بررسی جامعه شناسی - زیست محیطی تجاوز اسرائیل به ایران
مارش اجتماعی پلنگ ایران
جامعه
109531

یک جامعهشناس میگوید در افسانههای شکار مشهور است اگر تیری به چشم پلنگ اصابت کند نمیمیرد بلکه خشمگینتر میشود و معتقد است افسانه زخمِ چشمِ پلنگ نیز از عملکرد رزمآورانهی سلحشوران ایران پس از اصابت تیر به چشمان پدافند هوایی به ذهن متبادر میشود.
روزنامه ایران - مهسا قوی قلب، خبرنگار گروه اجتماعی: جنگ و حملات وحشیانه به خاک کشور تمام شد حالا همه جهانیان به قدرت و سیستم دفاعی کشورمان ایمان آورده اند. یک ایران که در طول سالیان طولانی جز مهرورزی و ابراز همدردی به مظلومان در هر نقطه از این کره خاکی رفتاری از او سر نزده بود، برای دفاع از هر ذره از خاکش و انتقام هر قطره از خونی که ریخته شد چنان غران و رزم آور پای در میدان نهاد که برای دشمن جز فرار راهی باقی نماند.
محمد زینالی اُناری جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی در تعبیری تاریخی به افسانههای شکار اشاره کرده و می گوید: «در افسانههای شکار مشهور است اگر تیری به چشم پلنگ اصابت کند نمیمیرد بلکه خشمگینتر میشود، به این معنا که آگاهی پلنگ از خطر بیرونی افزایش مییابد. «پلنگ ایرانی» نماد دیرین طبیعت در ایران است و فکر کردن به حفاظت و احیای زندگی پلنگ ایرانی در سالهای اخیر موجب شده حس همدلی با جنگندگی نهفته در دامان طبیعت ایران در زن و مرد ایرانی گل کند. به همین خاطر افسانه زخمِ چشمِ پلنگ نیز از عملکرد رزمآورانهی سلحشوران ایران پس از اصابت تیر به چشمان پدافند هوایی به ذهن متبادر میشود. یعنی «خطرآگاهی» یا به بیان تجربی مکانیسم دفاعی، موقعی حساس میشود که سیستم طبیعی زنده زخمی یا آزاری دریافت کند. لذا به محض لمس این آگاهی-از-خطر، خونی در رگهای این سیستم جاری میشود و بدین صورت بود که جان گربهی ایران پس از دریافت تیرهای ناگهانی دشمن بیدار شد.»
به گفته این پژوهشگر اجتماعی، به بیان مردمشناسان و روانشناسان «توتم» پنداره جان یک گروه قومی و تخیل جمعی آنان است و از روزگاران کهن، چنانچه در نمادهای باستانی به جای مانده وجود دارد، قهرمانان ایرانی خود را به مثابه همآوردان شیر و پلنگ درک کرده و این انگاره را با دیدن نقشها و نمادها به مثابهی قدرتی در درون خود مینیوشیدند. همین عنصر باعث شده که امپراطوریهای شکل گرفته در سرزمین ایران همآورد تمام امپراطوریهای شرق و غرب شده و ماحصل این تاریخ در دوره نظم نوین جهانی، در نقشه گربهسان ایران و خلق افسانه پلنگ ایرانی شکل گرفته است. باری، پلنگ ایران همچون آتشفشانی خاموش، در این روزگاران نه به فکر جَستن در پی شکار، بلکه در رؤیایی شاعرانهای در پی جهیدن به ماه بود.»
زینالی ادامه می دهد: «در هفتههای اخیر، خطرآگاهیِ پلنگ ایرانی در رزم مشترک و همبستگی ملی مردم ایران مشهود شد. جنگی که علیه این روح آرام و خیالپرداز در گرفت، نشان داد پلنگ درون ایران که همچون آتشفشانی درون نقشهی ایران خوابیده بود غرشی مهیب خواهد داشت. خطرآگاهی منتشر در خیال جمعی ایرانیان، یا همبستگی ملی در پشت سر رزمآوران ایرانی، زمانی شکل گرفت که تیرهای ظلمت شبانه به جان گربهی ایران باریدند. تیرزنها به این نمیاندیشیدند که ضمیر پلنگانهای که به شکل گربهای در نقشهی این سرزمین خوابیده بازماندهی رزمآورد با امپراطوریهای بزرگ شرق و غرب است و بیداری و یورش آن به جان موشهایی که گوشهی مدیترانه را میجوند سهمگین خواهد بود. این قَسَم فردوسی است که: پی بارهای کو چَمانَد به جنگ، بمالد برو روی جنگی پلنگ!»
ملت ایران،گرچه در سالهای گذشته در درون خودشان گلایهها و رنجشهایی از همدیگر داشتند، که گلایه درون هر خانوادهای باشد، نه علامت دوری، بلکه نشانه انتظار دوستی و مهربانی بیشتر است؛ اما خطرآگاهی آنها را پلنگآسا بیدار کرد تا خون نهفته پلنگ را به رگهای گربهی ایران بیفشاند. چرا که همبستگی مانند خون جاری در رگهای روابط اجتماعی است.
