علقههای تاریخی میان دو کشور از طریق جاده ابریشم، تمدنهای جنوب و آسیای میانه و تاریخ آن به عنوان محل ملاقات تمدنهای آسیایی از جمله مؤلفههای پیونددهنده به شمار میآید؛ پیوندی که اینک زیر سایه ابتکارعمل «یک کمربند - یک جاده» از سال 2016 بر گفتمان سیاسی و تعاملات اقتصادی- اجتماعی بین ایران و چین سایه انداخته و همچنین به یک مؤلفه قدرتمند فرهنگی و استراتژیک برای تفسیر این رابطه دوسویه تبدیل شده است. چه در این مسیر موقعیت جغرافیایی ایران، آن را به یک مرکز مهم در میانه آسیای میانه، خاورمیانه و اروپا تبدیل و کانون پروژههای بلندپروازانه چین در دسترسی به غرب تبدیل میکند. تمایل متقابل تهران به سمت شرق در این مسیر برای کاهش فشار تحریمهای ایالات متحده نیز چندین دهه دوستی ایران و چین را از یک رابطه ناموزون به یک همگرایی متعادلتر بین دو بازیگر نیازمند یکدیگر قرار میدهد.
اینک اعتماد نسبی سیاسی- استراتژیک میان ایران و چین شکل گرفته است و هماهنگیهای لازم در حوزه کلان سیاستگذاری میان دو کشور بتدریج در حال شکلگیری است. موقعیت ایران از منظر اتصال زیرساخت های انرژی کشورهای عضو ابتکار یک جاده - یک کمربند حائز اهمیت است. ایران تنها کشور در غرب آسیاست که قادر به تأمین بخشی از نیازهای نفت و گاز چین از دو مسیر دریا و خشکی است. در شرایط کنونی تمامی صادرات نفتی ایران به چین از طریق دریا صورت میگیرد، اما این کشور از طریق آسیای مرکزی و پاکستان به طور بالقوه قادر به اتصال منابع انرژی خود به بازار بزرگ چین است. ایران تاکنون بخشی از زیرساختهای انرژی خود را به ترکمنستان، ترکیه و پاکستان به عنوان دیگر کشورهای مهم در مسیر کمربند ابریشم متصل کرده است.
این زنجیره ارتباطی با امضای پروتکل اخیر در نشست تاشکند و تبدیل شدن ایران به نقطه اتصال چین به اروپا تکمیل میشود و فراهم کننده فرصتهای زیادی برای کشور خواهد بود. در این چشمانداز توانایی تبدیل نفوذ سیاسی- نظامی و فرهنگی- هنجاری به اقتصادی- مالی، ایجاد تعادل میان مرکز با پیرامون در ایران از طریق راه ابریشم نوین برای محرومیتزدایی مناطق کمتر توسعهیافته و به کارگیری عناصر متکثر تمدن ایرانی ورای مرزهای امروزی کشور در تغییر روندهای راه ابریشم نوین به سود منافع ملی از مؤلفههای قابل پیشبینی به شمار میآید. گزارههایی که بی تردید به تولید قدرت ایران از طریق ژئوپلیتیک راه میانجامد.