نکته جالب توجه دیگر اما واکنش آذریجهرمی وزیر سابق ارتباطات و فناوری اطلاعات در این باره بود؛ جهرمی مدعی شد که «آیا میتوان گفت که با آزادسازی ۶میلیارد دلار، معادل ۳۰۰هزار میلیارد تومان عملاً موضوع ادعایی به جا گذاشتن بدهی ۲۷۰هزار میلیارد تومانی دولت قبل برای دولت جدید منتفی است؟»؛ ادعایی که از دو جهت اشتباه بود. اولاً، بدهی دولت قبل نه 270 همت بلکه نزدیک به 2000 هزار میلیارد تومان بوده است. دوماً، دولت وقت معادل ریالی این درآمد ارزی را با چاپ پول در بودجه خود مصرف و اصطلاحاً پیشخور کرده است! نکتهای که عبدالناصر همتی رئیس کل سابق بانک مرکزی نیز آن را تصریح کرد و با لحنی شبیه گلایه نوشت که دولت سیزدهم دیگر نمیتواند درباره چاپ پول بدون پشتوانه در سال 98 صحبت کند! با اینحال حرف همه این شبکه برجامی، یکسان بود: نالیدن از اینکه چرا اساساً توافقی، آن هم از موضع اقتدار صورت گرفته است و البته، میشد لابهلای این اظهارنظرها، نوعی حسرت از ناکامی سیاست خارجی دولت گذشته را هم شناسایی کرد. البته آنچه در این میان معلوم نشد، این واقعیت بود که چرا این جریان به اصطلاح مدعی برجام، از تحقق منافع ملی، آن هم از موضع اقتدار چنین برآشفته شده است؟ علت را باید در این واقعیت جست و جو کرد که آنچه این جریان را برآشفته کرده، یعنی مذاکره از موضع قدرت و عزت در حال ثمر دادن است، این جریان توان تطبیق با واقعیت جدید را ندارند. به این دلیل که حیات سیاسی خود را به برجامی گره زده بودند که نتوانست آب خوردن آنان را تأمین کند.