زینالی این را می گوید و توضیح می دهد: «مارش اجتماعی همبستگی و همدلی ایرانیان در زمان مواجهه با شرور طبیعی همچون کرونا، سیل و زلزله نواخته شده بود، ولی آنهایی که با جویدن سرزمینهای اشغالی و انباشتن مهمات با دسترنج مردم مظلوم و پراکندهی آئین یهود به دنبال اثبات موجودیت خود بودند، این طبیعت را در دل گربهی ایران نمیدیدند. به علاوه، بیداری و خروش پلنگان ایران در جنگ 12 روزه، باعث شد تا جهان اسلام نیز بیدار شده و با دیدن این یورش پلنگآسا و مارش اجتماعی احساس رهایی کرده و رنج و تلخی شکستهایی چون جنگ ۶ روزه را به یاد بیاورند. طبیعتاً دولتهای منطقه نشان دادند که هوشمندانه به دنبال کاستن از تنشها و حل مناقشهاند و هیچ حاکم عاقلی خاورمیانه درگیر مناقشه و پر دود را نمیپسندد. اما مردمان این منطقه با دیدن جنگ 12 روزه، شکستهای ملل عرب، دردهای مردم فلسطین و رنجهای مسلمانان از تماشای خشونتها و کودککشیهای دولت اسرائیل را بازخوانی کرده و آهی از دل پرخوششان برآمد. این موضوع این حقیقت را به همسایه مهاجر گوشزد میکند که اگر واقعاً در پی موجودیت خود است، بهتر آنکه با درکی از تعامل انسانی وارد این منطقه شود و بیش از این بر جان مردمان منطقه زخم نزند و عرصه را بر شهروندان عاریتی خود تنگ و تلخ نکند.»
به اعتقاد او دولتی که در پی شهرکسازی و انتقال شهروندان یهودی به سرزمین کوچکی در دل خاورمیانهای با جمعیت غالب مسلمان است، میتواند این هوشمندی را داشته باشد که خلق غریزه دشمنی و نفرت پراکنی رسانهای در دل این همبستگی ایمانی سرانجام برای خود وی زیانبار گشته و برای شهروندانش هراسآلود خواهد بود. خود شهرکنشینی در غربت ذاتاً سرشار از اضطراب و هراس است، زیستن در دل دشمنیِ خودساخته، آن را به بختک تبدیل میکند؛ بختکی که آنان را مجاب کرده زیر هر خانهای پناهگاهی برای فرار از خطر مرگ بیافرینند. اضطرابی بیپایان که هیچ گاه خواب راحتی برای آنان فراهم نمیکند، بلکه باوجود منطق انسانی ادیان زندهی این منطقه که هیچ رنجی را برای اهل هیچ قوم و دینی نمیپسندد، اضطراب خودخواسته و دولتساختهی شهرکنشینان را روز به روز بیشتر خواهد کرد. خطرآگاهی پلنگ ایرانی و رنجخوانی برآمده از احساس رهایی از رنجهای تاریخی که در روزهای اخیر از ضمیر ملل خاورمیانه و حتی اقصای جهان برخاست، نه موجب ترس از جویده شدن و چنگ خوردن، بلکه باعث خلق همبستگی ملی در ایران و همراهی ایمانیِ مسلمانان منطقه با آنان شد. این همبستگی به ساکنان پناهگاههای اجارهای و دولتهای مضطرب آنان این هشدار را میدهد تا واقعیتی را در یابند. این که راه زندگی یک گروه قومی و دینی کوچک در دل خاورمیانهی اسلامی نه از درون درگیری، قلدرمآبی و ایجاد آشوب و تنش با رزمآوران دیرین شرق و غرب، بلکه از دل ادب و تواضع در برابر ملتهای منطقه، تعامل انسانی و مناقشهزدایی بر خواهد خاست. چرا که در دیدی واقعگرایانه تنش نه تنها برای آنان پیروزی و احساس موجودیت نمیآورد، بلکه برای مأموران دولت اضطراب و برای شهروندان بختک ابدی در پی خواهد داشت.
این جامعه شناس در خاتمه می گوید: «به نظر میرسد وضع ناپایدار، مضطرب و مبهمی که شهرک نشینی دارد، به صورت امری ناانسانی بر موجودیت دولتهای آنان رخنه کرده و راه رهایی از آن نه اصرار بر تبدیل کردن آن به امری دائمی که بازگشت به خرد انسانی و اخلاق ایمانی است. پس بهتر است پیروان آئینی که مولا و پیامبر آن موسی کلیمالله ( ص) است و کرامت وی دیدن روی زیبا و مهربان خدا و ایستادن در برابر جباران و جادوگران بود، اسیر اعجازهای سامریوار تسلیحات آمریکایی نشده و به عقل و اخلاق روی بیاورند. چرا که بر عقل و شعور انسان خردمند محتوم است گرهی که میتواند با دست عقل و انسانیت باز کند، با دندان غریزه نجود.»
ایران آنلاینانتهای پیام/