گروسی؛ اعتبار آژانس را قربانی منافع غرب کرد

عبدالرضا فرجی راد استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل راهبردی در یادداشتی نوشت: در دو یا سه دهه اخیر، جمهوری اسلامی ایران همواره همکاریهایی مستمر با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است؛ همکاریهایی که در دورههای مختلف، متأثر از رویکردها، سلایق و وابستگیهای سیاسی رؤسای این نهاد بینالمللی بوده است.
در این میان، برخی از مدیران کل آژانس تلاش کردند با رعایت اصول حرفهای و بیطرفانه، بر اساس مأموریتهای حقوقی و فنی خود عمل کنند، حال آنکه شماری دیگر از آنها، متأثر از ملاحظات سیاسی و گرایشهای کشورهای خاص، از مسیر بیطرفی فاصله گرفتند. با این حال، آنچه در میان تمامی این دورهها چهره رافائل گروسی را متمایز میکند، شیوه برخورد و تعامل او با ایران است؛ رویکردی که به زعم بسیاری از ناظران، از چهارچوبهای حقوقی و مقرراتی آژانس فاصله گرفته و به همکاری یکسویه و همهجانبه با غرب بدل شده است.گروسی نه تنها در حفظ پرستیژ و جایگاه حقوقی آژانس موفق عمل نکرد، بلکه آشکارا از الزامات و مقررات معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیز عدول کرد. بر اساس این معاهده، کشورهایی که تحت نظارت آژانس به فعالیتهای هستهای صلحآمیز از جمله غنیسازی مشغولاند، باید مصون از حملات و تهدیدات نظامی سایر کشورها باشند. حتی در شرایطی که فرض شود کشوری از چهارچوب مقررات آژانس خارج شده یا در مسیر دستیابی به سلاح هستهای گام برمیدارد، بر اساس رویههای حقوقی آژانس، امکان اقدام نظامی علیه آن کشور وجود ندارد و پرونده تخلف ابتدا باید به شورای حکام گزارش شود و پس از بررسی در این شورا، در صورت لزوم به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود.با وجود این ملاحظات، گروسی که در دوره مسئولیت خود بر همکاری بیسابقه ایران با آژانس و پذیرش بیشترین میزان بازرسیها اذعان داشته و حتی در هفتههای پیش از حمله نظامی اسرائیل به ایران تصریح کرده بود که جمهوری اسلامی به سلاح هستهای نزدیک نشده است، با ارائه گزارشی جامع که حاوی ادعاها و شبهاتی تأملبرانگیز بود، عملاً زمینهساز طرح بهانههای حقوقی برای محافل جنگطلب شد. این گزارش که نهایتاً به تصویب قطعنامهای در شورای حکام انجامید، نقشی تعیینکننده در تحریک و مشروعیتبخشی به اقدامات آمریکا و اسرائیل ایفا کرد و به آنها بهانهای حقوقی برای توجیه حمله به ایران بخشید. بیتردید نمیتوان تمامی علل و انگیزههای حمله به ایران را به این گزارش نسبت داد، اما اهمیت و تأثیر آن در روندهای دیپلماتیک و امنیتی پیش از حمله را نیز نمیتوان انکار کرد.اکنون و در پی این رویدادها، گروسی به عنوان مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مسئولیت سنگینی در قبال حملات به تأسیسات هستهای ایران برعهده دارد؛ مسئولیتی که نه تنها از انجام آن شانه خالی کرده، بلکه حتی حاضر نشده است این حملات آشکار به منشور و مقررات بینالمللی را محکوم کند. به نظر میرسد گروسی با هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی، از ایفا کردن حداقل نقش قانونی خود نیز امتناع میورزد؛ رویکردی که بیاعتمادی ایران به آژانس و شخص او را به نقطهای رسانده است که دیگر نمیتوان به استمرار همکاریهای سازنده در آینده امید داشت. حتی در شرایط کنونی که آژانس خواستار بازرسی از سایتهای هستهای ایران پس از حملات آمریکا شده است، این بیاعتمادی چنان عمیق است که تهران بر این باور است گروسی و تیم او درصدد تهیه گزارشی هستند که زمینه را برای تخریب و نابودی تجهیزات و منابع باقیمانده ایران فراهم سازد. در مجموع، میتوان گفت که روابط ایران و آژانس در دوره مدیریت گروسی یکی از دشوارترین و پرتنشترین دورههای همکاریهای دوجانبه را تجربه میکند؛ دورهای که نه به نفع همکاریهای بینالمللی است و نه به تقویت رژیم عدم اشاعه کمکی میکند.ایران آنلاین
انتهای پیام/
انتهای پیام/