تنوع فرهنگی و اختلاف در برخورداریهای اقتصادی، اجتماعی و زیرساختها یا بعضی محرومیتها نیز در همه استانها یکسان نیست.
در یک روند کاملاً آشنا، هنرمندان تلاش میکنند که آثار هنری خود را در مرکز به نمایش بگذارند و در رویدادهای بزرگ پایتخت سهیم باشند. با وجود تأسیس آموزشگاههای هنری، شعبههای دانشگاهی با گروههای فعال در رشتههای هنری، راهاندازی نگارخانهها و سالنهای مختلف و... روند گرایش هنرمندان به حضور در مرکز چندان کاهشی به نظر نمیرسد و آمار مهاجرت هنرمندان به تهران همچنان یکطرفه است. بویژه که جریان اقتصاد در بعضی رشتههای هنری مثل هنرهای تجسمی ـ اگر نگوییم تنها در تهران برقرار است ـ حداقل حجم مبادلات اقتصادی آن قابل قیاس با سایر استانها و شهرستانها
نیست.
چنین نسبتی در جذب مخاطب هم البته وجود دارد. به اضافه در تب و تاب هنر جهانی، ارتباطهای بینالمللی ـ حتی با توسعه رسانههای نسل حاضر ـ همچنان در مرکز از قوت بیشتری برخوردار است. در بسترهای ضروری رشد هنر، حتی در شهرهای کوچکتر و با جمعیت کمتر، موضوعاتی مثل نقد هنری، رسانههای تخصصی و... علاوه بر ضعفهای علمی، دچار ملاحظات فرهنگی هم میشود. در این معنا گاهی کمبود مخاطب حرفهای هم واقعیت سطح کیفی و هنری هنرمندان را دچار شبهاتی میکند.
اغراق در احساس موفقیت و شهرت محلی میتواند انگیزههای پیشرفت را مختل نماید. تحلیل جامع چنین موقعیتی، مجالی فراتر از این یادداشت میخواهد. اما به طور خلاصه؛ محدودیت فرصتها، چه فرصتهای آفرینش، چه جذب سرمایه و گردش مالی، خلق آثار هنری و برگزاری رویداهای هنری در استانها و شهرهای دور از مرکز را تحت تأثیر قرار میدهد.
برخلاف بعضی فعالیتهای علمی مثل ریاضی و هندسه و شیمی یا تولید هنرهای سنتی و صنایع دستی و... که در خلوت هم میسر است؛ «هنر معاصر» تنها در تداوم تجارب زیستی هنرمند و در پیوستگی فکری و اجتماعی (با عناصری مثل مخاطب، زبان، فضای هنری، شیوه ارائه، منتقد هنری، اقتصاد هنر، رسانه هنری و... در مکان و فضا و زمان و زمانه) قابلیت وقوع و کمال پیدا میکند.
امروزه حتی «کیوریتور» هم به عنوان هنرمند یا حداقل بخشی از فرایند خلق و نمایش و ارائه اثر هنری نقش پررنگی در چیستی و چگونگی و چرایی هنر معاصر دارد. بنابراین توسعه ظرفیتهای هنری استانها همواره یکی از دغدغههای مهم جامعه هنری و مدیریت فرهنگی است. در حالی که در یک مطالبه آرمانی؛ پراکندگی اقوام، جغرافیا، بوم، میراث فرهنگی و حتی تنوع زبانی میتواند منبع شکوفایی و پرباری هنر در سطح ملی باشد. بیتردید تحقق کامل چنین رویکردی مستلزم تمرین، تجربه، دانش، آموزش، مشارکتهای فرهنگی، هماهنگیهای اجرایی و... است.