روایت بزرگمهر حسین پور از خداحافظی‌اش با کارتون مطبوعاتی+ فیلم مستند

هنر

101973
روایت بزرگمهر حسین پور از خداحافظی‌اش با کارتون مطبوعاتی+ فیلم مستند

بزرگمهر حسین‌پور هنرمند نام‌آشنای کارتون مطبوعاتی به بهانه نمایشگاه تازه‌اش از فاصله گرفتن عامدانه‌ خود با کارتون مطبوعاتی گفت.

ایران آنلاین: تازه ترین نمایشگاه انفرادی نقاشی های بزرگمهر حسین پور نقاش نام‌آشنای ایران با عنوان کافه‌های سرگردانی جمعه ۲۶ اردیبهشت در نگارخانه سهراب آغاز به کار کرد و تا دوشنبه ۱۲ خرداد میزبان اهالی هنر است.

به گزارش ایرنا، کافه‌های سرگردانی مجموعه‌ایست که محصول پنج سال اسکیس زدن بزرگمهر حسین‌پور در کافه‌ها است که در ادامه‌ مجموعه‌ کج‌تابی خلق شده‌اند. بزرگمهر در این مجموعه معتقد است با هر شکستن، یک شکل از بین می‌رود اما شکلی نو متولد می‌شود. ما در زمانی زندگی می‌کنیم که قواعد از بین می‌روند و قواعد جدید جای آن‌ها را می‌گیرند .به عبارت دیگر، چارچوب‌ها از میان می‌روند و چارچوب‌هایی انعطاف‌پذیرتر جایگزین آن‌ها می‌شود.
این مجموعه روایتی و گزارشی از این ناپختگی و کج‌فرمی روزگار امروز است.

به بهانه این نمایشگاه با بزرگمهر حسین پور به گفتگو نشستیم.

تصمیم گرفتم روایتگر امروز جامعه باشم

حسین‌پور درباره دفورمه شدن کاراکرترهای نقاشی هایش گفت: این نقاشی ها شرایط مردم ایران در سال ۱۴۰۴ هستند. شرایط اقتصادی مردم خراب است. من تصمیم گرفتم روایتگر امروز جامعه باشم. نمی‌توانم چشمم را بر اوضاع سیاسی و اقتصادی جامعه ببندم. مردم ما مردم شادی هستند، اما مجبور شدند غمگین باشند. همین الآن اگر تعطیلی باشد، مردم راهی شمال می‌شوند. سیزده‌بدر، مردم هر جایی که ممکن باشد سفر می‌روند، دنبال بهانه‌ای هستند برای شاد بودن، برای رقصیدن. اما نمی‌گذارند مردم شادی کنند. ته این شادی‌شان اما اندوهی است.

وی به تصویر پدری اشاره کرد که بچه‌هایش را به پارک می‌برد تا با آن‌ها بازی کنند و افزود: در ظاهر شادند، اما تهش، پدر غمگین است. این تضادی است که در جامعه ما وجود دارد. کار من هم همین است. یعنی در انتهای شادی‌ که به واسطه رنگ‌ها پدید آمدند، اندوه آدمها در فرم بدنشان پدیدار می شود.. بدن نمی‌تواند دروغ بگوید. لبخند می‌تواند فریب دهد، اما بدن نه. بدن به تو می‌گوید که من حالم خوب نیست. این ذات زبان بدن است. اندوه دقیقاً در زبان بدن کاراکترهای من جای دارد چون در رنگ‌ها نیست. جاهایی است که من سرتان را به عنوان مخاطب آثار کلاه می‌گذارم، اما بدن ها دروغ نمی‌گوید.

می خواهم به جامعه امید دهم

این هنرمند اظهار کرد: حال امروز من مثل حال امروز همه است. یک ناامیدی رایج وجود دارد. طبیعتاً امیدی به آینده نیست؛ اوضاع اقتصاد خراب است، سیاست خراب است. سیاستمدار ما دیگر از این بدتر نمی‌تواند باشد. وضعیت ناامیدی و نارضایتی اجتماعی دیگر از این بدتر نمی‌شود. هر چه تصورش را بکنی، ما بدترین حالتش را داریم. طبیعی‌ست که آدم حالش بد باشد و ناامید باشد. ولی من اساساً دلم می‌خواهد در کارهایم امید را بیاورم و زنده کنم. دوست دارم اندکی امید را بیرون بکشم، اندکی شادی را به اطرافیانم نشان دهم. احساس می‌کنم این حس خوبی‌ست؛ اینکه آدم منتشرکننده‌ امید باشد.

