آنچه وزیر اقتصاد گفت، صرفاً بر آمارهای نهادهای داخلی یا بینالمللی متکی نیست، واقعیتی است که مردم ایران تجربه کردند؛ واقعیت بیدولتی. در 8 سال پیش از دولت سیزدهم، به دلیل تمرکز دولت وقت به جلب رضایت و نگاه مثبت صرفاً غرب، عملاً فرایندهای مدیریتی کلان کشور نیز شرطی شده بود. یعنی فرایندهای کشور مشروط به این بود که نگاه برخی کشورهای غربی چه باشد. بر همین اساس بود که نه تنها افتتاح فازهای عسلویه، بلکه حتی آب خوردن نیز به توافق هستهای و تأییدهای غرب منوط میشد. اوج این امر، در اظهارنظر رئیس دولت وقت نمود یافت، یعنی زمانی که روحانی در نهاد مهمی به نام بانک مرکزی، اذعان کرد، «اگر کسی بگوید من به دنیا کاری ندارم، کاملاً درونگرا هستم و اقتصادم تمام مشکلاتش را حل میکند... حالا من (روحانی) بلد نیستم، البته اقتصاددان نیستم ولی بلد هم نیستم.» البته در همان زمان ناظران و مردم ایران، این واقعیت را میدانستند که غرب، همه دنیا نیست و ایستادگی مقابل زیادهخواهی آنان، به معنی برهم خوردن رابطه با دیگر کشورهای جهان نیست. کما اینکه پیوستن به سازمان همکاری شانگهای، پیوستن به بریکس و توافقات چندجانبه با کشورهای آفریقایی، آسیایی و امریکای لاتین در دولت سیزدهم، عملاً نشان داد که جهان فقط غرب نیست.
انتظار خارجی، رکود داخلی
نکته مهم در این میان این بود که آن نگاه، یعنی انتظار برای بهبود مناسبات با چند کشور غربی که همواره از در تخاصم وارد میشدند، در نهایت به توقف برنامههای داخلی منجر شد. کار توقف برنامههای داخلی به جایی رسید که عملاً مردم احساس کردند دیگر دولتی در مقام مدیریت عالی اجرایی کشور در میان نیست و کارها، همین طور به خودی خود دنبال میشود. بیدولتی، بیش از همه در دوران شیوع ویروس کرونا از سوی مردم احساس شد؛ یعنی زمانی که ایرانیان روزانه 700 نفر از عزیزان خود را از دست میدادند. اما در همان حال، مدیران عالی دولت از اتاقهای خود بیرون نمیآمدند و جلسات را از پشت مانیتورها دنبال میکردند. نتیجه این وضعیت، به واقعیتی مهم منجر شد که رهبرانقلاب در آخرین دیدار با اعضای دولت دوازدهم مطرح کردند. حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، لزوم استفاده از تجربههای دولتهای یازدهم و دوازدهم در آینده را خاطرنشان کردند و فرمودند: «یک تجربه بسیار مهم در این دوران عبارت است از بیاعتمادی به غرب که آیندگان باید از آن استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد و آنها کمک نمیکنند و هرجا که بتوانند ضربه خواهند زد و اگر جایی هم ضربه نمیزنند به این دلیل است که نمیتوانند. مطلقاً نباید برنامههای داخلی را به همراهی غرب منوط کرد، زیرا حتماً شکست خواهد خورد.» آنچه بعدها به دهه از دست رفته 90 معروف شد، حاصل همین شکست بود.
احیای دولت؛ نخستین اقدام شهید جمهور
در همان روزهایی که مردم در مواجهه با بیماری کرونا خود را تنها میدیدند و نمیدیدند که دولت پشتیبان آنان بوده و واقعاً در صحنه باشد، شهید خدمت، آیتالله رئیسی نخستین دستورکار و رویه خود را احیای مفهوم و جایگاه دولت تعریف کرد. اینکه در نخستین هفتههای دولت سیزدهم، رئیسجمهور فقید، بیخطر ابتلا در داروخانه 29 فروردین حضور یافت، یا در نخستین سفر در شهریور 1400 به مناطق مرزی زابل و میان مردم رفت، نور امید در دلهای مردم دیده شد. آن هم مردمی که دستکم در دو سال قبل، رئیسجمهور را در جایی بیرون از نهاد ریاست جمهوری نمیدیدند.
سختیهای کسب دستاوردهای دولت سیزدهم
یک نکته مهم در تبیین دستاوردهای دولت سیزدهم این واقعیت است که این دستاوردها، در بستر تاریخی از ناکارآمدی به دست آمد. به این معنی که دولت سیزدهم در شرایطی باید برای رشد دست به عمل میزد که همزمان، باید کاستیهای برجای مانده از گذشته را نیز جبران میکرد. این درحالی است که رئیسجمهور فقید همواره بر خودداری از بیان مشکلات باقی مانده از گذشته، به دلیل رعایت منافع ملی و حفظ آرامش روانی جامعه تأکید داشت. به هر رو، دولت سیزدهم که اکنون نابهنگام هفتههای پایانی خود را سپری میکند، اقداماتی انجام داده و کارهایی کرده است که میتواند محل نقد باشد. اما این نقد، به این معنی است که اساساً چیزی برای نقد وجود دارد، نه برخلاف گذشته که به جای نقد، میشد همه عملکرد را در یک واقعیت ساده خلاصه کرد و دیگر نیازی به بیان چیز دیگری نبود و آن واقعیت، «دهه از دست رفته 90» است.