مردم با تیم ملی نسل ما زندگی میکردند
محمودی: هنوز خودمان هم به مربی ایرانی باور نداریم
شهرام محمودی، یادگار نسل طلایی والیبال ایران است که هنوز هم وقتی نامش به میان میآید خاطراتی از فداکاری، تعصب و لحظات طلایی والیبال ایران را زنده میکند. او که این روزها دور از والیبال مشغول زندگی شخصی خود است، معتقد است از آنجایی که این روزها فضای این رشته براساس شایستهسالاری نبوده و نیازمند ارتباطات است و برای همین فعلاً از فعالیت در رشته کنارهگیری کرده است. محمودی در گفتوگو با ایران ورزشی از لیگ ملتها، چالشهای مربیگری داخلی و خارجی و خاطراتی از نسل طلایی میگوید. این مصاحبه، روایت مردی است که با ورزش نفس میکشد و هنوز هم میخواهد مسیرش الهامبخش باشد.
*این روزها مشغول چه کاری هستید و تا چه اندازه در والیبال حضور دارید؟
همین الان که با شما صحبت میکنم در سالن هستم و پسرم در حال تمرین والیبال است. به هرحال من یک رابطه جدانشدنی با ورزش و والیبال دارم و حتی اگر از مسائل حرفهای مربیگری و تیم ملی هم دور باشم، باز هم خودم را با این رشته سرگرم میکنم. در حال حاضر هم یک مجموعه ورزشی احداث کردم که درگیر آن هستم واز ورزش فاصله نگرفتهام.
*سال قبل یک نیمفصل در پاس گرگان بودید. این فصل پیشنهادی نداشتید؟
پیشنهاد خاصی نداشتم. اگر پیشنهاد خوبی هم باشد باید بستر و شرایط فراهم باشد. در حال حاضر فضای کار در والیبال اینگونه است که باید با مدیران باشگاهها و سیاسیون ارتباط گرفت اما دیدگاه من متفاوت است و مدل رفتاریام اینگونه نیست که براساس ارتباطات تیم بگیرم. شاید عدهای از این صحبتهای من ناراحت شوند اما من دوست دارم همه چیز بر اساس شایستهسالاری باشد. به شخصه دنبال تیم نمیگردم و دوست دارم به من پشنهاد شود تا کار کنم. حالا منتظر هستم و اگر پیشنهاد خوبی مطرح شود، حتماً به آن فکر میکنم.
*بحث پسرتان شد. او تا چه اندازه والیبالی است و از اینکه جا پای شما بگذارد، استقبال میکنید؟
پسرم در انتخاب مسیر زندگیاش آزاد است و من تا جایی که بتوانم از او حمایت خواهم کرد. خوشبختانه او علاقه زیادی به والیبال دارد و از استعداد خوبی هم برخوردار است. ما تمام تلاشمان را میکنیم تا امکانات لازم را برایش فراهم کنیم. البته در کنار والیبال، در ورزشهای راکتی هم فعالیت دارد و امیدوارم با تلاش خودش بتواند به موفقیت و اهدافش برسد. ورزش حرفهای پیچیده است. سختیها، مصدومیتها، دوری از خانواده و فشارهای روانی زیادی به همراه دارد. تحمل این شرایط دشوار است و به همین دلیل بسیاری از ورزشکاران دوست ندارند فرزندانشان این مسیر را تجربه کنند. اما من تمام تلاشم را میکنم تا با فراهم کردن امکانات و انتقال تجربیاتم به پسرم کمک کنم تا بهترین انتخاب را داشته باشد.
*شما یک مجموعه ورزشی هم دارید که در زمینه پدل فعالیت دارد. چه شد که به سراغ ورزش پدل رفتید و آیا برنامهای برای توسعه فعالیتهای والیبال در این مجموعه دارید؟
در مجموعهام رشتههای راکتی مثل پدل، تنیس، تنیس ساحلی و همچنین والیبال ساحلی و فوتبال فعال است. فاز اول این مجموعه افتتاح شده و فاز دوم آن هم در حال تکمیل است. همچنین بهدنبال توسعه ورزشهای آبی و ساخت استخر هم هستیم. من بهعنوان کسی که سالها در محیط ورزشی حضور داشتهام، معتقدم که ورزش میتواند تأثیر مثبتی بر زندگی افراد داشته باشد. هدف من این است که با ایجاد این مجموعه، فضایی مناسب برای ورزش و سلامتی جوانان فراهم کنم.
