نویسنده‌ای که با نوشتن یک کتاب به مظلومیت امام هادی(ع) پی برد

فرهنگ

103892
نویسنده‌ای که با نوشتن یک کتاب به مظلومیت امام هادی(ع) پی برد

نویسنده کتاب «یک دست‌ها» که فرازهایی از زندگی امام هادی (ع) را در قالب یک داستان نوشته از امام دهم به عنوان یکی از مظلوم‌ترین امامانی یاد کرد که حتی از ملاقات با شیعیان و شاگردان محروم بود ولی همواره هدایت شیعیان را به عهده داشتند.

ایران‌ آنلاین: امروز چهارشنبه ۲۱ خرداد برابر با ۱۵ ذی حجه و مصادف با سالروز ولادت امام هادی (ع) است که به ابوالحسن ثالث نیز معروف هستند. آن حضرت در سال ۲۱۲ در اطراف مدینه دیده به جهان گشود و دوران زندگی اش با چند تن از خلفای بنی عباس به نام های معتصم، واثق، متوکّل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بود. دوران امامت آن حضرت از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ بود و زندگی امام علی النقی (ع) سرشار از پایداری در راه حق و عدم تزلزل در حوادث پرتلاطم روزگارش بوده است.

به گزارش ایرنا، متوکل عباسی بر آزار و شکستن حرمت امام علی النقی(ع) اصرار فراوان داشت و در آن دوران ظلم و بی احترامی را در حق آن حضرت به اوج خود رسانده بود؛ امامی که به اعتراف همه راویان از دانش بی نظیر الهی برخوردار و داناترین مردم به معارف بلند الهی و قرآنی و برترین در زمینه اخلاق و سلوک الهی، در عصر خود بوده است. از سویی دیگر بسیاری از خلفای بنی عباس که نمی توانستند علاقه و احترام امت اسلامی به اهل بیت (ع) را تحمل کنند؛ کینه ایشان را به دل داشتند و علیه آن حضرت تبلیغ و اقدام می کردند.

رهبر معظم انقلاب سال گذشته به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع) فرمود: در هیچ دوره‌ای در سرتاسر دنیای اسلام، شیعه به قدر دوره‌ حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم السلام، نه از لحاظ کمّیّت و نه از لحاظ کیفیّت، گسترش نداشته و این گسترش، کار این سه بزرگوار است. بغداد در دوره‌ حضرت هادی و حضرت جواد اصلاً مرکز شیعه است... به خاطر همین گسترش هم بوده که نیاز بوده که معارف شیعی از زبان این بزرگوارها گسترش پیدا کند. این کار را هم حضرت هادی (علیه السّلام) انجام دادند.

ایشان از زیارت جامعه کبیره و زیارت امیر مومنان در روز عید غدیر به عنوان عوامل گسترش فرهنگ شیعه در دوران امام دهم یاد کرده و افزودند: اگر تلاش حضرت هادی (ع) نبود، ما امروز زیارت جامعه را نداشتیم و آن معارف منحصربه‌فردی که در این زیارت وجود دارد، در اختیار شیعه نبود.

رهبر انقلاب با اشاره به مظلومیت امام هادی(ع) از نویسندگان و هنرمندان خواستند تا از زوایای گوناگون به زندگی امامان بعد از ثامن الائمه به ویژه امام دهم بپردازند و سیدناصر هاشمی یکی از نویسندگانی است که با کتاب «یک دست‌ها» و در قالب داستانی زیبا به گوشه هایی از دوران زندگی امام هادی و مظلومیت آن حضرت پرداخته است.

هاشمی اظهار داشت: امام هادی(ع) قطع به یقین از مظلوم‌ترین امامان است؛ امامی که حتی آن قدر افراد اطرافش نبودند که بتواند جواب ظلم‌ها و سختگیری‌های متوکل را بدهد.

وی افزود: بنده وقتی کتاب «یک دست‌ها» را می‌نوشتم، متوجه شدم که چراغ تشیع زنده به فعالیت ها و هدایت های ائمه هدی ‌است. مثلاً حرکت امام حسین(ع)، با یاران اندکش در مقابل لشکر عظیم یزید، شاید حرکت کوچکی به نظر می‌آمد ولی چنان انقلابی در دل شیعیان به وجود آورد که حتی سال‌های بعد هم، مردم متأثر از آن حرکت بودند تا جایی که در دوره متوکل، هر کسی که به زیارت قبور شهیدان کربلا می‌رفت، مأموران متوکل یک دست او را از مچ قطع می‌کردند ولی مردم همچنان به این زیارت ادامه می‌دادند و ترسی از قطع شدن دستشان نداشتند.

