صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و نود و شش - ۱۵ بهمن ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و نود و شش - ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - صفحه ۲۳

لوریس چکناواریان در مراسم رونمایی ازتمبرطلای خود عنوان کرد

من اقلیت نیستم صاحبخانه‌ام

مراسم رونمایی ازتمبرطلای استاد لوریس چکناواریان آهنگساز و رهبر ارکستر درموزه تمبرهای طلا و نقره ایران برگزارشد. دراین مراسم استاد شهرام ناظری، آرش امینی، رازمیک اوحانیان، علیرضا شفقی‌نژاد، حمیدرضا عاطفی، محمدرضا صوفی، یارتا یاران و علیرضا راد حضور داشتند.

ندا  سیجانی
خبرنگار

ایران خانه من است
ابتدای این مراسم با صحبت‌های لوریس چکناواریان موسیقیدان نام آشنا آغازشد وبه موضوع اقلیت‌های دینی اشاره کرد وگفت: «اشتباهی که درمجلس دوم انجام گرفت، جدا‌سازی نمایندگان ادیان ازیکدیگر بود و من جزو کسانی هستم که سال‌هاست چوب اقلیت خوانده شدن را خورده‌ام اما بارها به مردم عزیزکشورم گفته‌ام و باردیگرمی‌گویم، اقلیت نیستم و صاحبخانه‌ام وایران خانه من است.
متأسفانه این دیدگاه موجب شد فعالیت‌هایی که در نظر داشتم محدود شوند.اما ازصمیم قلب می‌گویم اگردوستانی چون شما نبودید امروز دراینجا حضور نداشتم. شما بودید که من را تشویق کردید و به من انرژی دادید.من عاشق ایران هستم و فقط می‌توانم درمملکت خودم بهترین آهنگسازی‌هایم را انجام بدهم. کما اینکه تا به امروز این‌گونه بوده و آثاری چون اپرای« دیدار شمس و مولانا»،«اپرای سیاوش»، «اپرای ضحاک»، «اپرای رستم و سهراب» و... حاصل این عشق است و باردیگر می‌گویم من یک ایرانی هستم و سرزمینم را دوست دارم.»
این آهنگساز در ادامه به حضور شهرام ناظری دراین مراسم اشاره کرد و اظهار داشت: «همکاری من وآقای ناظری به سال‌ها قبل برمی‌گردد.حدود 20 سال گذشته کنسرت مشترکی برگزارکردیم ودرکنارآن آلبومی هم به بازارآمد. قطعه ماندگار«واران واران» که بسیارمورد استقبال قرارگرفت، حاصل این همکاری است. آقای ناظری ازهنرمندان بزرگ موسیقی آوازی هستند و تشکرمی کنم به این مراسم آمدند.

آثاری که با عشق به مخاطب رسید
استاد شهرام ناظری درادامه این مراسم گفت: «سخن گفتن ازلوریس چکناواریان درهربعدی به زیبایی می‌رسد و در وجود انسان انگیزه بسیارزیبایی ایجاد می‌کند.من نیزاگر نیمه جانی دارم به واسطه حضور وانگیزه چنین عزیزانی است.»
 او درادامه افزود: «طی بیش از45 سال فعالیت هنری، بالای 50 اثری موسیقی تولید کرده‌ام که همه آنها باعشق به عرصه تولید رسید، بدون آنکه حمایت دولتی داشته باشد.تولید اغلب این کارها درمنزلم انجام گرفته وازاین تعداد آثار برخی ماندگارشدند که یکی از آنها درهمکاری با آقای چکناواریان بود مانند قطعه «واران واران».این اتفاق برای من مو‌هبت بزرگی بود؛ چرا که در کنارموضوعات منفی زندگی‌ام، زیبایی‌ها هم نصیبم شد.ازجمله همین کاری که نام بردم و برای این اتفاق خوب ازاوتشکرمی کنم.»
  لوریس چکناواریان در ادامه صحبت‌های شهرام ناظری گفت: «انسان با داشتن دوستان خوب ثروتمند است و من نیزبابت چنین دوستان خوبی آدم بسیارخوشبخت و ثروتمندی هستم.»

