ثبات ایران، محور اصلی استراتژی اقتصادی امنیتی پاکستان و چین
روابط ایران و پاکستان از ژانویه ۲۰۲۴ زمانی که درگیر رویارویی مستقیم نظامی شدند، مسیری پر فراز و نشیب اما رو به تحول را طی کرده است. اما گذر زمان و تغییر شرایط منطقه مسیر دیگری را رقم زد.
سیدعلی ضیاجعفری/ معاون مدیر «مرکز پژوهشهای امنیت، راهبرد و سیاست» (CSSPR): نقطه عطف تغییر روابط ایران و پاکستان، در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل آشکار شد؛ جایی که پاکستان بیهیچ تردید در صف اول حامیان دیپلماتیک تهران ایستاد و پیامی روشن به منطقه و جهان فرستاد مبنی بر اینکه معادلات گذشته دیگر کافی نیست و باید به سمت پیوندهای تازه حرکت کرد. در همین بستر، سفر رسمی مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران به اسلامآباد که اولین دیدار رسمی او از پاکستان نیز به شمار میرود، با اعلام هدفهایی چون گسترش مبادلات تجاری و تقویت امنیت مرزها نشان میدهد که دو کشور به دنبال طراحی نقشهای مشترک برای آینده هستند. چنین تحولی، بیتردید پیامدهای ژرفی برای امنیت و اقتصاد منطقه دارد. اما پاکستان تنها بازیگری نیست که از استمرار ثبات در ایران سود میبرد. چین بهعنوان شریک راهبردی تهران به خوبی آگاه است که بروز ناامنی در محیط پیرامونی ایران، ابتکار «کمربند و جاده» را با چالشهای جدی روبه رو خواهد کرد و مسیرهای دسترسی پکن به غرب آسیا، آفریقا و اروپا را محدود میسازد. از این منظر، تداوم امنیت منطقهای حلقهای کلیدی در زنجیره ثبات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی است که هم چین و هم پاکستان بر پایه آن آینده خود را ترسیم میکنند.
ناامنیهای تروریستی
استان بلوچستان، بزرگترین و در عین حال یکی از چالشبرانگیزترین مناطق پاکستان، سالهاست که گرفتار درگیریهای مسلحانه و تهدیدهای تروریستی مزمن است. اهمیت این استان تنها به مسائل امنیتی آن محدود نمیشود؛ چرا که بندر گوادر بهعنوان یکی از ارکان حیاتی «کریدور اقتصادی چین–پاکستان» (CPEC) در همین منطقه قرار دارد و همین موقعیت، بلوچستان را به گره گاهی کلیدی در معادلات در حال تحول ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی منطقه و حتی فراتر از آن تبدیل کرده است.
در چنین بستری، هرگونه بیثباتی در جمهوری اسلامی ایران پیامدهایی مستقیم و جدی برای امنیت بلوچستان خواهد داشت. اولین تأثیر آن، تضعیف یا حتی از بین رفتن همکاریهای محدود موجود میان تهران و اسلامآباد در زمینه مقابله با تروریسم و تبادل اطلاعات امنیتی است؛ همکاریهایی که همین امروز نیز نقشی مهم در مهار تهدیدات فرامرزی ایفا میکند. خلأ ناشی از این فروپاشی امنیتی، میتواند بستر مساعدی برای تحرکات گروههایی همچون داعش ایجاد کند و شعاع عملیات تروریستی آنان را گسترش دهد.
اما پیامدهای بیثباتی به همین حوزه محدود نمیشود. امنیت انرژی پاکستان نیز بهشدت در گرو ثبات همسایه غربیاش است. یکی از گزینههای راهبردی ایران در واکنش به تشدید اقدامات خصمانه آمریکا، بستن تنگه هرمز است؛ اقدامی که عبور بخش قابلتوجهی از محمولههای نفتی را مختل خواهد کرد. چنین بحرانی، نه تنها فشارهای تورمی را بر پاکستان تشدید میکند، بلکه ذخایر ارزی این کشور را نیز با سرعتی نگرانکننده تحلیل میبرد.
