کشتی و وزنهبرداری
3033
هزینه اجاره خانهام را صالحی امیری و خسرویوفا پرداخت میکنند
محمد نصیری: هر روز آرزوی مرگ می کنم
مجبور شدم از راه آهن بازخرید شوم!
بعید است اهالی ورزش و طرفداران رشته وزنهبرداری نام و افتخارات بیشمار استاد محمد نصیری اسطوره بزرگ و چهره ماندگار وزنهبرداری و ورزش ایران را از یاد برده و فراموش کرده باشند. هرکول جیبی و فوق ستاره پیشین خروس وزن تیم ملی وزنهبرداری ایران که با حضور در ۴ دوره بازیهای المپیک (توکیو، مکزیکوسیتی، مونیخ و مونترال) در سالهای ۱۹۶۴، ۱۹۶۸، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶، همینطور تصاحب ۳ نشان ارزشمند طلا، نقره و برنز از این آوردگاه بزرگ دنیا یکی از مفاخر بیچون و چرای تاریخ ورزش ایران به شمار میرود. اگر چه محمد نصیری با کولهباری از مدال و افتخارات فراوان در دنیای ورزش، یکی از چهرههای ماندگار تالار مشاهیر وزنهبرداری جهان به شمار میرود اما این روزها ستاره پیشین سبک وزن وزنهبرداری ایران و جهان، حال و روز خوب و خوشی ندارد. نصیری بعد از جراحی سنگین قلب بازی که داشت، همینطور درمان آسیبدیدگیهای بسیاری که از دوره قهرمانی برای او به یادگار مانده است، تقریباً تنها و بیحامی در تنگنای مالی و فشارشدید زندگی به حال خود رها شده است. اگرچه او بواسطه حمایتهای مادی و معنوی رئیس پیشین و فعلی کمیته ملی المپیک (صالحیامیری و خسرویوفا) در خصوص کمک هزینه مسکن و اجاره بهای خانهاش همیشه قدردان حمایت آنها است اما دلش از برخی بیمهریها و کملطفیهایی که به او میشود، خون است و گلایهمند. به همین دلیل و با توجه به اینکه محمد نصیری یکی از تاریخسازان بیچون و چرای ورزش ایران به شمار میرود، به سراغش رفتیم و پای درد دلش نشستیم تا ببینیم حال پولادمردی که خاطرات شیرین و به یادماندنی فراوانی را برای ما در دوران پرفرفروغ قهرمانی خلق کرده بود امروز چگونه است؟
رضا عباسپور؛ بعید است اهالی ورزش و طرفداران رشته وزنهبرداری نام و افتخارات بیشمار استاد محمد نصیری اسطوره بزرگ و چهره ماندگار وزنهبرداری و ورزش ایران را از یاد برده و فراموش کرده باشند. هرکول جیبی و فوق ستاره پیشین خروس وزن تیم ملی وزنهبرداری ایران که با حضور در 4 دوره بازیهای المپیک (توکیو، مکزیکوسیتی، مونیخ و مونترال) در سالهای 1964، 1968، 1972 و 1976، همینطور تصاحب 3 نشان ارزشمند طلا، نقره و برنز از این آوردگاه بزرگ دنیا یکی از مفاخر بیچون و چرای تاریخ ورزش ایران به شمار میرود. اگر چه محمد نصیری با کولهباری از مدال و افتخارات فراوان در دنیای ورزش، یکی از چهرههای ماندگار تالار مشاهیر وزنهبرداری جهان به شمار میرود اما این روزها ستاره پیشین