورد کار بزرگ طالبان در بیرون راندن آمریکا فرمودند:
«همین درک غلط موجب شد که آمریکا در افغانستان تحقیر شود، و پس از آن ورود پُر سر و صدا در بیست سال پیش، و پس از به کار بردن سلاح و بمب و آتش در برابر مردم بیدفاع و غیر نظامی، خود را در باتلاق حس کند و نیرو و ابزار نظامی خود را از آن بیرون بَرَد. البتّه ملّت بیدار افغان باید مراقب ابزارهای اطّلاعاتی و سلاحهای جنگ نرم آمریکا در کشورش باشد و هشیارانه در برابر آن بِایستد.»
همچنین در مورد کار بزرگ حماس در شکست دادن رژیم صیونیستی فرمودند:
« رژیم صهیونیستی در حادثهی «طوفان الاقصیٰ» ضربهفنّی شد؛ یعنی حماس به عنوان یک گروه مبارز نه به عنوان یک دولت، نه به عنوان یک کشور با امکانات زیاد؛ به عنوان یک گروه، یک گروه مبارز توانست دولت غاصب صهیونیست را با آنهمه امکانات ضربهفنّی کند.»