۳۵ سال از سفر ابدی اخوان‌ثالث، شاعر چراغ نیمه روشن گذشت

راوی پیوند حماسه و مرثیه

فرهنگ

116667
راوی پیوند حماسه و مرثیه

مهدی اخوان ثالث یا همان «م. امید»، از چهره‌هایی است که در تاریخ شعر معاصر فارسی، مرز میان حماسه و مرثیه را به ظرافت ویران کرد و دوباره ساخت. او نه مانند نیما یوشیج تماماً به تجربه‌های زبانی و شکستن قالب‌ها دل سپرد و نه همچون برخی از معاصرینش در تغزل شخصی و خلوت شاعرانه فرو رفت.

علیرضا پیروزان - نویسنده و منتقد ادبی: اخوان از همان آغاز، شعر را نه صرفاً میدان بازی زبانی، که به مثابه یک «سند تاریخی» و عرصه‌ گفت‌وگویی عمیق با تاریخ و فرهنگ می‌دید؛ سندی که نه فقط زیبایی‌شناسی، بلکه تجربه‌ زیسته‌ یک ملت را در خود حفظ می‌کند. در جهان شعر او، اسطوره و سیاست، حماسه و شکست، عشق و مرگ، همه در کنار هم نشسته‌اند؛ همچون سفره‌ای که در شب‌های طولانی زمستان پهن شده باشد. صدای او ظریف، باوقار و پرطنین است؛ گویی راوی پیر یک افسانه‌ کهن است که اکنون در سایه‌ شکست و تبعید روایت می‌شود. حتی تخلصش، «امید»، در کنار تلخی جهانش، خود نوعی پارادوکس معناشناختی است: امیدی که از میان سرما، مرگ و فرسودگی سر برمی‌آورد، اما هرگز از تلخی تاریخ غافل نیست.
 
تاریخ و فرهنگ؛ پناهگاه و زندان شاعر

اخوان ثالث در دوره‌ای به شعر رسید که ایران با وقایع دهه پرتلاطم پس از شهریور 1320 و تکانه‌های شدید سیاسی و اجتماعی روبه‌رو بود. شاید به همین سبب باشد که فضایی از نومیدی و انزوا در آثار اخوان مشهود است. در چنین شرایطی، اخوان راهی میانه برگزید: او متأثر از ایران‌گرایی آن روزگار، اسطوره و تاریخ را محمول شعر خود کرد. شعر او مملو از ارجاعات به شاهنامه، حماسه‌های باستانی و اساطیر ایرانی است. اما این بازگشت به گذشته، صرفاً نوستالژی نیست؛ بلکه نوعی «تاریخ‌نویسی شاعرانه» است. وقتی در «آخر شاهنامه» از فرجام تلخ پهلوان‌ها سخن می‌گوید، در حقیقت شکست‌های امروز را روایت می‌کند. اسطوره در شعر او، آینه‌ای‌ست که چهره‌ معاصر را نشان می‌دهد.
در نتیجه، بازگشت اخوان به گذشته تاریخی با بازگشت شاعران سنت‌گرا متفاوت است. او از گذشته، به‌ویژه از شاهنامه و اساطیر ایرانی، نه برای ستایش بی‌چون‌ و چرای آنها، بلکه برای بازگویی مکرر تراژدی‌ها بهره گرفت. در «آخر شاهنامه» این نگاه کاملاً آشکار است: گذشته‌ باشکوه، با تمام پهلوانی و شکوهش، به فرجامی تلخ می‌رسد. در نگاه فرهنگی، این شعر بازنمایی چرخه‌ تاریخی ایرانی است: آغازی با امید و پایانی با شکست.
 