سبک وزن وزنهبرداری ایران و جهان، حال و روز خوب و خوشی ندارد. نصیری بعد از جراحی سنگین قلب بازی که داشت، همینطور درمان آسیبدیدگیهای بسیاری که از دوره قهرمانی برای او به یادگار مانده است، تقریباً تنها و بیحامی در تنگنای مالی و فشارشدید زندگی به حال خود رها شده است. اگرچه او بواسطه حمایتهای مادی و معنوی رئیس پیشین و فعلی کمیته ملی المپیک (صالحیامیری و خسرویوفا) در خصوص کمک هزینه مسکن و اجاره بهای خانهاش همیشه قدردان حمایت آنها است اما دلش از برخی بیمهریها و کملطفیهایی که به او میشود، خون است و گلایهمند. به همین دلیل و با توجه به اینکه محمد نصیری یکی از تاریخسازان بیچون و چرای ورزش ایران به شمار میرود، به سراغش رفتیم و پای درد دلش نشستیم تا ببینیم حال پولادمردی که خاطرات شیرین و به یادماندنی فراوانی را برای ما در دوران پرفرفروغ قهرمانی خلق کرده بود امروز چگونه است؟
بیمهام قطع شد، چون از راهآهن بازخرید شدم
محمد نصیری مرد طلایی و تاریخساز وزنهبرداری ایران در دستههای وزنی 52 و 56 کیلوگرم با بیان اینکه به خاطر کهولت سن و ناتوانی برای حضور در محل کارش مجبور شده است از شرکت راهآهن بازخرید شود و به همین دلیل بیمه او نیز قطع شده است در این خصوص میگوید: «خودتان تقریباً در جریان شرایط زندگی من هستید. زمانی که من از کانادا به ایران برگشتم، چون هنوز کارمند شرکت راهآهن بودم، دوستان لطف کردند و برای اینکه شرایط بازنشستگی و حق و حقوقی که اینجا داشتم از بین نرود، برایم بازگشت به کار زدند. من پیش خودم اینطور فکر میکردم که شاید بشود بواسطه شرایط سنی و افتخاراتی که من برای ورزش ایران کسب کرده بودم، وضعیتی برایم فراهم شود که بتوانم با تطبیق دوره قهرمانی و مأموریتی که در دوران ورزشیام داشتم، همینطور مدالهایی که برای ورزش ایران دشت کردم، شرایط مساعدی برای بازنشستگیام فراهم شود اما هر چه جلوتر رفتیم و رایزنیهایی که داشتیم، دیدم این کار نشدنیتر از قبل میشود. خدا میداند خیلی تلاش کردم که راه و روزنهای فراهم شود تا بتوانم با مساعدت مسئولین دستور بازنشستگیام را بگیرم، ولی هر چه زدم به در بسته خورد! نهایتاً با 78 سال سن و کلی درد و بیماری که داشتم، چون دیگر توانی برای رفتن سر کار مثل یک کارمند را نداشتم، پیشنهاد بازخرید شدن را پذیرفتم. حالا هم دیگر تنها محل درآمد و امیدی که برای بازنشستگی و حق و حقوقی که از این محل برای امرار معاش دریافت میکردم پوچ شد و تمام. بیمهای هم که اینجا داشتم، قطع شده و هیچ راه چارهای هم ندارم! خدا میداند که در این شرایط سخت اقتصادی دارم با سیلی صورتم را سرخ نگه میدارم و روزگار میگذرانم.»
آمده بود بلایی که به خیر گذشت!