افزون بر آن، شعلهور شدن یک منازعه خونینتر در خاورمیانه، ثبات منطقه خلیج فارس را بهطور کامل برهم خواهد زد؛ منطقهای که میلیونها نیروی کار پاکستانی در کشورهای آن مشغول به کار هستند و درآمدهای ارسالی آنان، شریان حیاتی اقتصاد پاکستان به شمار میرود. اقتصادی که چنین وابستگی شدیدی به حوالههای ارزی دارد، توان تحمل یک بحران طولانیمدت در خلیج فارس را نخواهد داشت. در نهایت، باید گفت که بیثباتی در ایران، نه فقط یک چالش امنیتی بلکه ضربهای سنگین به قمار ژئواکونومیک پاکستان خواهد بود؛ قماری که هدف آن گسترش شراکتهای توسعهای و تقویت پیوندهای منطقهای است. شکست در این قمار، میتواند پاکستان را از مسیرهای کلیدی رشد و نفوذ اقتصادی در منطقه به حاشیه براند.
چین خواهان تداوم ثبات است
هرگونه ناامنی در محیط پیرامونی ایران و پاکستان، پیامدهای مستقیم و منفی برای چین نیز خواهد داشت؛ کشوری که طی سالهای اخیر، پیوندهایش با ایران به شکلی فزاینده ابعاد راهبردی یافته است. از سال ۲۰۱۶، تهران و پکن روندی رو به رشد در روابط خود را تجربه کردهاند و این مسیر پس از امضای توافق مشارکت راهبردی ۲۵ ساله به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ شتابی دوچندان گرفته است. این توافق نه تنها جایگاه ایران را در «ابتکار کمربند و جاده» به عنوان طرحی حیاتی برای پکن رسمیت بخشید، بلکه به آن عمق و گسترهای بیسابقه داد.
چنین جایگاهی برای ایران در راهبرد کلان چین چندان غافلگیرکننده نیست؛ چرا که این کشور سالهاست بهعنوان یکی از حلقههای کلیدی و گذرگاهی مهم برای تأمین کالا و انرژی در چهارچوب ابتکار کمربند و جاده شناخته میشود. اهمیت این نقش با تبدیل شدن ایران به یکی از تأمینکنندگان اصلی نفت چین بیش از پیش تقویت شده است؛ واقعیتی که افزایش مستمر واردات نفت پکن از تهران بهوضوح آن را تأیید میکند. افزون بر حوزه انرژی و تجارت، روابط دیپلماتیک دو کشور نیز در سالهای اخیر جهشی قابلتوجه داشته است. میانجیگری موفق چین میان ایران و عربستان سعودی و عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای به رهبری پکن، شواهدی روشن از همگرایی رو به گسترش میان دو طرف ارائه میدهد. این تحولات نشان میدهد که همکاری تهران و پکن دیگر محدود به منافع مقطعی نیست، بلکه در حال تبدیل شدن به شراکتی چندلایه و بلندمدت با پیامدهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی عمیق است.
فرصتهای تداوم همکاریهای راهبردی ایران
در شرایط کنونی، در صورت اوجگیری تنش میان ایران و ایالات متحده، دسترسی راهبردی چین به مناطق حساس غرب آسیا، آفریقا و اروپا بشدت محدود خواهد گردید. این محدودیتها نه تنها مانع جریان آزاد تجارت و انرژی میشوند، بلکه بروز تنشهای نظامی و احتمال وقوع جنگ، به طور خاص جریان تأمین نفت چین را با اختلال جدی مواجه خواهد ساخت.
در نقطه مقابل، جمهوری اسلامی ایران که از ثبات لازم برخوردار است، قادر خواهد بود مشارکتهای راهبردی خود با چین را به شکل مستمر توسعه دهد و به پکن امکان دهد نفوذ و حضور خود را در خاورمیانه گسترش دهد.
از این منظر، تداوم حاکمیت در تهران به مثابه رکن اساسی چهارچوب ثبات منطقهای مبتنی بر منافع اقتصادی است که چین و پاکستان به دنبال تحقق آن هستند.
بدون تردید، هر گونه اختلال و ناپایداری در این روند، پیامدهای گسترده و زیانباری برای امنیت و توسعه در سراسر آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و خاورمیانه به دنبال خواهد داشت؛ حوزههایی که از حیث ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی به هم پیوسته و حساس هستند.
انتهای پیام/