البته همین حرف را شما اگر ببرید و جلوی یکی از طرفداران ادبیات کودک ایران بزنید، پشت سر هم نام است که برایتان ردیف میکند. «فلانی و بهمانی و این یکی و آن یکی همه از بزرگان ادبیات کودک ایران هستند، شما چطور آنها را نادیده میگیرید؟» اینطور نادیدهشان میگیرم که نه نامشان به گوشم خورده نه آثارشان را در خانه مردم دیدهام. نویسنده کودک معروف، آنچنان با زندگی شهروندان گره خورده است که نامش را در هر کوی و برزنی میشناسند. همین «مهدی آذریزدی» یا «هوشنگ مرادی کرمانی» برای چند نسل از خانوادههای ایرانی نامی آشنا هستند. مادر من نه «محمود دولت آبادی» میشناسد نه «عباس معروفی» و نه «علی اشرف درویشیان» اما تا نام «مرادی کرمانی» به گوشش بخورد لبخندی دلنشین روی صورتش مینشیند. در ادبیات کودک امروز ایران چنین شخصی داریم؟
من نمیدانم که بخشهای حاکمیتی و دولتی در زمینه ادبیات کودک چطور وارد عمل میشوند. در مورد ناشران خصوصی هم در جریانم که تا جای ممکن ترجیحشان بر انتشار آثار ترجمه است. آثاری که کیفیتی تضمین شده دارند و همچنین هزینههای تولید پایینتری هم دارند. صدالبته که آثاری بسیار زیبا و خواندنی زیادی هم در همین کتابها پیدا میشود اما حوزه کتاب کودک به دلیل اهمیت بالای فرهنگی خود، میدانی نیست که خالی از آثار باکیفیت ایرانی باشد. این وضعیت قطعاً باید تغییر کند.
شادروان آذریزدی قدم خیلی بزرگی در این زمینه برداشت، اما فکر نمیکنم حتی خود او هم راضی باشد که بعد از چندین نسل هنوز کتاب خودش معروفترین اثر ادبیات کودک در ایران باشد. امیدوارم هرچه زودتر آذریزدیهای بعدی خودمان را پیدا کنیم. انشاءالله!