گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
عزاداری، شیون و سینهزنی تا ساعتها بعد همچنان ادامه دارد....
بدن امام در آرامگاه همیشگی در بهشت زهرا آرام میگیرد. شلیک گلولههای توپ آغاز میشود. گروه سرود، مارش غمانگیز، سرود «ای مجاهد شهید مطهر» را مینوازد و جمعیت با آهنگ آن میگرید و بر سر و روی میکوبد. روی بدن مطهر امام را که با خاک میپوشانند هلیکوپترها هر سه با هم بلند میشوند و شخصیتها را با خود میبرند. تازه در این هنگام است که جمعیتِ بیرون راه باز میکنند و وارد حرم میشود. گلولههای توپ همچنان شلیک میشوند....»
ازدحام عجیب
در گوشه و کنار تعدادی از معلولان انقلاب و جنگ دیده میشوند که با چرخهای خود در صحن حضور دارند. حضور این عده واقعاً معلوم نیست چگونه با این ازدحام عجیب ممکن شده است. آفتاب انگار هر لحظه شدیدتر میتابد. هلیکوپتر حامل فیلمبرداران، عکاسان و خبرنگاران خارجی مرتباً از بالای جایگاه عبور میکند. از بیرون صدای آژیر ممتد آمبولانسها شنیده میشود. خاک و آهک لازم برای پوشاندن روی لحد با گلاب قمصر مخلوط میشود و آماده میگردد. هلیکوپتری از بالا به روی جمعیت آب میپاشد. ساعت ۳ و ۲۹ دقیقه بعدازظهر هنوز هلیکوپتر حامل بدن پاک امام ننشسته و نیروهای کمیته بشدت مشغول متفرق کردن افراد از داخل محوطه صحن و هدایت آنها به بالای کانتینرها هستند. حتى ما گزارشگران هم از دسترس آنها دور نمیمانیم و بارها اینطرف و آنطرفمان میکنند. گروه سرود ژاندارمری در جایگاه استقرار یافته است. حالا نیمساعتی است که دیگر از هلیکوپترها خبری نیست. تعدادی امدادگر با بالاپوش سفید که آرم هلال احمر روی آن است در گوشه و کنار دیده میشوند. تشنگی بدجوری در فضای صحن فشار میآورد، محصوربودن این منطقه از چهار طرف اجازه ورود آب را نمیدهد. چند آبپاش از بیرون از چهاردیواری حرم به داخل آب میپاشند.