هدف رژیم صهیونیستی از حمله به مراکز پلیس چیست؟
جامعه
106188

در حالی که تجاوزات نظامی رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر به بخشهای خدماتی و درمانی با شدت بیشتری همراه شده، حمله مستقیم به مراکز پلیس جمهوری اسلامی ایران را میتوان نقطه خطرناکی در اقدامات تروریستی رژیم اشغالگر علیه زیرساختهای امنیتی کشور دانست.
ایران آنلاین: چرا پلیس؟ این پرسش بسیار مهم و راهبردی است، چون نشان میدهد حمله به پلیس و نهادهای تأمینکننده نظم و امنیت صرفاً یک اقدام نظامی ساده نیست، بلکه حامل پیام و اهداف پیچیدهتریست.
به گزارش ایرنا، پیشتر نیز در گزارش خبرگزاری ایرنا اشاره شد که بر اساس اصل تفکیک (Distinction) که در ماده ۴۸ پروتکل اول الحاقی به کنوانسیونهای ژنو آمده است، حمله عامدانه به نیروهای پلیس که نقش غیرنظامی در جنگ و صرفاً مسئولیت برقرار نظم و امنیت داخلی را بر عهده دارند، نوعی جنابت جنگی محسوب میشود.
جنایتی که طی هفتههای گذشته، در پی تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی به خاک ایران بارها تکرار شد. این حملات منجر به شهادت دستکم ۲ مرزبان و یک پلیس در شهر تهران شد.
پرسش کلیدی در این میان این است: چرا پلیس؟ هدف از حمله به نهادی که مأمور تأمین نظم و آرامش جامعه است، چه میتواند باشد؟ کارشناسان امنیتی در گفتوگو با خبرنگار ما، چهار هدف عمده برای چنین اقداماتی برشمردهاند که در ادامه به تفصیل میآید.
بیثباتسازی اجتماعی از درون
پلیس در هر کشوری، نماد اقتدار حاکمیتی در سطح جامعه است. اگرچه گاه در سایه عملکرد نیروهای مسلح یا دستگاههای اطلاعاتی قرار میگیرد، اما واقعیت این است که امنیت پایدار در زندگی روزمره شهروندان، محصول مستقیم کار پلیس است.
رژیم صهیونیستی با توجه به این واقعیت، تلاش میکند با حمله به مراکز انتظامی، فضای روانی جامعه را متزلزل کند. تخریب ساختمانهای پلیس، کشتهشدن نیروهای انتظامی، یا حتی انتشار اخبار جعلی درباره حملات، همه در خدمت هدفی مشخصاند: القای این تصویر که «هیچ نقطهای امن نیست».
بیثباتسازی اجتماعی نه فقط یک هدف تاکتیکی بلکه راهبردی است. تکرار این نوع حملات میتواند به تدریج انسجام اجتماعی را تحلیل ببرد، نظم عمومی را مختل کند و در نهایت، توان حاکمیت برای کنترل بحرانها را به چالش بکشد.
یک کارشناس ارشد مسائل امنیتی در گفتوگو با ایرنا تأکید کرد: «پلیس، ستون فقرات نظم اجتماعی است. دشمن با هدف قرار دادن این نهاد، میخواهد عملاً پایههای ثبات شهری و آرامش روانی مردم را متزلزل کند.»
از نگاه این کارشناس، حمله به پلیس از جنس حمله به مردم است، چون پلیس در تعامل مستقیم با شهروندان قرار دارد و غیبت یا ضعف آن فوراً در زندگی روزمره مردم احساس میشود.
به گفته او، تضعیف ساختار انتظامی کشور با برنامه از پیش تعیین شده و برای اختلال در کنترل امنیت، و ایجاد ناآرامی اجتماعی یا بحرانهای موضعی خواهد بود و این همان چیزیست که دشمن بهدنبال آن است.
تضعیف روحیه عمومی و مهندسی ترس
حمله به پلیس، بهویژه اگر در مناطق پرجمعیت یا مراکز حساس رخ دهد، بهسرعت در افکار عمومی بازتاب مییابد. تصویری که از پلیس داریم، تصویر «پناه» و «ضمانت امنیت» است. حال اگر این تصویر شکسته شود، ترس، اضطراب و بیاعتمادی جایگزین آن خواهد شد.
اسرائیل در چند دهه اخیر بارها نشان داده که جنگ روانی را دستکم نمیگیرد. از استفاده از رسانههای وابسته گرفته تا بهرهگیری از شبکههای اجتماعی برای تضعیف انسجام اجتماعی در ایران، ابزارهای متعددی در اختیار دارد. حمله فیزیکی به پلیس، زمانی مؤثرتر میشود که همزمان با آن یک عملیات روانی قوی نیز در جریان باشد: پمپاژ اخبار ناامیدکننده، بزرگنمایی آسیبها، و القای ضعف ساختاری.
این رویکرد، بخشی از «نبرد ترکیبی» (Hybrid Warfare) است؛ نبردی که نه فقط با موشک و پهپاد، بلکه با خبر، تصویر و تحلیل جعلی انجام میشود.در حملات اخیر، همزمان با موج خبری گستردهای از سوی رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی و برخی رسانههای معاند شاهد بودیم که تلاش داشتند فضای ناامنی در داخل کشور را برجسته کنند.