هنر بی‌نهایت است
این رهبرارکستردرادامه صحبت‌هایش به موضوع موسیقی پرداخت وبیان داشت: «مدت‌ها قبل کسی ازمن سؤال کرد موسیقی چیست؟ و درپاسخ به اوگفتم، موسیقی زبان خداست، چرا که تنها هنر بی‌نهایت است.موسیقی از ژانرهای گوناگون تشکیل شده؛ موسیقی سنتی، موسیقی پاپ وموسیقی کلاسیک که متأسفانه در کشورما به موسیقی کلاسیک، موسیقی غربی گفته می‌شود.موسیقی که از یک علم بی‌نهایت برخاسته است.جای تأسف است که بگویم موسیقی کلاسیک به نسبت دیگرگونه‌های موسیقایی، شنونده خاص و کمتری دارد. بخصوص درایران. نکته دیگراینکه موسیقی کلاسیک یکی از پرهزینه‌ترین هنرها است و به ارکستر و گروه کرخوب نیاز دارد.اما درایران نه ارکسترخوبی برای اجرای این موسیقی وجود دارد و نه گروه کرخوب. بنابراین آثاری که می‌نویسم، برای نسل‌های آینده باقی خواهد ماند و مأیوس نخواهم شد و همچنان به نوشتن خود ادامه می‌دهم به امید آنکه درآینده روزی اجرا شوند.»

تنها دلخوشی‌ام این است که آثارم تاریخ مصرف ندارد
چکناواریان به اثر تازه‌اش اشاره کرد وگفت: «به تازگی اثری نوشته‌ام برای مریم میرزاخانی که شاید تعداد مخاطب آن کم تعداد باشد. یک کارهم در خصوص آفرینش دنیا نوشته‌ام.علت کم مخاطب بودن این گونه موسیقی به این سبب است که مردم ازعلم موسیقی و هنر موسیقی فاصله گرفته‌اند و این امر موجب شده درک کمتری به این گونه موسیقی داشته باشند. به طور مثال در اجتماعی زندگی کنیم که اشعارحافظ و مولانا قابل درک و دریافت نباشد. جای تأسف است که بگویم موسیقی امروز ما به این جایگاه رسیده ودیگردر آن علمی نیست و با حس درک می‌شود.البته حس هم زیبایی‌های خود را دارد اما زودگذراست وآنچه ماندگارخواهد بود علم است. من نیز دلخوشم، کارهایی که می‌سازم براساس علم است وهمچنان می‌نویسم. اما گاهی از خود می‌پرسم این کارها را برای چه کسی یا کسانی می‌نویسی؟ شاید گوش شنوایی برای این کارها نباشد؟ ولی درانتها به این پاسخ می‌رسم، مسئولیت هنرمند همچون مادری می‌ماند که نگاهی به کم یا زیاد بودن جمعیت ندارد و فرزند خود را متولد می‌کند. هنرمند هم آثارش را متولد می‌کند چه امروز شنیده شود چه فردا. باردیگر تکرار می‌کنم تنها دلخوشی‌ام این است آثاری که تولید می‌کنم براساس علم است و اگر 100 سال دیگرهم منتشر شود، بازهم شنیدنی است و تاریخ مصرف ندارد. درآخرباید بگویم موسیقی معجزه است واگر موسیقی نباشد هیچ چیز نیست. حتی نمی‌توانید ابرازعشق کنید.»

از موسیقی عاشورا درس‌های بسیاری گرفتم
او در پایان به آثاری که با اقتباس از شاهنامه نوشته است، اشاره کرد و بیان داشت: «بیش از 20 سال زمان برد تا اپرای رستم و سهراب را نوشتم.دلیل آن هم تجربه اندکم دراین عرصه بود چرا که براساس عشق این مسیر را انتخاب کردم و درطول فعالیتم تلاشم این بود تجربه و تکنیک خود را بیشتر کنم اما در ادامه این مسیرهرگز عشقم به شاهنامه کم نشد و برای نوشتن موسیقی شاهنامه دائماً به زورخانه‌ها می‌رفتم وبرای شناخت بیشتراین سنت‌ها، هرسال درمراسم عاشورای حسینی شرکت داشتم وموسیقی‌هایی را که دراین آیین عزاداری نواخته می‌شد جمع‌آوری می‌کردم. بایستی بگویم بزرگترین آرشیو را جمع‌آوری کرده بودم ودرادامه فعالیت‌هایم براساس سنت‌هایی که آموختم، اپرای «رستم و سهراب» را نوشتم. به طورمثال مراسم تشییع سهراب براساس ریتم‌های موسیقی عزاداری عاشورا نوشته شده یا نبرد پدر و پسر براساس ریتم‌های زورخانه بوده.خوشحالم این کاربعد از 20 سال تلاش مداوم به اتمام رسید و برای اولین باردرتهران به اجرا درآمد و برایم بسیار مسرت بخش بود که مورد استقبال مردم قرارگرفت.امیدوارم دیگراپراهایی که نوشته‌ام نیز به روی صحنه برود.»

 

جستجو
آرشیو تاریخی