*در سالهای اخیر استفاده از مربیان خارجی در والیبال ایران همواره محل بحث و جدل بوده است. بهنظر میرسد شما در گذشته، انتقاداتی نسبت به این موضوع داشتهاید. با توجه به حضور آقای پیاتزا در رأس کادرفنی تیم ملی و نتایج کسب شده در لیگ ملتها در حال حاضر دیدگاه شما در اینباره چیست؟
صحبت من در مورد مربیان خارجی به درستی منتقل نشده و برداشتهای اشتباهی از آن صورت گرفته است. من منتقد حضور مربیان خارجی بودم اما حرفم این است که تا چه زمانی باید به مربی خارجی متکی باشیم؟ والیبال ایران در سالهای اخیر به سطح جهانی رسیده است. آیا نباید به فکر تربیت مربیان داخلی باشیم که بتوانند هدایت تیم ملی را برعهده بگیرند؟ آیا ما در این سالها با حضور مربیان خارجی، توانستهایم مربی داخلی تربیت کنیم که در حد و اندازههای تیم ملی باشد؟ مسأله فقط بحث فنی نیست. بحث فرهنگی و روانی هم مطرح است. آیا بازیکنان ما به این بلوغ رسیدهاند که مربی ایرانی را قبول کنند و به او احترام بگذارند؟ من معتقدم مربیگری فراتر از دانش فنی است. مربی باید روانشناس باشد و بداند چگونه با بازیکنان ارتباط برقرار کند و آنها را به خودباوری برساند. من نمیخواهم خدای ناکرده به کسی بیاحترامی کنم، اما معتقدم که ما هنوز به مربی ایرانی، به اندازه کافی اعتماد نداریم که با او بتوانیم درمیدانهای بزرگ موفق باشیم.

*پیاتزا در این مدت توانسته به والیبال ایران کمک کند؟
مطمئناً مربی خارجی خوب میتواند کمک کند و دانش روز دنیا را به ما منتقل کند. حضور مربیای که در لیگهای برتر دنیا فعالیت کرده قطعاً میتواند نکات زیادی به والیبال ما اضافه کند اما سؤال این است که تا چه زمانی میخواهیم این روند را ادامه دهیم؟ ما مربیان شایستهای مثل پیمان اکبری، رحمان محمدی و... داریم که میتوانند به تیم ملی کمک کنند. اما ما در این سالها نتوانستیم این مربیان خوب داخلی را در کنار مربیان خارجی که آمده و رفتهاند آموزش دهیم. من حرفم این است که بالاخره یک روزی باید تیم ملی را به مربی ایرانی بسپاریم که این موضوع نیازمند فرهنگسازی و مسائل روانی زیادی است. شاید عدهای نسبت به من جبهه بگیرند اما اگر حرفی میزنم دلایل زیادی پشت آن وجود دارد. امیدوارم روزی برسد که از مربی خارجی بینیاز شویم و مربیان داخلی ما به سطحی برسند که بازیکنان به آنها باور داشته باشند و نیازی به مربی خارجی نداشته باشیم.
* به نتایج اخیر تیم ملی بپردازیم. عملکرد تیم ملی در لیگ ملتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
لیگ ملتها امسال شرایط عجیبی داشت. متأسفانه این دوره اتفاقات ناگواری رخ داد و از آنجایی که کشور درگیر جنگ شد، بچهها در شروع مسابقات شوکه شدند. با این حال نتایج کسب شده با توجه به شرایط موجود، قابل قبول بود. میشد نتایج بهتر از این هم باشد اما روند تیم رو به رشد بود. در جام جهانی هم این روند ادامه پیدا کرد. میتوانستیم در جام جهانی حتی نتایج بهتری کسب کنیم. قرعه و مسیر خوبی پیش روی ما بود و این امکان وجود داشت که به جمع چهار تیم پایانی برسیم. شاید عدم خودباوری در مقابل چک به ما ضربه زد. من فکر میکنم اگر چندین بار دیگر با این تیم در شرایط دیگری بازی میکردیم، میتوانستیم بهراحتی پیروز شویم. نتیجه خوب بود و جزو 8تیم برتر دنیا قرار گرفتیم اما قرعه طوری بود که میشد بهتر عمل کرد.