دکتر امین هاشمی، پژوهشگر حوزه جنگ روانی در گفتوگویی تلفنی اظهار کرد: «حمله فیزیکی به پلیس زمانی بیشترین اثر را دارد که با عملیات روانی همراه باشد. دشمن با تصویرسازی از پلیسِ ناتوان، بهدنبال شکستن اعتماد عمومی و تولید ترس در افکار عمومی است.»
به گفته او، تضعیف روحیه مردم در کوتاهمدت ممکن است به آشفتگی اجتماعی و در بلندمدت به بیاعتمادی نسبت به کارآمدی دولت منجر شود؛ و این دقیقاً همان هدف جنگ هیبریدی دشمن است.
بر هم زدن پایداری دفاعی کشور
در ساختار امنیتی ایران، پلیس نقش مکمل و پشتیبان نیروهای نظامی را ایفا میکند. در مواقع بحران، ناآرامیهای گسترده، یا حتی جنگ احتمالی، پلیس وظیفه دارد از شهرها و مراکز حساس محافظت کند، نظم عمومی را حفظ نماید و از ایجاد آشوب توسط افراد ناهنجان مانند سارقان و دیگر مجرمان جلوگیری کند.
حمله به پلیس، به معنای برهم زدن توازن دفاعی کشور از درون است. اگر در زمان حمله خارجی، نظم شهرها فروبپاشد، نیروهای مسلح بهجای تمرکز بر جبهه بیرونی، ناچار به درگیری با بحران داخلی خواهند شد.
رژیم صهیونیستی بهخوبی میداند که بدون پلیس قوی، تابآوری شهری ایران کاهش مییابد. پس این حملات را میتوان نوعی حمله به «پشتجبهه» تلقی کرد؛ هدفی که شاید به اندازه حمله به سایت هستهای پر سر و صدا نباشد، اما در بلندمدت، به همان اندازه خطرناک است.
سرهنگ بازنشسته انتظامی شعبان اکبری، از رزمندگان جنگ تحمیلی، در گفتوگو با خبرنگار ایرنا میگوید: «در بحرانهایی مانند جنگ یا حملات تروریستی گسترده، این پلیس است که نظم شهرها را حفظ میکند تا نیروهای نظامی بتوانند روی جبهه خارجی متمرکز شوند. تضعیف پلیس یعنی ایجاد اختلال در پشتجبهه دفاعی کشور.»
وی افزود: «اسرائیل این را خوب میفهمد. آنها حمله به پلیس را مقدمهای برای کاهش تابآوری شهری میدانند و از آن بهعنوان مکمل حملات سختافزاری استفاده میکنند.»
سنجش خطوط قرمز
حمله به نهادهای امنیتی، اغلب فراتر از هدف نظامی، یک پیام سیاسی نیز در خود دارد. رژیم صهیونیستی با اینگونه حملات، عملاً واکنش ایران را در برابر تجاوزهای موضعی میسنجد. آیا ایران پاسخ میدهد؟ در چه سطحی؟ با چه سرعتی؟ و با چه منطقی؟
حملات محدود اما هدفمند به نهادهای امنیتی، در ادبیات نظامی، یکی از ابزارهای سنجش بازدارندگی تلقی میشود. کارشناسان میگویند اسرائیل تلاش دارد از این طریق رفتار ایران را در برابر تجاوزات نقطهای ارزیابی کند.
از سوی دیگر، نحوه پوشش رسانهای، برخورد دستگاه دیپلماسی و انسجام نهادهای داخلی در مدیریت بحران، همگی در این ارزیابی مدنظر قرار دارند. حمله به پلیس اگر با سکوت رسانهای یا انفعال سیاسی همراه شود، میتواند جسارت دشمن را دوچندان کند.
یک مقام مطلع در نهادهای تحلیلگر امنیت ملی که نخواست نامش فاش شود، گفت: «هر حمله یک آزمون است. دشمن میخواهد بداند واکنش ایران چگونه است؟ آیا از خطوط قرمز عبور میکند یا واکنش محافظهکارانهای نشان میدهد؟»
او معتقد است در دنیای امروز، میزان پاسخدهی کشورها به تهدیدات، بر جایگاه منطقهای و حتی دیپلماتیک آنها اثر مستقیم دارد. بنابراین، حمله به پلیس گاه بهظاهر کماهمیت بهنظر میرسد، اما میتواند مقدمه تحولات جدیتری باشد.
امنیت داخلی، اولویت استراتژیک
تحلیل ابعاد این حملات نشان میدهد که هدفگیری پلیس، نهفقط یک اقدام نظامی، بلکه بخشی از یک راهبرد کلان برای تضعیف ساختار داخلی ایران است. آنچه دشمن دنبال میکند، ترکیبی از اختلال روانی، اجتماعی، دفاعی و سیاسی در درون کشور است.
کارشناسان معتقدند بازدارندگی صرفاً به توان موشکی یا اطلاعاتی خلاصه نمیشود؛ بلکه باید در حوزه رسانه، روان جامعه، زیرساختهای انتظامی و آمادگی مدیریت بحران نیز بازآفرینی شود.
در شرایط فعلی، تقویت پلیس، ارتقای تجهیزات امنیت شهری، بازتعریف نقش پلیس در راهبرد امنیت ملی و حمایت روانی و رسانهای از این نیرو، از جمله ضروریاتی است که باید در سطح حاکمیت جدی گرفته شود.
انتهای پیام/