سینمایی که سه قفله شد؛

«سینمای جنگ ‌زده» ما

هنر

107466
«سینمای جنگ ‌زده» ما

هر سال وضعیت سینما در دو ماه اول سال، بیکاری و کسادی بود، امسال خرداد نیز به آن اضافه شد و در پی آن جنگ ناشی از تجاوز اسرائیل هم آمد و سینما سه قفله شد، هیچ مدیر و مسئولی هم درباره جامعه دست‌اندرکار سینمایی دیالوگی با سینماگران نداشته است. در این مطلب نقدی از علی ملاقلی پور درباره اوضاع جنگ زده سینمای ایران را می‌خوانید

علی ملاقلی‌پور- کارگردان سینما: چه کسی آمار دارد چقدر سینماگر در این سال‌ها مهاجرت کردند. چقدر از شدت بیکاری، گرفتار طلاق و فقر مطلق شده‌اند. متأسفانه تا حرف از سینما شد، عده‌ای سینمانشناس فقط همین ویترین را می‌بینند، نگاهشان به معدود بازیگران مشهور و کارگردان‌های معروف شده که همیشه در هر شرایط بودجه‌ها برایشان سرازیر شده است. خدا وکیلی  چه کسی در سینما تا به حال نگران ارتزاق نویسنده‌ها، دستیاران کارگردان، دستیاران طراح صحنه و لباس، گریمور‌ها، طراحان لباس، منشیان صحنه، بدلکاران و... بوده؛ جامعه‌ای نزدیک به ۱۰ هزار نفر که کلاً فراموش شده‌اند.

در برهه‌هایی هم صرفاً با توزیع بن ارزاق یا کمک‌هزینه معیشتی تخیل کردند که به ایشان توجه کردند. پس کرامت انسانی ایشان کجاست؟ نباید کار کنند؟ نباید چرخ زندگی‌شان بچرخد؟ الان این سطرها را به ظاهر یک نویسنده و کارگردان و مستند‌ساز می‌نویسد اما حقیقت این است، بنده هم‌اکنون یک راننده اینترنتی هستم و در زیر موشکباران در سطح شهر تهران دنبال مسافر می‌گشتم. در تهران ماندم، با افتخار به مردم شهرم امید دادم، برای خانواده‌ام کار کردم و پشت نیروهای مسلح و مدافع شهر و وطنم بودم، اما من پیش از جنگ به اینجا رسیدم. در این سال‌ها ده‌ها فیلمنامه اجتماعی نوشتم و بارها به ارگان‌ها و نهادهای دولتی بردم. بیش از ۱۰ سال است می‌نویسم و می‌برم اما خبری از ساخت هیچ‌ کدام با مشارکت یکی از آنها نیست. فقط می‌خواهند سینمای جنگی بسازیم! دیدیم در زمان جنگ هم سینمای جنگ  شرایط کاملا ویژه خود را داشت؛ این پشتوانه اجتماعی و فرهنگی بود که وحدت و همدلی اجتماعی را رقم زد.

پیش از جنگ هشت ساله یک فیلم دفاع مقدسی نساخته بودیم اما دیدیم به واسطه غنای سینمای اجتماعی، مردم پای دفاع از میهن ایستادند، حتی آثار دفاع مقدسی شاخص مرحوم رسول ملاقلی‌پور را که در زمان جنگ تحمیلی ساخت ببینید، کاملاً منطبق با وضع جامعه است. در واقع او فیلم اجتماعی می‌ساخت چون قهرمان‌هایش همه مردمی بودند و در جنگ هم یک انسان دارای عواطف و زندگی می‌دیدیم، نه صرفاً یک نظامی؛ برای همین همیشه فیلم‌هایش درباره نیروهای داوطلب جنگ بود. پس از جنگ هم بلافاصله سراغ ژانر ملودرام اجتماعی رفت؛ فیلم‌های مجنون، خسوف، پناهنده، قارچ سمی، هیوا و میم مثل مادر، همه‌شان عاشقانه و اجتماعی بودند؛ مردمانی که رنج، فقر، بیکاری و سختی زندگی و تلاش برای زنده ماندن را بر دوش می‌کشند اما دوربین و قلم او همیشه امیدوار بود. نگاهی بیندازیم به پیش از شروع جنگ تحمیلی رژیم اسرائیل؛ مدیران همیشه و مدام می‌خواستند فیلم جنگی و دفاع مقدسی بسازند و به واسطه دارا بودن ارگان‌ها از بودجه بیت‌المال، برخی سینماگران را به سمت این نوع فیلمسازی  تشویق می کردند که بیلان کاری مدیران را برای ارتقا یا ماندن پربارتر می‌کند.

به عنوان مثال مهم‌ترین فیلم در این مقوله، فیلم «خدای جنگ» بود که اتفاقاً ساختار خوبی داشت و استثنائاً کارگردان اثر هم با باور و اعتقاد فیلم را ساخت اما دیدید که  با تعجیل این فیلم را یک شب، در میان اخبار جنگ دوازده روزه از تلویزیون پخش کردند و تمام! اصلاً شأنی برای سینما و اثر سینمایی نیست چه رسد به سینماگر. به خیال اینکه این فیلم چون درباره موشک است و روحیه‌بخش خواهد بود، آن را یک شب در لای انبوه خبرهای جنگ سوزاندند.

حالا در این بین شما بیا و فیلمنامه‌ای شبیه «قندون جهیزیه» دستت بگیر و قصه زن و مردی را که می‌خواهند خانه‌دار شوند و بمانند و بسازند، بساز؛ مردمانی که نمی‌خواهند خاکشان را ترک کنند و با تمام سختی‌ها کنار هم می‌مانند؛ مگر درک می‌شود که این موضوع بعد از جنگ مهم‌ترین پایه اجتماع است؟ نه، چون ویترین بیلان کاری برخی مدیران را پر نمی‌کند. امیدوارم آتش‌بس قطعی شده باشد و زندگی جاری، اما یک هفته جنگ، خوب حواسم را پرت کرده بود که در چه بحران بزرگ حرفه‌ای بودم و کمرم خرد شده بود. فقط خدا کند دوباره دو ژانر ارگانی و کمدی سخیف، سایه خود را بر سینمای جنگ‌زده حاکم نکند و سینمای اجتماعی که تنها متضمن اجتماع و پشتوانه دفاع ملی در برابر دشمن خارجی و وحدت‌بخش است، فراموش نشود.

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر