ریخت و پاش مالی و دیگر هیچ ...

جلال چراغپور

جلال چراغپور

ورزش

126726
ریخت و پاش مالی و دیگر هیچ ...

جلال چراغپور_ کارشناس و مربی فوتبال ایران در یادداشتی نوشت: پروسه‌ برکناری و اخراج مربیان در فوتبال ایران را باید از دو منظر اجتماعی و فوتبالی مورد بررسی قرار داد.

گروه ورزشی: آسیب‌شناسی اجتماعی این پدیده نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، عوامل و دلایل مرتبط با برکناری‌ها، شباهت چشمگیری به یکدیگر دارند. به عنوان مثال، برکناری مجتبی جباری از استقلال و وحید هاشمیان از کادر  فنی پرسپولیس، دو رخداد با الگوی مشابه‌اند.  یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری این چرخه‌ اشتباه آن است که ما در فرهنگ فوتبال خود، میان «تماشاچی»، «تماشاگر» و «طرفدار» تمایز قائل نشده‌ایم. در این مسیر، برخی افراد به دنبال اهدافی خارج از عرصه‌ ورزش و در پی مقاصد ‌کاملا غیرفوتبالی‌اند. این نوع رفتارها البته محدود به ایران نیست و در سراسر جهان نیز نمونه‌هایی مشابه کشورمان دیده می‌شود، همچون باسک و ایرلند شمالی که ریشه‌هایی غیرورزشی دارند.

آنچه در این میان اهمیت دارد، درک تفاوت میان تماشاچی و طرفدار و جدا دانستن مسیر آنان از یکدیگر است. زمانی که جریان‌ها و گروه‌های گوناگون به واسطه‌ منافع مشترک در یک مسیر هم‌راستا می‌شوند، عده‌ای به‌عنوان لیدر نقش هدایت و خط‌ دهی به این طیف‌ها را برعهده می‌گیرند. این لیدرها با برگزاری نشست‌های خصوصی، روند هدایت را هدفمند کرده و با تزریق تدریجی اندیشه‌ها و اهداف خود، بستر دستیابی به مقاصدشان را فراهم می‌کنند. در گام بعد، مطبوعات و رسانه‌ها وارد میدان می‌شوند و با پوشش دادن مطالبات این گروه‌ها، فضای افکار عمومی را متوجه موضوع می‌سازند. همزمان، جریان‌هایی موسوم به موج‌سواران هستند که از این موقعیت بهره می‌برند. آنان با انگیزه‌های مالی مشخص، از هرگونه آشفتگی بیشترین استفاده را می‌برند تا فضا را مطابق منافع اقتصادی خود شکل دهند و از این مسیر به ثروتی غیرمتعارف دست یابند. نگاهی به سبک زندگی و وضعیت مالی برخی ایجنت‌ها به‌روشنی گویای این واقعیت است؛ افرادی که با درآمدهای سوپرمیلیاردی و سبک زندگی لاکچری، از دل چنین آشفتگی‌هایی به رفاه رسیده‌اند. از این منظر، آسیب‌شناسی این جریان امری ضروری است و نباید به‌سادگی از کنار آن گذشت. 

اما از دیدگاه فوتبالی نیز باید پرسید؛ هدف ما از برکناری یک مربی یا سرمربی چیست؟ اگر نگاه‌مان به فوتبال علمی و مبتنی بر استانداردهای حرفه‌ای باشد، درخواهیم یافت که تغییرات آنی و احساسی هرگز ما را به دستاوردی پایدار نمی‌رساند. رخدادهای فصل گذشته‌ باشگاه استقلال شاهدی روشن بر این مدعاست. روند مکرر تغییرات نیمکت این تیم از کنار رفتن جواد نکونام و آمدن بختیاری‌زاده، تا حضور پیتسو موسیمانه، بازگشت دوباره‌ بختیاری‌زاده، انتخاب محمد نوازی، استخدام بوژویچ و در نهایت سپردن تیم به مجتبی جباری نه‌تنها ثمربخش نبود، بلکه چالشی تازه و هزینه‌زا را نیز رقم زد. حاصل این رفت‌و‌برگشت‌های شتاب‌زده، تنها ریخت‌وپاش مالی بود که برخی از آن منتفع شدند؛ درست مانند پول‌هایی که در یک مراسم عروسی به عنوان شاباش، بی‌هدف و نمایشی در هوا پخش می‌شود.

 در سوی دیگر، پرسپولیس باید در قبال وحید هاشمیان صبر و شکیبایی بیشتری به خرج می‌داد. او مربی‌ای پرورش‌یافته در فوتبال آلمان بود؛ با نظمی مثال‌زدنی و دارای ایدئولوژی مشخص در جریان لیگ. اما هنگامی که در رأس هرم مدیریتی یک باشگاه ورزشی، به مربی اجازه‌ رفتار حرفه‌ای داده نمی‌شود و بی‌دلیل تحت فشار قرار می‌گیرد، دیگر نمی‌توان انتظار کسب نتیجه‌ای مطلوب و مطابق معیارهای استاندارد داشت.  در حقیقت، تغییرات پیاپی در کادر فنی باشگاه‌های فوتبال، تنها به سود جریانی فرصت‌طلب و منفعت‌جو تمام می‌شود که با سازماندهی و برنامه‌ریزی دقیق، سعی در تحمیل تغییر به میل خود دارند. برای این جریان، استقلال و پرسپولیس تفاوتی ندارند؛ هر دو بستری مناسب برای بهره‌برداری و سودجویی‌اند. از نگاه این افراد منفعت جو، تیم‌هایی با بودجه‌های کلان چون استقلال و پرسپولیس بهترین گزینه برای پیگیری منافع هستند. البته گاه دامنه این جریان به تیم‌هایی چون سپاهان نیز کشیده می‌شود، اما نمود اصلی رفتار آنان در همین دو باشگاه بزرگ پایتخت آشکار است.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار ورزش