انتخاب شجاعانه رئیسجمهوری برای بازسازی اعتماد ملی؛
شفافیت؛ حق مردم، نه امتیاز دولت
دولت
129652
پنهانکاری شاید آرامش کوتاهمدت بیاورد، اما در بلندمدت سرمایه اعتماد را فرسوده میکند. رئیسجمهوری با صراحت در بیان بحرانها، اصل بنیادین «حق مردم برای دانستن» را تثبیت کرده است؛ حقی که مشارکت و امید واقعی را ممکن میسازد.
گروه سیاسی_ ایران آنلاین: معاون رئیسجمهور در امور روستایی معتقد است؛ شفافیت شعار نیست؛ بنیان حکمرانی مسئولانه است. اگر قرار است مردم در حل مسائل مشارکت کنند، باید بدانند چه چیزی در خطر است. نمیتوان از جامعه خواست صرفهجویی کند، اما از وضعیت واقعی منابع آب چیزی نداند. نمیتوان از مردم خواست مالیات بدهند و همزمان واقعیت بدهیها و ناترازیها را پنهان کرد. بیاطلاعی مادر بیاعتمادی است.
واقعیت این است که سفیدشویی از سیاهنمایی خطرناکتر است. سیاهنمایی دستکم اصل بحران را میبیند، هر چند در اندازه آن اغراق میکند، اما سفیدشویی بحران را پاک میکند تا از نگاهها پنهان بماند. بحرانِ انکار، دیر یا زود از دل زمین میجوشد. انکار، جامعه را بیدفاع میکند. مثل پزشکی که بیماری را پنهان میکند تا بیمار نترسد؛ در حالی که تأخیر در تشخیص گاه مرگبارتر از خود بیماری است.
این همان خطری است که جامعه ما بارها لمس کرده است. وقتی گفتن سخت میشود، شنیدن هم از میان میرود و وقتی شنیدن از میان رفت، دولت و ملت دو زبانِ بیگفتوگو میشوند. زبانهایی که هر کدام جملات خود را میسازند بیآنکه قوه شنیداری و ادراکی در طرف مقابل باشد.
گفتنِ حقیقت شجاعت میخواهد. رئیسجمهوری این مسیر دشوار را انتخاب کرده است، زیرا میداند اگر قرار است مردم در تصمیمهای بزرگ سهیم شوند، باید به آنان اعتماد کرد. مردمی که حقیقت را میدانند آمادهتر، صبورتر و همراهترند. پنهانکاری شاید برای مدتی آرامش ظاهری بیاورد، اما در بلندمدت به فروپاشی سرمایه اعتماد منجر میشود و بیاعتمادی هیچ حکومتی را قوی نکرده است.
مضاف بر اینها باید بپذیریم که در عصر ارتباطات هیچ واقعیتی پنهان نمیماند.
دیر یا زود خبر از هر دیواری عبور میکند. در این دنیای جدید، شفافیت دیگر انتخاب نیست؛ ضرورت است. اگر ما حقیقت را نگوییم، حقیقت از دهان دیگران گفته میشود، گاه آمیخته با تحریف و سوءنیت. در چنین شرایطی، سکوت دولت بلندترین فریاد بیاعتمادی است.
شفافیت دشمن امید نیست، بلکه پیششرط آن است. امید واقعی از آگاهی زاده میشود، نه از انکار. مردمی که میدانند کشور در چه وضعی است، میتوانند تصمیم درست بگیرند و حتی در دشواریها هم همراه بمانند. اما مردمی که در تاریکی نگه داشته میشوند، در اولین لغزش از قطار اعتماد پیاده میشوند. مردمی که میدانند کشورشان در چه وضعی است، منتقد میشوند اما مأیوس نه. چون احساس میکنند در تصمیمسازی شریکاند، نه ناظر.
رئیسجمهوری با صراحت خود، در حقیقت از یک اصل بنیادین دفاع میکند: حق مردم برای دانستن. این نه امتیاز که حق طبیعی ملت است. اگر مردم شریک درد باشند، شریک درمان نیز خواهند شد. او همچنین یک اصل طلایی دیگر را هم تثبیت میکند؛ کتمان درد دیگر هیچ امتیازی برای کسی به همراه نخواهد داشت.
حقیقت گاهی تلخ است. اما این تلخی به اندازه دروغِ شیرین ویرانگر نیست. امروز کشور ما بیش از هر زمان دیگر، به صداقت در گفتار و شجاعت در تصمیم نیاز دارد. سخنان شفاف و صریح رئیسجمهوری درباره بحرانهای کشور میتواند و باید گام ابتدایی برای رفتن به این مسیر باشد.
متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید.
انتهای پیام/