در دوران خلافت امویان(۴۱ تا ۱۳۲قمری) گرایشهای گوناگونی در زمینۀ تفسیر و استدلال فقهی در حجاز و عراق سربرآورد. نسلی از فقیهان نیز بهکمک حلقۀ شاگردان خود به مناظره و مباحثه با طرفداران مواضع رقیب میپرداختند و همین مباحثات رفتهرفته به شاخصۀ فکری و بعدها به مکتبهای فقهی محلی تبدیل شد که برخی از این مکتبهای بومی توانستند پیروانی بیرون از خاستگاه خود یافته و به دیگر بخشهای جهان اسلام گسترش یابند و معمولاً به نام فقیهی برجسته در دوران نخستین اسلام شناخته شدند که پایهگذار آن مکتب به شمار میرفت. این مکتبها، کمکهای شایانی به جامعۀ نوپای مسلمان در شکلگیری نظرات فقهی کردند و اندک مکاتبی که از کوران حوادث زمانه گذر کردند، توانستند جوامعی بزرگ از پیروان خود بسازند که تا دوران حاضر به طرز تفکر فقهی مسلمانان شکل داده است.
مکتبی که در پژوهش حاضر بر آن تأکید شده، در اواخر دوره خلافت امویان پدید آمده و به امام ابوعبدالله جعفر بنمحمد الصادق (ع) امام شیعیان و فقیه مورد احترام اهل مدینه تعلّق داشت. او به اعتراف فقیهان معاصرش یکی از شخصیتهای قابل احترام خاندان پیامبر به شمار میرفت و از زمان حیاتش، مکتبی که پایه گذاشت به مکتب جعفری معروف بود و پیروانش جعفری خوانده میشدند. این مکتب در طول زمان مانند دیگر مکاتب فقهی اسلامی، چنان تثبیت شد که دارای نظریۀ فقهی خاص خود و روشهای استدلالی متمایز از دیگران است. به باور مدرسی طباطبایی این مکتب مظهر سنّت زندهای است که سیزده قرن استمرار یافته و هماکنون بیش از دویست میلیون پیرو در سراسر جهان دارد و میراث آن در هزاران کتاب نگهداری میشود که فهرست بلندبالایی از نظریات متفکران اصیل فقهی را بهویژه در دو حوزۀ تفسیر متون فقهی و قراردادها داراست و امروزه چنان گسترش یافته که در مقایسه با همتایانش در سنتهای فقهی اسلامی یگانه است.