*هنوز هم نسل شما برای مردم فرق میکند و عدهای معتقد هستند که این نسل دیگر تکرار نمیشود. بهنظر شما دلیل ماندگاری آن تیم در خاطر مردم چیست؟
به نظر من چند دلیل عمده برای این ماندگاری وجود دارد. اول اینکه، در آن دوره تعداد زیادی بازیکن باکیفیت بهطور همزمان رشد کردند و در کنار هم قرار گرفتند. این بازیکنان، هر کدام ستارهای در تیم خود بودند و میتوانستند نتیجه بازی را تغییر دهند. دوم اینکه در همان مقطع یک مربی بزرگ و کاربلد هدایت تیم ملی را برعهده گرفت و توانست از پتانسیل بالای بازیکنان به نحو احسن استفاده کند. همچنین تیم ملی در آن دوره، برای اولین بار در تاریخ توانست در سطح جهانی بازیهای خوبی از خود به نمایش بگذارد و نتایج درخشانی کسب کند. مردم این موفقیتها را با تمام وجود حس و به آن افتخار کردند. مردم با این تیم زندگی میکردند. دیدن اینکه تیم ملی کشورشان در برابر غولهای والیبال دنیا بازی میکند و پیروز میشود، حس غرور و افتخار را در دل آنها زنده میکرد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا آن نسل در خاطرهها ماندگار شود.
*اشاره کردید به تلاش و از خودگذشتگی بازیکنان آن نسل. آیا ناگفتههایی در این خصوص وجود دارد که مردم از آن بیخبر باشند؟
بله، تمام بازیکنان آن نسل از جان مایه میگذاشتند. شاید مردم ندانند که بسیاری از بازیکنان آن تیم، با وجود درد و مصدومیت و حتی با استفاده از آمپول و مسکن در بازیها حاضر میشدند. برای آنها مهم بود که تیم ملی نتیجه بگیرد و باعث خوشحالی مردم شوند. شاید بازی با درد، آسیبهای جدی به آنها وارد میکرد، اما آنها حاضر بودند این فداکاری را انجام دهند تا نام ایران در جهان سربلند باشد. این از خودگذشتگی و تعصب، یکی از ویژگیهای بارز آن نسل بود که باعث شده، حالاحالاها این نسل از یاد نرود.
* میتوان انتظار داشت که نسل جدید والیبال ایران هم بتواند جا پای آن تیم طلایی بگذارد؟
چرا که نه؟ بازیکنان فعلی از نظر فیزیکی بهمراتب از نسل ما بهتر هستند. بهعنوان مثال، امین اسماعیلنژاد فیزیک بسیار خوبی دارد و در این زمینه حتی از من هم بهتر است. همچنین ردههای پایه والیبال فیزیکهای خوبی دارند و بازیکنان بااستعدادی در حال ظهور هستند. عادل غلامی در این رده از نظر روانی و تکنیکی بهخوبی روی آنها کار کرده است و اگر اتفاق خاصی نیفتد و والیبال ایران به روند رو به رشد خود ادامه دهد، در آیندهای نزدیک شاهد موفقیتهای بیشتری خواهیم بود.
* مردم با نسل شما خاطرات زیادی دارند. بهعنوان یکی از ستارههای آن تیم طلایی، بهیادماندنیترین خاطرهتان از آن دوران چیست؟
خاطرات خوب و تلخ زیادی در این تیم داشتیم ولی یکی از بهترین اتفاقاتی که تا به این لحظه در ذهنم باقی مانده حضور در المپیک بود. در آن مقطع فشار عجیب و زیادی روی ملیپوشان بود و صعودمان به المپیک از بهترین لحظات زندگی ورزشی من بود. خاطرات خیلی خوب زیاد داریم ولی میشود گفت، صعود به المپیک بهترین خاطره دوران قهرمانی من است.
انتهای پیام/