این نویسنده اضافه کرد: بعضی از علویان به خاطر زیارت قبر مطهر سیدالشهدا و یاران باوفایش در کربلا، دو دستشان قطع شده بود و به این امر افتخار می‌کردند و این حرکات علویان، متوکل را بسیار آزار می‌داد.

وی ادامه داد: متوکل در دوره امام دهم، چنان خفقانی بر شیعیان حاکم کرده بود که امام هادی حتی از دیدن شاگردانش محروم بود. او در محاصره کامل مأموران متوکل بود ولی دست از هدایت مردم برنداشت تا جایی که متوکل طاقتش را از دست داد و دستور داد امام هادی را به شهادت برسانند تا چراغ تشیع خاموش شود ولی همچنان این چراغ پرنوتر و درخشانتر می‌شد.

هاشمی افزود: البته شاگردان امام هادی(ع) با سخت ترین شرایط کنار آمدند و راه آن حضرت را ادامه دادند؛ حتی بعضی از شاگردان امام مانند ابن سکیت که از مشاوران متوکل هم بود، از همه چیز خود گذشتند. متوکل که طاقت دیدن این همه فداکاری را نداشت دستور داد زبان ابن سکیت را که شمشیر تیز تشیع بود، بیرون بکشند تا به خیال خود عبرتی برای دیگر شیعیان باشد در حالی که این حرکت متوکل نه تنها ترسی به دل شیعیان نیانداخت بلکه کار ابن سکیت الگویی برای دیگر علویان و شیعیان شد.

داستان ابن سکیت در کتاب «یک دست‌ها»

پس از باز شدن پای یعقوب بن اسحاق دوزقی مشهور به ابن سکیت، دانشمند بزرگ لغت شناس به دربار، متوکل نیز از او می خواهد تا به پسرانش یعنی معتز و موید درس دین و مملکت‌داری بدهد و در ضمن به مرور زمان او را مشاور خود کرده و ماموریتی به او می دهد تا با امام هادی ملاقات کرده و گزارش آن را ارائه دهد. داستان این شیعه باوفا در کتاب یک دست‌ها اینگونه روایت شده است:

ابن سکیت دیگر راحت به کاخ متوکل رفت و آمد می کرد. در این موارد آزاد بود، حتی نگهبانان برایش تعظیم می کردند. از دیدار با امام لذت برده بود. خاطرات قدیم که به مدینه می رفت و با پدر امام هم‌صحبت می شد، برایش زنده شد. کلی با امام صحبت کرده بود. از گفت و گو با امام خوشحال بود ولی از وضعیت امام نه. خانه امام مدام مراقبت می شد و هفته ای یک بار، خانه را به طور کامل تفتیش می کردند. جاسوسان امان امام را بریده بودند. کسی جرات نداشت خمس و زکات را به امام بدهد. هدایا و نذوراتی که از کشورهای دیگر می رسید، توسط اطرافیان متوکل مصادره می شد. یاران و دوستداران امام حق نداشتند او را ببینند. امام نیز حق سخنرانی و جلسه نداشت.(صفحه ۴۹)

در نهایت شیعه بودن ابن سکیت بر متوکل آشکار می شود و او با نقشه ای قصد جان این شاعر و عالم باوفای اهل بیت را می کند. این خلیفه عباسی با ترتیب دادن مجلسی از ابن سکیت می خواهد که بگوید آیا پسران متوکل فضیلت بیشتری دارند یا امام حسن و حسین علیهماالسلام و پاسخ ابن سکیت در کتاب اینگونه آمده است:

ابن سکیت سرش را پایین انداخت. چه باید می گفت؟ مگر کسی به پای حسن و حسین می رسید؟ فهمیده بود که دیگر تقیه معنایی ندارد و متوکل دنبال بهانه می گردد. یاد هشام و دوستانش افتاد؛ یاد دست مالک افتاد؛ یاد آن پیرزنی افتاد که هر دو دستش را قطع کرده بودند. خشم و نفرت به دلش چنگ می زد. نمی توانست بیش از این تقیه کند. پس سعی کرد حرف دلش را بزند. رو کرد به متوکل و گفت «بچه های علی را که چه عرض کنم، به خدا سوگند حتی قنبر، غلام علی هم، از تو، فرزندان و کل خاندانت برتر است.» (صفحه ۱۲۱)

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