«کابوس زنی که در وان حمام خانه‌ من مرده بود»؛ تلاشی برای نوشتن فیلمنامه

فرهنگ

108357
«کابوس زنی که در وان حمام خانه‌ من مرده بود»؛ تلاشی برای نوشتن فیلمنامه

کتاب «کابوس زنی که در وان حمام خانه من مرده بود» نوشته پژند سلیمانی حول محور زندگی دختر دانشجوی اخراجی سینما می‌گردد که در تلاش برای نوشتن فیلمنامه‌ای جذاب و ساخت فیلمی موفق است.

ایران آنلاین: «کابوس زنی که در وان حمام خانه‌ من مرده بود» نوشته پژند سلیمانی حول محور زندگی دختر دانشجوی اخراجی سینما می‌گردد که در تلاش برای نوشتن فیلمنامه‌ای جذاب و ساخت فیلمی موفق است. او با چالش‌های بسیاری در این مسیر مواجه می‌شود و در عین حال، با گذشته‌ خود و رازهای پنهان زندگی‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند.

 
به گزارش ایرنا، رمان در ۱۲ بخش به صورت ناپیوسته و در زمان‌های مختلف روایت می‌شود که این بی زمانی در عناوین این ۱۲ فصل هم از جمله «شاید همان روز»، «همان روز یا شاید فردایش»، «روز قبلش یا خیلی قبل تر» و... مشهود است.
 
کتاب پیشگفتار و مقدمه ندارد و نویسنده مستقیم وارد داستان اول با عنوان «کات اول» می شود که در ۴ صفحه روایت می شود.
 
در پشت جلد کتاب آمده است:
 
چیزهایی توی ذهنم می چرخند، اما نمی‌دونم چطور می‌خواهم این همه خیال را به هم چفت و بست بدهم. یک عالمه تصویر دارم اما قصه هیچی. ایده دارم اما شخصیت هیچی. یک سگ پوزه بسته که نشد شخصیت... باید خوب بنویسم.
 
باید ثابت کنم دانشجوی اخراجی هم بلد است خوب فیلمنامه بنویسد. خوب فیلم بسازد. خوب فیلم بشود. خوب فیلم بکند.
 
خسته شده‌ام دلم می‌خواهد به چشم‌هام استراحت بدهم. پلک‌هام را آرام روی هم می‌گذارم و سرم را به آرنجم تکیه می‌دهم. با خودم می‌گویم نیازی به این همه جزئیات نیست. پاکش می‌کنم و می‌نویسم: «چشم‌هام را باز می‌کنم.»
 
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
 
چشم باز می کنم روی سقف آبی کبود خانه عجب خوابی دیدم، عجب زنده و واقعی بود، آن قدر که احساس می کنم یک نفر با مجسمه ای چیزی کوبیده توی سرم، نمی شود کسی یا چیزی روی سرم بکوبد، بی هوشم کند و بعد بکشاندم روی تخت.
 
یاد جنازه می افتم و مرد میدان چهل و هفت. عجب خواب بی سر و تهی، شبیه فیلم پریشانی است که مدام پرش دارد و تا آخرش هزار بار تکرار می شود. از آن فیلم هایی که تا ویدئو داغ نکند روی تلویزیون پرپر می زند، یادم نمی آید چه خورده ام. هرچه بوده لابد سنگین بوده که این قدر منگ و پریشانم. بلندبلند صدا می زنم: «مهناز...مهناز...».
 
همیشه این ساعت ها کتری داشت روی گاز قل قل می کرد و خود مهناز توی خانه قل می خورد و تلویزیون را روشن می کرد و روانی را برای بار هزارم می دید.
 
مهناز گفت: «میری یه آنتن درست ببری بالا وصل کنی؟»
 
گفتم: «آنتن نیست، برده‌ن».
 
«یعنی من فیلم خودم رو هم نمی تونم ببینم؟» فیلم خودم، فیلم خودم. مدام همین را می گوید. مدام می گوید فیلم خودش. آخر مگر فیلم خودش فیلم من است؟ با اولین باد که بیاید می افتد. با اولین بودی که بیاید می اندازندش. قدرتی خدا، باد و بود هم که کم نیست. من خودم فیلم مهناز شده ام. مهناز حسابی مرا با فیلم هایش فیلم کرده. مهناز توی خانه وقتی با من تنهاست تبدیل می شود به آدمی دیگر. آدمی که توی فیلم بازی کرده و مرا فیلم می کند...
 
«کابوس زنی که در وان حمام خانه‌ من مرده بود» در ۱۵۱ صفحه توسط انتشارات هیلا وارد بازار کتاب شده است.

انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