پیشکسوت وزنهبرداری ایران از بلایی که یکی دو هفته پیش برایش رخ داد و البته با رسیدگی سریع همسر و تیم پزشکی بیمارستان فیاضبخش تهران به خیر گذشت میگوید: «یکی دو هفته پیش با دعوت آقای خسرویوفا رئیس کمیته ملی المپیک قرار شد همراه با پهلوان منصور برزگر و استاد ابراهیم جوادی و چند تن دیگر از بزرگان و مفاخر ورزش ایران عازم مشهد مقدس شویم برای بازدید از موزه ورزش آستان و موزه اداره کل ورزش خراسان رضوی و مراسمی که آنجا بنا بود برگزار شود. من سالها قبل یک جام قهرمانی که در مسابقات جهانی به دست آورده بودم را به موزه آستان تقدیم کرده بودم اما مرتبه قبلی که آنجا رفتم این جام را ندیدم اما آقای خسرویوفا گفت که من این جام را دیدم که در موزه ورزش اداره کل ورزش استان است. برای همین میخواستم همزمان با مراسماتی که تدارک دیده شده بود، جامی که اهدا کرده بودم را دوباره ببینم. از بخت بدم، وقتی مشغول حاضر شدن برای رفتن به فرودگاه بودم، وقتی میخواستم از حمام بیرون بیایم و آماده شوم، پایم سر خورد و با صورت به زمین خوردم. دستم از کتف در رفت و بینیام به شدت آسیب دید! طوری که همسرم سراسیمه اورژانس را خبر کرد و من را برای درمان به بیمارستان فیاض بخش بردند. آنجا نمیدانم چه اتفاقی رخ داد، ولی با رسیدگی تیم پزشکی که من را شناخته بودند، کتف جا انداخته شد و بینی آسیبدیدهام هم درمان شد. البته پزشک اجازه مرخصی به من نمیداد اما اینقدر خواهش و تمنا کردم و گفتم که من زائر امام رضا هستم و آقا طلبیده؛ با رضایت خودم مرخص شدم و مستقیم رفتم فرودگاه. آنجا در مشهد مقدس هم منصورخان برزگر عزیز و سایر بزرگان من را تر و خشک کردند تا مشکلی برایم رخ ندهد. ولی خدا خیلی به من رحم کرد چون آمده بود بلایی که با نگاه ویژه آقا علیابن موسی الرضا(ع) به خیر گذشت و خطر از بیخ گوشم رد شد.
دیگر از هیچ عزیزی توقع ندارم!
دارنده 3 نشان طلا، نقره و برنز بازی های المپیک مکزیکوسیتی، مونیخ و مونترال با بغضی که درگلو دارد از بی اعتنایی و کم لطفیهایی که در حقش شده گلایه دارد اما تاکید دارد با وجود این کم لطفی ها دیگر از هیچ عزیزی توقع توجه و حمایت ندارد:«همیشه گفتم من خاک پای مردم ایران و همه قهرمانان و پیشکسوتان عزیز هستم، اما شاید باورتان نشود ولی هر روز از خدا آرزوی مرگ دارم. زیرا محمد نصیری با این همه افتخار و مدال هرکجای دنیا بود، هیچ دغدغهای از نظر مالی و معیشتی نداشت. من با 78 سال سن نباید دغدغه اجاره خانه و امرار معاش خودم و خانوادهام را داشته باشم. اما دغدغه هر لحظه با من است و مثل خره دارد آبم می کند. خدا خیر بدهد به آقای صالحی امیری و خسروی وفا، همینطور مسئول محترم صندوق قهرمانان و پیشکسوتان که تا جایی که از دستشان برآمده آبرویم را خریدند و حمایتم کردند. اگر این عزیزان کنارم نبودند نمی دانستم چطور باید با این سن و سال پول پیش خانه و اجارهام را تامین میکردم. والله قسم اینقدر بیمهری دیدم که دیگر باخودخم عهد کردم از هیچ عزیزی توقع نداشته باشم. اما خداوکیلی این حق محمد نصیری که جوانی و عمرش را برای سربلندی ورزش ایران هزینه کرده این نیست که الان میبینیم. محمد نصیری که نامش به عنوان قهرمان ایرانی در تالار مشاهیر تاریخ وزنهبرداری وورزش جهان است، نباید درسن 78 سالگی نگران اجاره خانه و هزینههای زندگی روزمره باشد. این نه تنها برای من، بلکه برای ورزش ایران عیب است که چهره پرافتخار ورزشی او اینگونه با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کند و باسیلی صورتش را سرخ نگه دارد. فقط یک جمله به رفقا می گویم، دوستان پهلوان زنده را عشق است. من و امثال من تا زندهایم باید قدرمان را بدانند. وقتی مردیم دیگر چه فایدهای برایمان دارد که اسممان را ببرند یا یادبود برایمان بگیرند؟»
روزی که علی مرادی را روی ویلچر دیدم تا صبح اشک ریختم
حقیقتا برای علی مرادی شخصا به عنوان مرد بزرگی که جوانی و عمرش را برای بزرگی وزنه برداری ایران گذاشته است، احترام ویژه قایلم. بالاخره هر انسانی درکارش بالا و پایین و ضعف و قوت دارد. او هم از این قایده مستثنی نبوده است. ولی روزی که تصویر علی مرادی را در بیمارستان با آن شرایط ناراحت کننده دیدم، تا صبح اشک ریختم و غضه خوردم. این درست نیست که ما این همه خوش استقبال و بدبدرقه باشیم برای بزرگانی که عمرشان را برای ورزش هزینه کردند. امیدوارم علی مرادی سلامتیاش را بدست آورد و با تن سلامت سایها بالای سر خانوادهاش مستدام باشد.»
