اختصاصی «ایران»
هیچکس از اتفاق ویژه شب عاشورا خبر نداشت

روایتی اختصاصی بخوانید از یک فعال رسانه درباره شب عاشورای خاص حسینیه امام خمینی (ره) در خیابان فلسطین جنوبی.
ایران: اعلام برگزاری مراسم عزاداری اباعبداللهالحسین در حسینیه امام خمینی(ره) به سیاق سنوات گذشته، از آن دست خبرهای امید بخش بود. وقتی گفته شد به سیاق سنوات گذشته، یعنی چشممان به جمال آقا روشن خواهد شد. این خرسندی بابت دیدار، اما یک نگرانی را نیز همراه داشت. اصلاً حضور ایشان به صلاح است؟
مگر همین چند وقت پیش صهیونیستهای خبیث با ۸۰ تن بمب سنگر شکن شهید عزیز ما سیدحسن نصرالله را به شهادت نرسانده بودند؟
مگر صریحاً اعلام نکرده بودند که در طول جنگ آیتالله خامنهای را پیدا نکردیم وگرنه عزم جدی برای ترور داشتیم؟
چطور میشود در چنین شرایطی عزیزترین فرد کشور در مجلسی عمومی و در جای همیشگی حاضر شود؟
حتماً محاسباتی فرای فهم ما در جریان است...
شب اول که اعلام شد ایشان در مراسم حاضر نشدند قدری خیالمان راحت شد. گفتیم حتماً هدف از برگزاری مراسم این بوده که اعلام شود روضه سیدالشهدا تحت هیچ شرایطی نباید تعطیل شود. البته همین عدم حضور را کردند دستمایه تمسخر و خنده احمقها که اگر میدانستند چه در انتظار دارند حتماً زبان کثیفشان را در کام میگرفتند و سکوت میکردند. شب دوم هم به همین منوال گذشت و تقریباً این تصور ایجاد شده بود که تا آخرین روز، مراسم بدون حضور حضرت آقا برگزار خواهد شد. نوبت حضور من برای شرکت در مراسم شب عاشورا بود. در دلم دعا میکردم کاش آقا هم بیایند هر چند با توجه به شرایط و تجربه دو شب قبل خیلی امیدی نداشتم. با دو نفر از دوستان وارد حسینیه شدیم و جای خوبی روبهروی محلی که همیشه آقا در آنجا مینشینند برای خودمان جا گرفتیم. دروغ چرا حال و هوای حسینیه مثل سالهای پیش نبود. انگار جمعیت حاضر هم امیدی به حضور آقا نداشتند. بعد از نماز مسئولین سرجای همیشگی نشستند. دکتر قالیباف، دکتر عارف، حجتالاسلام والمسلمین اژهای و سایر مسئولین...
شنیده بودم دو شب قبل صندلی آقا را در جای همیشگی میگذاشتند اما امشب خبری از صندلی هم نبود. با رفقا گفتیم حداقل همین صندلی یک ذره امیدی به ما میداد که همین هم امشب نگذاشتند پس حتماً آقا حاضر نخواهند شد.
سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین عالی آغاز شد. حقیقتاً موضوع بسیار خوبی را متناسب با شرایط فعلی کشور انتخاب کرده بودند و مثل همیشه مستدل و قوی به ایراد بحث پرداختند. یکی از دوستانم چشم از دری که آقا از آن وارد مجلس میشوند بر نمیداشت. اصلاً کاری به سخنرانی نداشت. وسط سخنرانی آمد به من بگوید که چشمم به در خشک شد اما آقا نیامد که همین لحظه در باز شد و آن چیزی که آرزویش را داشتیم محقق شد. خواب بودیم یا بیدار؟ نمیدانم فقط میدانم این حس را تا به حال در زندگیام تجربه نکرده بودم. نه من که هیچکدام از حاضرین در مراسم فکر نمیکنم چنین حس و حالی را تجربه کرده باشند. جمعیت یکصدا شعار و اشک شد، مسئولان بیت و محافظان هم اشک از چشمانشان سرازیر شده بود. مقامات حاضر در جلسه همه ناباورانه به جمال زیبای آقا مینگریستند و دستپاچگی در رفتارشان کاملاً مشخص بود. هیچ کس گویا از اتفاق ویژه امشب خبر نداشت. شعارهای «حیدر حیدر»، «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست» و «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» لحظهای متوقف نمیشد، کوچک و بزرگ اشک میریختند، خیلی دلتنگ آقا بودیم، خیلی بابت تهدیدهای این نامردها دلنگران بودیم. حضور آقا آبی بود بر آتش دلهای همه، به سختی حاج آقای عالی ادامه بحثش را پی گرفت. چیزی در آن میانه توجه همه را جلب کرد. حاج محمود کریمی سراسیمه خودش را به آقا رساند و آقا چیزی در گوشش گفتند بعد سر روی دستان آقا گذاشت. همه جمع آرزو میکردند جای او بودند روی دستان آقا و در آغوش ایشان...
راز آن گفتوگو طولی نکشید که برای همه روشن شد، مداحی که شروع شد حاج محمود گفت آقا به من فرمودند اگر خسته نیستی شعر ای ایران را بخوان.
گفت آقا خستگی چیست؟ جان ما برای شماست. به علی قسم، راست میگفت آن جمع و میلیونها نفر که آنجا نبودند آرزو دارند جانشان را برای این ولی خدا تقدیم کنند. شعر ای ایران را شروع به خواندن کرد، جمع با او همخوانی میکرد، آقا را نگاه میکردم که با این شعر گریه میکردند. مردم هم اشک میریختند، فضای عجیبی بود. شب عاشورا، حسینیه امام خمینی، شعر ای ایران، گریه مردم و رهبرشان.
اتفاقات جنگ اخیر پیش چشمانم میگذشت.
انتهای پیام/