«مصائب شیرین» یکی از مهمترین فیلمهای دوره اصلاحات است، روزهایی که پس از دهه 60 و رواج ملودرامهای خانوادگی، جوانها و عشق در سینما پررنگ شدند. رضا با این فیلم پدرش، بهعنوان بازیگر به سینمای ایران معرفی شد و بیش از بقیه اعضای خانواده، در این حرفه دوام آورد. کنار پدرش ماند و بهعنوان مجری طرح و مدیر تولید هم، پروژههایی را به سامان رساند. ظاهرش، مثبت و دوستداشتنی بود، اغلب نقش خودش را بازی میکرد، پسری خوشقلب و طناز که حتی اگر اشتباه میکرد، خیلی زود سر عقل میآمد و جبران مافات میکرد. همکاریهای رضا با پدرش، بخش مهمی از کارنامه او را شکل میدهد، نقشهایی که متناسب با فیلمنامه، گاهی کوتاه و گاه بلند بودند. اما رضا در همه این نقشها دیده میشد، حتی اگر بازیگران و ستارههایی نقشهای اصلی را بازی میکردند.در تلویزیون، سریال «پشت کنکوریها» (پریسا بختآور) که ماه رمضان سال 81 از شبکه تهران پخش شد، محبوبترین و شاخصترین سریالی است که بازی کرده، آنجا هم او پرسونای آشنایش را داشت و نسبت به بقیه همخانهایها که برای کنکور درس میخواندند، سر بهراهتر بود. پس از این سریال، رضا را اغلب در سریالهای طنز دیدیم، آثاری پرمخاطب مثل «پنچری» یا «باغچه مینو» که البته کیفیت فیلمهای سینماییای که در آنها بازی میکرد، نداشتند اما به شهرت او بهعنوان بازیگر طنز، کمک کردند.بعضی بازیگرها، بامعیارهای رایج سینما، ستاره و پولساز نیستند، اما محبوبند. رضا از آن دست بازیگرها بود، کم مقابل دوربین میرفت و بیشتر، در آثار پدرش، حضور داشت. اما از میان انبوه جوانانی که از اواسط دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به سینما آمدند، چند فیلم بازی کرده و فراموش شدند، ماند و ماندگار شد. لبخندش، صمیمیت ذاتی و حضور دلنشینش مقابل دوربین از یادمان نمیرود. رفتن او، رفتن یکی دیگر از همقبیلههایی است که زندگی ما را، روی پرده سینما جان دادند و به آرزوهایمان عینیت بخشیدند. رضا، بچه سینما بود، عضوی از خانواده محترم داوودنژاد، خانوادهای که حالا یک داغ بزرگ در قلبش دارد. درست مثل ما، مثل بسیاری از خانوادههای ایرانی.