ZOOM:
بی ترید استاد محمدنصیری یکی از نوابغ بی چون و چرای ورزش و وزنهبرداری ایران و جهان است. اسطوره پیشین خروس وزن جهان که سالها با لقب هرکول جیبی وزنهبرداری جهان در اوزان 52 و 56 کیلوگرم درخشید و عنماوین و مدالهای رنگارنگ و مرغوبی را برای ورزش کشورمان در عرصههای مختلف آسیایی، جهانی و المپیک کسب کرد. استاد محمد نصیری مجموعاً با ۶ طلای جهان و همچنین 3 نشان طلا، نقره و برنز بازیهای المپیک در سالهای 1968، 1972 و 1976،در مکزیکوسیتی مکزیک، مونیخ آلمان و مونترال کانادا قطعا پرافتخارترین وزنهبردار تاریخ ایران و یکی از مشاهیر وزنهبرداری جهان است که نام وافتخاراتش در موزه کمیته بینالمللی المپیک و فدراسیون جهانی وزنهبرداری ثبت و جاودانه شده است. هرکول جیبی وزنهبرداری ایران علاوه بر پنج مدال طلای جهانی خود، یک مدال نقره و سه مدال برنز رقابتهای قهرمانی جهان، سه نشان طلای بازیهای آسیایی در سالهای 1966، 1970 و 1974 وتعداد زیادی نشانهای طلایی، نقرهای و برنزی از رقابت های قهرمانی آسیا و تورنمنتهای مختلف بینالمللی در کارنامه دارد. نصیری ضمن مدال آوری و کسب افتخارات فراوان در دوران ورزشی خود، ۱۵ رکورد جهانی، که شامل ۱۰ رکورد در دوضرب، ۳ رکورد در پرس و ۲ رکورد در مجموع است را نیز به نام خود ثبت کرد. استاد نصیری درسال 1995، بواسطه افتخارات فراوانی که دردنیای وزنهبرداری کسب کرده بود نامش از سوی فدراسیون جهانی وزنهبرداری در تالار مشاهیر برترینهای وزنهبرداری جهان ثبت و جاودانه شد. اما این اسطوره بزرگ و خوش نام در ورزش و وزنهبرداری ایران آنطوریکه شایسته و لایقش بود، به حق خود نرسیده و حرمتش حفظ نشده است. مطمئنا همتایان نصیری در دنیای ورزش و دردوره بازنشستگی خود، هیچ دغدغهای جز انتقال تجربیات گرانبهایشان به جوانان و نسل آیندهساز نداشته و ندارند. اما محمد نصیری اینجا و در سن 78 سالگی و درعین ناباوری، خانه به دوش باید نگران هزینههای سنگین امرارمعاش، اجاره خانه خود و خانوادهاش باشد! بی شک اگر نبود حمایت و نگاه ویژه بزرگانی همچون رضاصالحی امیری(رییس پیشین کمیته ملی المپیک)، محمودخسروی وفا(رییس کنونی کمیته ملی المپیک) و مسئولین صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش ایران معلوم نبود تکلیف زندگی و آتیه این اسطوره وچهره ماندگار ورزش ایران چه می شد و چه سرنوشتی در انتظار او خانوادهاش بود؟
انتهای پیام/