توسعه چنین معنایی از اشیای تاریخی را باید زائیده اهمیت به تاریخ و گذشته ـ بخصوص پس از تحولات اجتماعی و فکری جنگ جهانی دوم ـ دانست؛ میل به نوستالژی و یادگاریها یا فرار از نگرانیها به تاریخ آرمانی که گاهی جذابتر از آیندههای خیالی تأمین میشود. از طرفی علوم جدید، ـ چه علوم فنی و چه علوم انسانی ـ گذشته را تحت عنوان ذخایری از اطلاعات قابل استخراج و استفاده، به عنوان منبع مستند دانش، تجربه و... به کار گرفتهاند. بدیهی است در این ساختمان فکری نوظهور، تجار و منتفعین اقتصادی هم بیکار نخواهند ماند، به نحوی که دامن زدن به شور و هیجان حراج آثار تاریخی، منبع درآمد بزرگی برای دلالان و سرمایهگذاران این متاع بینظیر فراهم کرده است. بازارهای بزرگ هم مستعد حضور بدلیجات و آثار تقلبی یا گرانفروشی خواهند بود. قاچاق آثار تاریخی، جعل تاریخ، جعل آثار تاریخی، ارائه تعریفی غیرواقعی از ارزشهای تاریخی، خلط مبحث قدمت به جای تاریخ و... ناگزیری برای این ولع عمومی مقابل نیازهای نوین است. نظریات همزمان این پدیده ـ از جمله تفکرات افراطی اومانیستی ـ هم میتوانست ابعاد جدیدی از ماجرا باشد؛ آنچنان که گسترش «عاملگرایی» و سلبریتیپروری، قیمت «آدامس جویده فرگوسن» را به چهارصد هزار یورو میرساند یا معیارهایی فراتر از زیباییشناسی را وارد بازار هنر میکند.
به عبارتی، دوره معاصر از طرفی اقبال درک مفاهیم مرتبط با گذشته و تاریخ را پیدا کرده و از طرفی دچار انواع کجفهمیها یا سوءاستفادهها در قرائت این معانی و ارزشها شده است.