در مورد کتاب، دوستان مطالب مهمی را فرمودند. من چند نکته را عرض میکنم که خسته هم نشوید. همانطور که اشاره شد و در بیانات هر دو برادر هم بود، اکثر کارشناسان و مطلعین معتقد هستند که آمریکا با شکست از افغانستان خارج شد. اما بسیاری از مردم منطقه و حتی مردم افغانستان هنوز شکست آمربکا را نپذیرفتند و باور ندارند و این به دلیل قدرت رسانهای و عملیات روانی یا بخشی از قوت و قدرت نرم آمریکا بوده که توانسته است آنگونه عمل کند که بسیاری از واقعیتها درخصوص این جنگ و این حضور طولانی تحریف شود
انتشار این اسناد، مصاحبه با هزار فرد از سوی فردی که خودش خبرنگار واشنگتن پست است و همچنین مورد اعتماد پنتاگون است، کسی که چندین جایزه گرفته است و به خاطر تحقیقات خود داوطلب دریافت چندین جایزه شده است، ارائهی این اسناد و مصاحبه، شکست آمریکا را برای مردم منطقه و مردم افغانستان باورپذیر میکند. یعنی یکی از محسنات این کتاب این است که به مردم میگوید نهتنها در طول جنگ، سه رئیس جمهور به شما دروغ گفتند و شما را فریب دادند، بلکه بعد از جنگ، بعد از این شکست باز هم با قلب واقعیات، با ساختن فیلمهای مختلف، همانگونه که واقعیات را در جنگ ویتنام تحریف کردند و قلب کردند و بهگونهای عمل کردند که خیلی از مردم کشور خودشان این باور را کنند که در ویتنام پیروز شدند، به همین شکل هم در افغانستان اینگونه عمل میکنند که برای خودشان دستاوردتراشی کنند که حضور ما در افغانستان دستاورد داشته.
نکتهی دومی که در صحبتهای دوستان هم بود و در این کتاب هم به آن اشاره شده است، بیاطلاعی رؤسای جمهور، فرماندهان نظامی و مقامات ارشد افغانستان از فرهنگ افغانستان، از گروههایی مثل القاعده، طالبان، دقیق تحلیل نکردن مبانی اینها است. طوری که خود آقای رابرت گیتس میگوید ما در مورد القاعده هنوز اطلاعات زیادی نداریم. وقتی آنها که هنوز القاعده را خوب نمیشناسند و این کار را انجام میدهند و این ارتباطات را برقرار میکنند، نشاندهندهی این است که درواقع اینها بیاطلاع بودند یا صحبتی که در کتاب است و آقای رامسفیلد میگوید که هیچ دیدی در مورد اینکه افراد بد کدام هستند، ندارم. یعنی نمیدانم کدام خوب است یا کدام بد است. این یک نکتهی مهمی است که یک وزیر دفاع کشوری مثل آمریکا به آن اشاره میکند.
دوستان اشاره کردند که اینها آمدند تا با مواد مخدر بجنگند. کسی که خشخاش کشت میکند، اگر بخواهید دیگر این کار را نکند؛ باید یک کار جنبی برای او درست کنید. باید به فکر درآمدزایی او هم باشید اما آمریکاییها میآیند و مزارع را آتش میزدند. همانطور که اشاره کردند، به جای اینکه با ریشه بجنگند، به جای اینکه جلوی قاچاق را بگیرند، مزارع خشخاش را آتش میزنند و نام آن را مبارزه با مواد مخدر میگذارند. درواقع این بیاطلاعی که موارد آن متعدد است و من به آن اشاره نمیکنم، در این کتاب بهخوبی آمده است. یعنی درواقع حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ بعد از ۱۱ سپتامبر مبتنی بر یک دروغ بود و این دروغ همان ماجرای ۱۱ سپتامبر بود که آقای تریمیسان بهعنوان فریب بزرگ کتابی را چاپ کردند. شاید به خاطر دلایل متعددی بود که خود آمریکاییها و سازمان سیا در آن دخیل بودند. یک حملهای که مبتنی بر یک اقدام دروغ بوده است و شما میبینید که این موضوع در این کتاب مشخص میشود.
نکتهی سومی که من فکر میکنم در این کتاب به آن توجه شده است عدم حمایت از افرادی است که خود آمریکاییها آنها را روی کار میآورند و به آنها اعتماد میکنند، به آنها قول حمایت میدهند، سپس در میان راه آنها را رها میکنند. آقای حامد کرزی یک فرد غربگرای سکولار است که به سنتهای ملی افغانستان اعتقاد دارد، با مذهب مشکلی ندارد، هم با طیف پشتو و هم با اقوام دیگر ارتباط دارد و آمده است که مدارا کند. آمریکاییها او را حمایت میکنند و روی کار میآورند اما میبینیم که در میانهی راه ایشان را رها میکنند یا میخواهند مسائلی مثل پیمان استراتژیک نظامی را تحمیل کنند که در واقع نوعی کاپیتولاسیون را در این کشور ایجاد میکند و باعث میشود که آقای کرزی درواقع مردد شود که بین منافع ملی و منافع آمریکا کدام را انتخاب کند و بهتدریج از آمریکا دور و دورتر میشود.
تمام اینها باعث انزجار بیشتر مردم از آمریکا میشود. در همین کتاب هم ذکر شده است که آمریکا فقط برای افغانستان نیامده است، برای محاصرهی چین، برای تحریم ایران و برای ایجاد مزاحمت و رقابت با روسیه آمدند. آقای رامسفیلد یک بار این موضوع را در پایگاه بگرام گفته بودند که بعداً اطلاعات آن به دست رسید که صریحاً به سربازان گفته بود که ما برای افغانستان اینجا نیستیم، برای ایران هستیم.
به نظر من ترجمه این کتاب اقدام ارزشمندی است. انتشار این کتب یک اهمیت دارد، توزیع اهمیت دیگری. امیدورام بتوانیم در توزیع هم موفق باشیم. من به اصحاب ایران پیشنهاد میکنم که این کتاب را بهصورت پاورقی در روزنامهی ایران منتشر کنند.