قتل به خاطر سرقت نافرجام
میلاد، همان فردی است که دست به اسلحه شده و نگهبان گاراژ را به قتل رسانده است.
ë با این باند چطور آشنا شدی؟
از قدیم بچهمحل بودیم و40 تا 50 روز قبل تصمیم به سرقت گرفتیم.
ë سرقتها را چطور انجام میدادید؟
در خیابانها پرسه میزدیم و از جلوی گاراژها که رد میشدیم داخل گاراژ را میدیدیم و اگر وسایل به دردبخوری داخلش بود، شب برای سرقت راهی آنجا میشدیم. از دیوار بالا میرفتیم و با تهدید اسلحه دست و پای نگهبان را میبستیم و وسایل را سرقت میکردیم.
ë یک نفر هم کشته شده؟
بله. من تیراندازی کردم. مقتول و همدستش داخل اتاق سرایداری بودند. زمانی که وارد گاراژ شدیم ترسید و در را از داخل قفل کرد. میخواست به پلیس زنگ بزند و مدام این طرف و آن طرف میرفت. میخواستم شیشه را بشکنم و از طریق پنجره وارد شویم به همین دلیل تیراندازی کردم، اما تیر به قلبش خورد. سرقت را نیمهکاره رها کردیم و به همکارش گفتیم به اورژانس زنگ بزند.
ë اموال سرقتی را چکار میکردید؟
به باغی در خارج از تهران میبردیم. اوایل گوسفندان چوپانان را در باغ نگهداری میکردیم اما از آنجایی که این کار جز دردسر فایده دیگری نداشت، تصمیم گرفتیم استفادههای دیگری از باغ داشته باشیم.
سرقت با ترفندهای عجیب
در کنار متهمان بازداشت شده، مالباختههایی که از دستگیری متهمان پروندهشان با خبر شدهاند نیز به اداره آگاهی آمدهاند. یکی از شاکیها مرد دندانپزشکی است که هدف سرقت پلیس قلابی قرار گرفته است: متهم مدتی قبل به مطبم در سعادتآباد آمد و خودش را مأمور پلیس معرفی کرد. چند باری متهم به مطبم آمد و دندانهایش را برایش درست کردم. روز حادثه وقتی با او در اتاق تنها شدم، ناگهان قمهای از زیر پیراهنش بیرون آورد و مرا تهدید کرد که اگر میخواهم زنده بمانم باید به او پول بدهم. او میدانست که بعضی از بیمارها هزینه درمانشان را به دلار پرداخت میکنند. وقتی سراغ دلارها را گرفت از ترس 20 هزار دلاری که در مطب بود را به او دادم.
یکی دیگر از شاکیها زن جوانی است که بسیار از دست متهم عصبانی است: با متهم در خیابان آشنا شدم، میگفت پلیس است و قصد ازدواج با مرا دارد. حتی اوایل چند باری با هم به کلانتری رفتیم و او وارد کلانتریها میشد. همین رفتارهای او باعث شد به او اعتماد کنم. من در زمینه خرید و فروش زمین و خانه فعالیت میکنم، یک روز اسناد را داخل کیفم گذاشته بودم و در صندوقعقب ماشینم قرار دادم، متهم که از ماجرا با خبر بود، بامداد روز بعد از صندوقعقب ماشین، اسناد را سرقت کرد البته قصد داشت با سندسازی، املاک را به نام کند که موفق نشد.
اجاره خودروی مدل بالا برای سرقت
سوژههایش را در سایتهای همسریابی شناسایی میکرد و با ترفند ازدواج آنها را به محل قرار میکشاند. مالباختگان که او را با لباسهای مارک و خودروی مدل بالا میدیدند، با تصور اینکه مرد پولداری خواستگارشان است به او اعتماد میکردند.
ë طعمههایت را چطور شناسایی میکردی؟
در فضای مجازی. گاهی در سایت همسریابی و گاهی هم در گروههای تلگرامی. به بهانه ازدواج به آنها نزدیک میشدم و خودم را مهندس عمران معرفی میکردم. بعد از مدتی با مالباختهها قرار ملاقات میگذاشتم و برای اینکه نظر آنها را بیشتر جلب کنم، خودروی مدل بالا کرایه میکردم و به محل قرار میرفتم و اعتماد آنها به من جلب میشد. به آنها میگفتم در زمینه ارز دیجیتال و دلار کار میکنم و درآمد خوبی دارد و اگر دوست دارند میتوانند آنها هم سرمایهگذاری کنند. آنها هم طلا و پولهایشان را میآوردند و من یا در محل قرار با تهدید چاقو از آنها سرقت میکردم یا اینکه به بهانه سرمایهگذاری پول و طلاها را میگرفتم و ناپدید میشدم.
ë انگیزهات چه بود؟
نیاز مالی. پدرم بیمار بود و برای تأمین هزینه درمانش به پول نیاز داشتم.
ë این ایده چطور به ذهنت رسید؟
من 5 بار به خاطر سرقت و حمل سلاح سرد به زندان افتادم و دو سال قبل دوران محکومیتم تمام شد و آزاد شدم. این شگرد را یکی از همسلولیهایم یاد داد.
ë تحصیلاتت چقدر است؟
تا سوم راهنمایی بیشتر نخواندهام اما خودم را مهندس معرفی میکردم. آرزویم درس خواندن بود و دوست داشتم همیشه مهندس شوم.