پژوهشگر حوزه نشر
در دو یادداشت قبلی از وجوه زیرساختی نشر گفتیم. از اینکه نشر نهفقط خودش متکی به زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری متنوع است، بلکه در مقام یک زیرساخت فرهنگی تولید و اشاعه محتوایی با کیفیت را برعهده دارد. آنچه باعث میشود نشر را زیرساخت بدانیم، فرایندی بهظاهر ساده اما پردامنه و پیچیدهای است؛ ناشر با نویسندهای دست میدهد، فرآوردههای خلاقانه و اندیشههایش را منتشر میکند. به دست مخاطبان خاصش میرساند. مخاطبان را صدا میزند. محفلهایی عمومی و تخصصی برای نقد و بررسی این محصولات آماده میسازد و با کمکگرفتن از نهادهای علمی، مطبوعات و رسانهها علاوهبر ترویج اثر به تراشخوردن و نقدشدن آن مدد میرساند. این بین آنچه میماند سوای نویسندگان صیقلخورده و مخاطبان ورزیده، دستاوردهای فرهنگی و میراث ادبی، هنری و علمیای است که به جامعه راه یافته و جزئی از ساختمان فرهنگی آن شده است. خردهفرهنگهایی تازه که قرار است جامعهای بالندهتر و فرهنگیتر بسازد.
حال که سخن را به اینجا رساندیم باید گفت این اصرار روی توانمندیهای زیرساختی نشر و بیان آن دو مخاطب و نقطه فرود اصلی دارد.
اول؛ خود ناشران که توجه داشته باشند دور چه سرزمین حاصلخیزی حصار کشیدهاند. کمی این حصارها را باز کنند و فکرهای تازه را فرابخوانند. همیشه برای زیرساختها نباید چشم به دست دولتها و قدرتها دوخت. چه بسیار زیرساختهایی که تأمین و توسعهاش دست خود ناشران است؛ مثل نویسندگان که باید دنبالشان گشت و زیر پروبالشان را گرفت و تجربههای تازهای برای محصولات و مخاطبان ساخت. مخاطبان هر روز بیشتر بهدنبال متنها و نگاههای نو هستند.
دوم؛ مخاطب بعدی این اصرار دولتها و نهادهای حامی هستند تا عمیقتر، گستردهتر و کاربردیتر روی توان نشر حساب کنند. حاکمیت و دولتها در موقعیتهایی که به رشد و بلوغ و همراهی جامعه نیاز دارند یا فرهنگسازی موضعی را طلب میکنند، سه راه اصلی پیش رو دارند. اول اینکه دانههایی را در آموزش عمومی بکارند و منتظر بمانند تا تحصیلات عمومی و دانشگاهی جامعه را رشد بدهد. راهی که البته ضروری و بنیادین است. دومین راه، در دسترس و سریعتر است و از مسیر رسانه میگذرد. دولتها نیز معمولاً روی موجش سوار میشوند و نتایج فوری هم میگیرند. از فضای مجازی تا تلویزیون و مطبوعات. نشر راه سوم و میانه این دوتاست. نه هزینه و زمانبری آموزش عمومی را میخواهد، نه بیکیفیتی و لغزندگی رسانه را دارد. با سرعتی مطلوب و عمقی مناسب میتواند آنچه حاکمان جامعه برای رشد فرهنگی و علمی جامعه ترسیم کردهاند، در دسترس قرار دهد و نه فقط مخاطبان امروز که مخاطبان آنسوی زمان و مکان اکنون را در نظر بگیرد.
ما برای جایابی تاریخی وضع کنونیمان و شناخت و رشد برساختههای فرهنگی اکنون و گذشته به عناصری نیاز داریم که مانند نقش بانک در اقتصاد، هم سرمایههای قبلی را حفظ کند، هم سرمایههای راکد را به کار بیندازد و هم سرمایههای بیشتری به چنگ بیاورد. برای چنین عنصر فعال و نقشآفرینی در فرهنگ باید سراغ توانمندیها و ظرفیتهای نشر برویم.