صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و سی و سه - ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و سی و سه - ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ - صفحه ۲۴

فضای مجازی

نوشته سعید آقاخانی درباره شهدای چابهار
سعید آقاخانی، کارگردان، نویسنده و بازیگر، تازه‌ترین فعالیت خود در فضای مجازی را به انتشار مطلبی درباره شهدای حادثه تروریستی چابهار اختصاص داده و نوشته: «درست دو ماه پیش در کنار همین عزیزان مرزبان و دریابانی در چابهار مشغول کار بودیم، اغلب بومی و بلوچ، مردانی مهربان و از جان گذشته، یک روز داخل قرارگاه دریابانی ورود ما را ممنوع کردند. گفتیم هنوز کارمان تمام نشده، گفتند ما آماده‌باشیم و ما را به زور بیرون کردند و خودشان ماندند، نزدیک قرارگاه کارمان را شروع کردیم که آسمان از شلیک گلوله توپ سیاه شد، دستپاچه همه‌چیز را جمع کردیم و از آنجا رفتیم و آنها آنجا ماندند. روحشان شاد.»
 
دو برنامه ادبی برای علاقه‌مندان
اسماعیل امینی، شاعر و استاد دانشگاه نکاتی درباره برپایی یک نشست ادبی را اطلاع‌رسانی کرده؛ در اطلاعات پوستری که او با دنبال‌کنندگان صفحه‌اش به اشتراک گذاشته، آمده: «نشست هفتگی شاهنامه‌خوانی، شنبه هر هفته بین ساعت هجده تا بیست برگزار می‌شود. سخنران این مراسم زهیر توکلی، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات است. در هر دوره، علاقه‌مندان شاهد بررسی یکی از داستان‌های شاهنامه خواهند بود. سومین دوره، به بررسی داستان سیاوش اختصاص دارد و نخستین جلسه‌اش نیز شنبه گذشته، میزبانی دوستداران ادبیات را به عهده داشته است. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید سری به صفحه این استاد دانشگاه بزنید.» امینی در بخش دیگری از استوری‌های خود، خبر از برگزاری گردهمایی طنز دیروز و امروز به میزبانی حوزه هنری انقلاب اسلامی داده است. اسماعیل امینی به عنوان مدرس، در این دوره که به بررسی طنزهای سعدی در بوستان اختصاص دارد، حضور پیدا می‌کند.
 
پیشنهاد احمد آرام برای مطالعه
احمد آرام، نویسنده و مدرس تئاتر، طرح جلد یکی از کتاب‌های خود را با دنبال‌کنندگان صفحه‌اش به اشتراک گذاشته است. این کتاب که «روایت دیرهنگام یک گلوله به وقت عبور از مغز آلخاندروگونزالس و این یارو آنتیگونه» نام دارد، از سوی انتشارات چارسو روانه کتابفروشی‌ها شده است. این کتاب دربردارنده دو نمایشنامه از احمد آرام است. در بخشی از این کتاب آمده: «آگوستینا: جای تو نشسته بود اون روز. تا دیدم فوری شناختم. اشک توی چشم‌هام جمع شده بود و دست‌هام می‌لرزید. می‌بایست اون جمله رو بهش می‌گفتم. با حیرت بهم نگاه کرد. معلوم بود که به تناسب ذوقی که داشت، می‌تونست درد رو از توی چشم‌های آدم بیرون بکشه و تبدیلش کنه به کلمات. برای اولین بار بود که می‌خواستم به کسی که از خودم بزرگتر بود، یه جمله‌ هولناک بگم النا، بالاخره گفتم، گفتم «ازت متنفرم آقا» و دویدم به طرف خونه. یه سال گریه کردم. تا شد نوزده سالم. یه سال از این خیابون رد نشدم؛ اما می‌دونستم که داره دنبالم می‌گرده. عشق همیشه از همین جا شروع می‌شه.»
 
اطلاع‌رسانی شمس از کارگاه آموزشی رمان‌نویسی
محمدرضا شمس، نویسنده کودک و نوجوان هم تازه‌ترین مطلب خود در فضای مجازی را به اطلاع‌رسانی درباره یک جلسه ادبی اختصاص داده است. بر اساس اطلاعات مندرج در این اطلاعیه، چهارمین دوره نگارش رمان نوجوان(کارگاه پیشرفته) با تدریس حمیدرضا شاه‌آبادی، از یکشنبه دوم اردیبهشت ماه، ساعت 16 تا 18 میزبانی علاقه‌مندان را برعهده دارد. در این دوره شرکت‌کنندگان در فضای نگارش یک رمان نوجوان قرار می‌گیرند و مباحث مطرح شده در دوره مقدماتی را به شکل عملی و کارگاهی تجربه می‌کنند. علاوه بر اعضای کارگاه مقدماتی نگارش رمان نوجوان، علاقه‌مندانی که عناصر داستان را می‌شناسند یا داستان می‌نویسند هم می‌توانند در این کارگاه ثبت‌نام کنند.»
 
چند سطری درباره جان فورد
آرش خوش‌خو، منتقد فیلم، پست تازه خود را به درج نکاتی درباره جان‌فورد، فیلمساز مطرح امریکایی اختصاص داده؛ او نوشته: «جان فورد، «خوشه‌های خشم» و «دره من چه سبز بود» را در دو سال پیاپی ساخت و برای هر دو برنده اسکار کارگردانی شد. اولی داستان کارگرهای مهاجر و آواره امریکایی در سال‌های بحران اقتصادی است و دومی روایت زندگی و رنج معدنچی‌های زغال سنگ در ولز بک.» او ادامه داده: «اولی با نوعی واقع‌گرایی شگفت‌انگیز ساخته شده که در بسیاری از فصل‌ها، نئورئالیسم ایتالیایی را به چالش می‌کشد. مثل فصل نفسگیر کمپ آواره‌ها، آن هم در حالی‌که بازیگر مهمی مثل هنری فاندا را دارد. از آن سو دره من چه سبز بود، ضرب شستی در نوعی فرمالیسم افراطی است که در قاب و نور و حتی شیوه تدوین، کارهای آیزنشتاین، فرمالیست بزرگ روس را به یاد می‌آورد. (ایوان مخوف و الکساندر نوسکی) حتی گاه به سبک اکسپرسیونیست‌های آلمانی، طراحی صحنه و دکورها به مهم‌ترین عنصر بیانی صحنه بدل می‌شوند و عجیب آنکه هر دو فیلم بشدت فوردی هستند. من شیفته «خوشه‌های خشم» هستم اما وقتی دیشب دره من چه سبز بود را دیدم، مبهوت حس زیبایی‌شناسی فیلمساز شدم، گاه آنقدر انتزاعی که گویی نه یک فیلم سینمایی که در حال تماشای یک اپرای باشکوه روی یک سن مجلل هستیم. هالیوود کلاسیک از عجیب‌ترین پدیده‌های قرن بیستم است.
جستجو
آرشیو تاریخی