زبان، فرم و موسیقی؛ پیوند سنت و نوآوری
یکی از ویژگی‌های منحصربفرد اخوان، شیوه‌ بلاغت اوست. زبان اخوان آمیزه‌ای‌ست از فصاحت کلاسیک و صمیمیت گفتاری. او برخلاف بسیاری از هم‌نسلانش، به گسستن کامل از سنت زبانی فارسی باور نداشت. برخلاف برخی از شاعران پس از نیما که به سمت زبان روزمره‌ بسیار ساده یا گسست کامل از نحو سنتی رفتند، اخوان پیوندی میان فصاحت کهن و آزادی نو برقرار کرد. ریشه‌ او در خاک شعر خراسانی محکم بود، اما شاخه‌هایش در هوای نوگرایی رشد می‌کرد. واژه‌های او از یک‌سو ریشه در خاک خراسان داشتند («زمستان»، «قاصدک»، «کتیبه»، «میراث») و از سوی دیگر، ساختار نیمایی و گاه حتی نثرگونه‌ شعرش او را در مسیر نوگرایی نگاه می‌داشت. به همین دلیل، شعر او هم برای گوش حافظ‌خوان‌ها و هم برای ذهن نیماخوان‌ها تازه و آشناست.
وزن‌های نیمایی در شعر اخوان، به‌ویژه در قطعات بلند، با ضرباهنگ حماسی همراه است. موسیقی درونی شعرش، حاصل وزن‌های نیمایی و گاه عروضی، همراه با تکرارهای اندوهبار و ضرباهنگی حماسی است. اما این حماسه، اغلب به جای فریاد پیروزی، به زمزمه‌ مرثیه می‌انجامد. 
 
شاعر به مثابه وجدان جمعی
اخوان ثالث را می‌توان شاعر «وجدان جمعی شکست‌خورده» نامید. او نماینده‌ روان‌جمعی ملتی‌ست که شکست‌های تاریخی را تجربه کرده، اما هنوز به یاد حماسه‌ها زنده است. شعر او، به جای بیان و ثبت لحظات فردی، اغلب به ثبت روان جمعی یک ملت در مقاطع تاریخی متواتر می‌پردازد. از این رو، اخوان را باید در بستر کشاکش سنت و مدرنیته دید. او با احضار گذشته‌ باشکوه ایران، در برابر فرسایش هویت فرهنگی ایستادگی می‌کند، اما در عین حال، از تکرار تراژدی‌ها و چرخه‌ شکست‌ها نیز آگاه است. این دوگانگی، به شعر او بُعدی تراژیک می‌بخشد: گذشته به‌عنوان نیرویی الهام‌بخش و همزمان، یادآور ناتوانی در گسستن از الگوهای فرسوده. اسطوره در شعر او نه یک تزئین ادبی، بلکه ابزاری برای گفت‌وگو با فرهنگ است. این وجه فرهنگی، باعث شده که شعر او نه‌تنها در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، بلکه تا امروز نیز بازخوانی شود و همچنان حس انتظار تاریخی ایرانی را بازتاب دهد.
 
شاعر چراغ نیمه‌روشن

مهدی اخوان ثالث در ادبیات معاصر فارسی، جایگاه شاعری را دارد که توانست حماسه را به مرثیه پیوند بزند و امید را در دل یأس زنده نگاه دارد. او نه مبلّغ پیروزی‌های خیالی بود و نه یکسر تسلیم شکست. شعر او، فراتر از بیان احساسات فردی، نوعی آرشیو عاطفی و تاریخی یک ملت است. همین ماندگاری مضامین و تصاویر است که باعث شده آثار اخوان، در هر بازخوانی، معنای تازه پیدا کند. شاید راز جاودانگی او همین باشد: توانایی گفت‌وگو با تاریخ، فرهنگ و وجدان جمعی بی‌آن‌که در دام شعار یا نوستالژی صرف بیفتد. از این رو، اخوان ثالث نه شاعری پیروز بود و نه مبلّغ یأس. او چراغ نیمه‌روشن را برگزید؛ نوری که در مه و برف می‌تابد، کم‌سو اما ماندگار. جهان او، بازتاب کشاکش‌های فرهنگی ایران معاصر است: امید و نومیدی، سنت و نوآوری، حماسه و شکست.

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها