- پدر بچه شمایید؟
- بله.
- این برگه را ببرید صندوق و بیاورید تا برگه ترخیص را بدهم.
به برگه نگاه میکنم. یک کد با یک شماره که انگار رقم پرداختی است. چندبار میخوانم: ۳ میلیون؟! با خودم میگویم برای ۵ روز خوب است. دوباره یاد برگه روی اورژانس که دستور وزیر رویش بود میافتم؛ پس آن چه بود؟ به راهم ادامه میدهم و به صندوق پرداخت میرسم.
- آقا کارت بکشید، ۳۰۰ هزار تومان.
چشمانم برق میزند. یحتمل این هم برای همان یک شب اتاق اختصاصی مادر و بچه است که باید بپردازم. برگه روی شیشه اورژانس راست میگفت: «به دستور مقام عالی وزارت، تمام هزینههای بیماران زیر ۷ سال رایگان است.»
نفس راحتی میکشم و میخندم. یاد جمله رهبری میافتم که چند سال قبل فرمودند، همراهان بیمار جز دغدغه مریضداری نباید دغدغه دیگری داشته باشند. «دم وزارت بهداشت گرم» میگویم و لبخند میزنم. آسمان چقدر آبی است. حال فرزندم رو به بهبود است. دوباره میخندد و من خوشحالم از آرامشی که بخشی از آن را مدیون تدبیر متولیان درمان کشورم هستم. حالا چند روزی گذشته است و سرگرم کارم که خبری نظرم را جلب میکند: «از امروز تمامی بیمارستانهای دولتی و واحدهای تابعه دانشگاه مکلف هستند پذیرش، بستری، اعمال جراحی، اقدامات تشخیصی – درمانی و ترخیص کودکان زیر هفت سال بیمهشده را به صورت رایگان انجام دهند.» یاد روزهای بستری فرزندم میافتم و لبخند میزنم؛ لبخندی از سر آرامش. راستی روزانه چه تعداد پدر ایرانی درگیر با این موضوع لبخند بر لبانشان میآید؟ کار خوب را باید گفت و تبلیغ کرد.