این هنرمند در تشریح انتخاب تابلوهای چند ضلعی این مجموعه گفت: ما چندین سال پیش درگیر یک‌سری قواعد سخت‌گیرانه بودیم. فضا خیلی بسته بود. زمانی اگر موهای من کمی بلند می‌شد، نه فقط جامعه، که حتی پدر و مادرم به من هشدار می‌دادند که چرا موهایت بلند است. در دورهمی های فامیلی می‌گفتند که مثلاً پسرم، این قیافه در شأن یک مرد نیست. این لباس برازنده‌ یک مرد نیست. حالا تصور کن فضای داخل خانواده این شکل را داشته باشد، بیرون که دیگر جای خودش را داشت. بازتاب افکار عمومی، همسایه‌ها و نیروی انتظامی که در چهارراه‌ها می‌ایستادند و تو را می‌گرفتند، سرت را می تراشیدند و مثل گوسفند توی خیابان رهایت می‌کردند. تصور کن چه فضای تاریک و ترسناکی بود. ما از آنجا رسیدیم به جایی که اکنون هستیم.

از آن قوانین سخت به یک بی‌قانونی رسیدیم که در آن یک ناپختگی هم است. آثار من گویای همین وضعیت است. از بین رفتن چهارچوب ها و شکل گرفتن اضلاع جدید. رنگ‌ها عامدانه ناپخته هستند. فرم‌ها کامل نمی شوند و این فرم کمک می‌کند که مخاطب بهتر احساسات داخل تابلو را درک کند.

وی در راستای وفاداری خود به واقعیت در این مجموعه آثار گفت: در یک دوره‌ای برای رسیدن به این مجموعه، در کافه‌ها طراحی کردم. اسکیس‌های زیادی زدم تا از دل آن‌ها،این آثار درآمد. من اصرار داشتم که در این مجموعه چهره‌های پسرها و دخترها، مدل لباس‌شان، آرایش‌شان، حتی مدل نشستن، سیگار کشیدن، حرف زدن، بحث کردن، گپ زدن، غمگین بودن یا خوشحال بودنشان، همه‌ لحظه‌های جذابی که در کافه برای خودشان دارند، به تصویر کشیده شود. به همین خاطر، من دقیقاً گزارشگر امروز ایران هستم. چون این تابلوها همین الآن در کافه‌ها جریان دارند. شاید ۱۴۰۴ باشد، شاید حتی ۱۴۰۵ هم شاهد چنین وضعیتی نباشیم، همین امروز است، این روایت من است از دنیایی که دیدم و لمس کردم.

کاریکاتور مطبوعاتی بی‌خاصیت شده است

این کارتونیست سابق مطبوعاتی در رابطه با فضای امروز مطبوعات گفت: کاریکاتور به شکل سنتی دیگر جواب نمی‌دهد. چون تهاجم اطلاعات و نقد بی‌پروای اجتماعی آن‌قدر بالا رفته است که دیگر اگر بخواهی یک درخت در حال بریده شدن بکشی، چیزی را تغییر نمی‌دهد. موضوعی را نمی‌توانی عوض کنی. به همین خاطر همه‌چیز در حال تغییر است شاید کاریکاتور مطبوعاتی ما هم دیگر در جریان امروز ایران بی‌خاصیت و بی‌اثر شده است. سانسور بیشتر شده و حتی در فضای مجازی هم اگر بخواهی چیزی بکشی، باید طوری باشد که خطوط قرمز را رد کنی. سرعت انتقادهای تند و بی‌پروای اجتماعی باعث شده که قلم مؤدب و محجوب دیگر اثر گذار نباشد.

 

 


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر